غیاث ملک حسینی
صحبت از شاعری است که روزی از «انفرادی آفتاب» درآمد تا «بغضهای نارس» خود را با زبان واژهها بر دل سفید کاغذ سنجاق کند و تمام سال گذشته را در جستوجوی «اویِ من» باشد. شاعر حالا دوباره در زمستان امسال آمده تا «تو، به روایت دهان دوخته من» را حکایت کند و در همان آغاز کلام بگوید: «این حق تو نیست که چنین زیبا باشی/ و من/ چون زائری رانده شده از یک معبد شگفت/ با گناهان کبیره از دور تماشایت کنم/ همه عطرهای خوب جهان با تو/ هر آن چه بوی باروت و بوی خون با من/ همه آبیهای دستنخورده آسمان با تو/ هر آنچه نفرین چرک زمین در من/ بگو با کدامین نام بخوانمت/ تا این ضجهای کور مکرر را/ در اعماق من اجابت کنی؟.»
فرنگیس شنتیا، روزنامهنگار و شاعر شیرازی باز هم سر پر دردسر و دغدغه خود را در عالم شعر بلند کرد تا مخاطبان خویش را با تازهترین اثرش در آخرین روزهای زمستان سال 97 آشنا کند. او تجربههای روزنامهنگارانه خویش را عمیقاً در شعرهای گذشتهاش به کار برده و روح زنانهاش را به خوبی در آثارش جلوهگر کرده است. تازهترین اثر شنتیا باز هم توسط انتشارات «فصل پنجم» به زیور طبع آراسته شده و 44 اثر این شاعر سپیدسرا را دربر میگیرد.
این شاعر چاپ کتاب های خود را حاصل منعطف شدن فضای فرهنگی در مقایسه با قبل و برداشته شدن چوب سیاست از سر فرهنگ می داند.
پیش از این امین فقیری، ادیب پیشکسوت فارس در نقدی بر کتاب شعر «اویِ من»، مجموعه شعرهای عاشقانه این کتاب را نشانه نوعی شیفتگی ارزیابی کرده بود.
به گفته وی، تمامی اشعار مجموعه «اوی من» تغزلی است و شاعر آن چه را میپسندیده، گفته و خود را به این در و آن در، نزده است. فقیری، مسئله مهم در کار شنتیا را کشاندن تمامی احساس خواننده به پایان کار دانست و گفت: او همیشه ضربه نهایی را در پایان کار وارد میکند و خود همراه با خوانندهاش، های های میگرید.
عبدالعلی دستغیب، دیگر منتقد پیشکسوت شیرازی نیز در نقد کتاب شعر «اوی من» نوشت: تلاش و تداوم انتشار مجموعه شعرهای فرنگیس شنتیا نشان میدهد که او تهمت شاعری به خود نبسته و از دور دستی بر آتش آن نگرفته بلکه به واقع، شاعر است و شعر در او جاری میشود و اشعاری به روز، محکم و خواندنی دارد.
شعری از کتاب « تو به روایت دهان دوخته من»:
هرگز مجالی نبود که لیلایی کنم
هرگز مجالی نبود
به من نگو بالا بلند
دستم به پنجره رو به احتضار
خانه خودم هم نمی رسد
قوز کرده خودم را قدم می زنم
قوز کرده خودم را می رسانم دوباره به آن پاییز
آن چه دست های تو با من کرد
تبر با گیاه آویخته از خودش نکرد
این لکه های بدخیم
از عوارض دارویی بوسه های تو نیست ؟
لیلا منم آیا ؟
که با موهای عرق کرده از وحشت فشار قبر
دروازه های دوزخ را به روی تو بسته ام
و کهیر پوست سرم
سند آزاد سازی اراضی موعود توست
مرا هر چه می خواهی صدا بزن
جز به نام خودم
من چه نسبت خونی دور یا نزدیکی
می توانم با خودم داشته باشم؟
من که مهره های شکسته کمرم
تسبیح استخوانی ذکر توبه های توست
1717
نظر شما