نزهت بادی: خوشحالم فیلم هفته پیش را که «پلهای مدیسن کانتی» ساخته کلینت ایستوود بود، دوست داشتید. امیدوارم بتوانم هر بار با انتخاب یکی از فیلمهای محبوب مشترکمان، خاطرات خوبی را برایتان زنده کنم.
این بار میخواهیم به جهان هراسآور و تیره و تار فیلمسازی قدم بگذاریم که با هر فیلمش ما را به درون کابوسی دردناک میکشاند و در ظلمتی فراگیر از تردید، ناامیدی، جنون و وحشت غرق میکند، اما بعد از تماشای آثارش همان احساس رهایی و آرامش بعد از بیدار شدن از یک خواب تلخ و ترسناک را تجربه میکنیم، انگار دوباره زندگی را به دست آوردهایم و دلمان میخواهد این بار از شانسمان بهتر استفاده کنیم.
اصلا همین حس کمیاب و دستنیافتنی در فیلمهایش است که از او فیلمسازی محبوب نزد سینمادوستان ساخته است. اثری که از این فیلمساز انتخاب کردم، فیلمی هولناک، تکاندهنده و فراموشنشدنی است که میتوان آن را یکی از طلایهداران عصر مدرن وحشت در سینما دانست. با این فیلم وحشت به زندگی روزمره انسانهای امروزی وارد شد و همان چیزهای عادی زندگی حالتی ناامن و تهدیدآمیز یافت.
بدترین چیز ممکن در زندگی هر کسی، بیاعتمادی به نزدیکترین آدمهای دور و برش است که ظاهرا دوستش دارند ولی در حال دروغ گفتن و خیانت کردن به او هستند. تابحال هیچ کس به اندازه این نابغه لهستانی، رنجی را که افراد بخاطر زیستن در فضایی پر از سوءظن و ناامنی متحمل میشوند به ما القا نکرده است.
او در تریلوژی معروفش چنان مرز خیال و واقعیت را به هم میآمیزد که شخصیت اصلی هم میتواند دیوانه به نظر برسد و هم میتواند قربانی یک توطئه اهریمنی به حساب آید. در همین فیلم مورد نظرمان آنچه را که ما کابوس، توهم و هذیان میا فارو میپنداشتیم در پایان جزئی از واقعیت نشان داده میشود و خدا میداند چه عذابی میکشیم از اینکه میبینیم ما هم حرفهای فارو را باور نکردیم.
همه کسانی که فیلم را دیدهاند هرگز صحنه پایانی آن را از یاد نمیبرند، منظورم جایی است که میا فارو با آن موهای کوتاه و چشمهای پر از اندوه و استیصال در آن لباس خواب عروسکیاش که از او یک فرشته معصوم ساخته، کنار گهواره سیاهپوش میایستد و تلخترین لالایی مادری را میخواند که هم به بچهاش عشق میورزد و هم از او میترسد.
او برای ساختن چنین فیلم ماندگار و تاثیرگذاری تاوان سنگینی پس داد، حتما میدانید که یکسال بعد از موفقیت درخشان فیلم، همسر جوانش که فرزندی در راه داشت توسط گروه شیطانپرستان به قتل رسید. این جنایت وحشتناک، حس گناه، تلخاندیشی و بدبینی فیلمساز محبوبمان را عمیقتر و حس وحشت و بیاعتمادی او از جهان پیرامونش را فراگیرتر کرد.
منتظر نظراتتان هستم، دوست دارم ببینم شما چه صحنهای از فیلم را پیشنهاد میدهید.
نظر شما