به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای، وی در از خاطرات آن دوران می گوید: زمانی که طلبه شدم، هم درس میخواندم هم کار میکردم، بعد از چند وقت احساس کردم که کار مزاحم درس است، بنابراین تصمیم گرفتم به قم آمده و محض در درس و بحث شوم، با یکی از دوستانم به نام حاج آقای کاردان به قم آمدیم آن زمان حدودا 22 سال داشتم، آمدیم ولی حجرهای پیدا نکردیم، شب جمعه به جمکران رفتیم و به آقا امام زمان(عج) متوسل شدیم، صبح روز بعد به مدرسه حجتیه رفتیم که دیدیم آقا سیدمحمدخامنهای قصد دارد به مشهد عزیمت کند و حجرهاش خالی است، سریع از فرصت استفاده کرده و آن حجره را گرفتیم، چندی بعد دو طلبه ترک زبان هم به ما اضافه شدند و بعد از آنها مقام معظم رهبری از مشهد به قم آمدند و در حجره برادرشان با ما ساکن شدند و به مدت یک سال، پنج نفری در حجره 85 مدرسه عالی حجتیه هم اتاقی شدیم.
من دو سال از رهبری بزرگ تر بودم، ولی ایشان در آن زمان در درس خارج اصول آیتالله شیخ مرتضی حائری شرکت میکردند، من و حاج آقای کاردان لمعه را تمام کرده بودیم؛ بنابراین همواره احترام ایشان را حفظ میکردیم و مواظب رفتارمان بودیم.
به یاد دارم سیره آقا این بود که شبها فراغتی که ایجاد میشد مینشست و درس آن روز را که نت برداری کرده بودند، به زبان عربی پاکنویس میکردند؛ یک شب دیدم، درس اصول حاج آقا مرتضی حائری را نوشتند که از دروس مشکل حوزه بود و فقط طلاب نخبه و زبده در درس حاج آقای حائری شرکت میکردند.
جالب این بود که ایشان زیر هر پاراگراف خط تیره کشیده بود و نظر و نقد خود را به درس استاد نوشته بودند، به ذهنم میآید، همان جا گفتم «درس به این مشکلی، ایشان نظرات خود را اینگونه زیر نظر استاد یادداشت میکنند»، جز اجتهاد چیز دیگری نیست، در آن زمان با آن سن جوانی که شاید آقا 20 سال داشتند، واقعا مجتهد مسلم بودند و صاحب نظر بودند.
حتی برخی نقل میکنند، آیت الله حائری در طُرقَبه مشهد بودند، فردی نزد ایشان میرود، آیت الله حائری میگوید الان آقا سید علی اینجا بودند او مجتهد بسیار خوب، انسان زبده و صاحب نظری در فقه و اصول است، خلاصه آقای حائری بهعنوان یک مجتهد و مدرس بزرگ حوزه خیلی از سیدعلی آقا تعریف میکردند.
من و حاج آقای کاردان معمولا آبگوشتی تهیه میکردیم و میخوردیم، آن دو طلبه ترک هم خودشان با هم غذا میخوردند و برنامههای خودشان را داشتند، حضرت آقا نیز معمولا بیرون غذا میخوردند و میآمدند، کمتر پیش میآمد چون ساعات مطالعه و مباحثه ایشان با برنامههای ما متفاوت بود و معمولا ما شام را خورده بودیم که ایشان وارد حجره میشدند.جای ایشان در حجره گوشه اتاق نزدیک پنجره، روبهروی در و رو به قبله بود و یک میز کوچک و چند کتاب داشتند که با خود به درس استاد میبردند، ایشان غالبا در روزهای تحصیلی کمتر در حجره بودند و برنامه ایشان کاملا با برنامه ما متمایز بود...
نظر شما