۰ نفر
۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۷:۰۲

دو هدیه الهی را به جان هم انداخته‌ایم و خودمان مثل طبقه اشراف روم باستان بر صدر کلوزیوم نشسته‌ایم و تماشا می‌کنیم. دو گروه شده‌ایم و هرکدام طرف یکی‌شان را گرفته‌ایم. گروهی برای «عقل» کف می‌زنند و گروهی درجانبداری از «عشق» جامه بر تن می‌درند.

غافل از اینکه این دو پیش از آن که پای به «آرنا»ی کلوزیوم ما بگذارند تا تیغ و تیر بر هم بگشایند، دست در گردن هم انداخته‌اند و چون دو برادرِ همدرد بر جهل ما گریسته‌اند. بر جهل ما که این دو را روبه‌روی هم قرار داده‌ایم و به هر بهانه و در هر پدیده‌ای چشم داریم که یکی‌شان حتماً غالب آید و دیگری مغلوب.

این مجادلة ابلهانة ساختة بشر، عمری دارد همپای تاریخ و گاه نیز رنگی گرفته‌اند از ادبیات و شده‌اند این همه رساله در مناظرات عقل و عشق که سوای وجه ادبی‌شان، دلیل دیگری نمی‌بینم برای خواندنشان.

مشکل این است که ما ابتدا یک ظرف تعریف می‌کنیم و بعد می‌خواهیم همه چیز را در آن جای بدهیم.

عقل و عشق هر دو مصدرشان حضرت حق جل و علاست (مانند هر آنچه که در عالم است.) پس می‌توان هر دو را از اسماءالله دانست. چنان که اهل عرفان همة عالم را اسماءالله می‌دانند.

در هر پدیده‌ای باید ابتدا ببینیم که کدام یک از این دو اسم تجلی و بروز بیشتری دارند، تا دریابیم که از کدام چشم باید به آن بنگریم.

واقعه عاشورا کدام است؟ در عاشورا بیشتر عشق و شور متجلی است یا عقل حسابگر و عافیت‌نگر و مآل‌اندیش؟

عقل و علم می‌گوید هرچه را به آسمان پرتاب کنیم، به زمین بازمی‌گردد و این نکته آنقدر بدیهی است که هر کودکی می‌داند اما همه ارباب مقاتل و صاحبان روایات عاشورایی نوشته‌اند که امام حسین علیه‌السلام بعد از شهادت حضرت علی‌اصغر علیه‌‌السلام، دست زیر خون گلوی نازنین آن شهید گرفت و خون را به آسمان پاشید و حتی قطره‌ای از آن خون بر زمین بازنگشت. یک نفر از جماعتی که دنبال فلسفه‌های عقلی عزاداری و اسباب و‌ آلات عزاداری و آیین‌های گوناگون آن می‌گردند، بیاید همین فراز از واقعه را توجیه علمی و عقلی کند تا بنده دربست نوکری‌اش را بکنم.

شرمندة همة دوستان علم‌پسند عقل گرایم، اما عاشورا تجلی بی‌پرده‌ترین عشق الهی است و اینجا فقط و فقط عشق در کار است و به کار می‌آید. مجادله عقل و عشق هم در این موضع از حیّز انتفاع خارج است. بیهوده خودتان را خسته نکنید و دل و جان را به دریای عشق الهی بیندازید.

یکدم غریق بحر خدا شو، گمان مبر

کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی

بی‌خود و بی‌جهت ایام عاشقی را صرف آسیب‌شناسی و ریشه‌یابی آیین‌ها و ... از منظر عقلی نکنید که هوده‌ای ندارد.

عاقلان نقطه پرگار وجودند، ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

 /خ

کد خبر 115333

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نبی IR ۰۷:۳۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۱
    0 0
    دانی که چرا گشت سر دار بلند/جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد*** فیض روح القدس ار باز مدد فرماید/ دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
  • مختار IR ۲۲:۴۲ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۱
    0 0
    مثل همیشه عالی بود عمو شهرام..................عشق عین عقل است اما نه عقل حقیر ما که عشق عقل متعالی است ((آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم ///احساس سوختن به تماشا نمی شود)) حالا حکایت مدعیای عقله اوناییه که با نگاه سوخته می خوام حالشو بفهمن
  • بدون نام IR ۰۶:۲۸ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۳
    0 0
    اول سر فکر کردم دارم کلیله و دمنه می خونم. قلمت شیواست و تاثیر گذار. امیدوارم نوشته هایت را جمع کتی و به چاپ برسانی تا بعدا طرفدارانت مثل طرفدارهای داوینچی در به در و آواره نشن !

آخرین اخبار