۰ نفر
۲۰ تیر ۱۳۸۸ - ۱۵:۰۰

جی پاسکال زاخاری

رئیس‌جمهوری نه‌چندان جدید آمریکا شاید در یکی، دو ماه گذشته سفرهای حساس و استراتژیک فراوانی به گوشه و کنار جهان رفته باشد‌ اما سفر به آفریقا نقطه عطف تمامی عزیمت‌های دیپلماتیک مرد جوان کاخ سفید خواهد بود، همچون بازگشت مهاجری دورافتاده به سرزمین مادری!

نخستین سفر رسمی باراک‌اوباما به آفریقا طی دیدار از کشور غنا بیانگر آغاز دورانی است که امروز بسیاری از جامعه شناسان از آن به عنوان «‌شکست امپراتوری‌» یاد می‌کنند، امپراتوری عظیمی که زمانی همه وجاهت و قابلیت خود را از سیاهان آفریقایی و هندی مهاجر به اروپا و شمال آمریکا می‌گرفت. امروز امپراتوری سفیدپوستان که همه مؤلفه‌های نژادی و هویتی سیاهان را به سخره می‌گرفت، از میان رفته است. این موضوع را می‌توان به خوبی در انتخاب رئیس‌جمهوری از‌ نژاد سیاه و سفر به کشورهایی سیاه‌تر از خود به خوبی دریافت حتی اگر سردمداران آن هنوز هم داعیه قدرت و استعمار داشته باشند.

البته سفر اوباما به آفریقا فقط از لحاظ نمادین و سمبولیک ابعاد خاص خود را داراست چرا که رئیس‌جمهوری آمریکا هنوز آن‌گونه که باید قدرت کافی برای تحقق همه وعده‌هایش در اختیار ندارد. بحران اقتصاد جهانی و گرداب جنگ‌های عراق و افغانستان برای اوباما فرصتی نگذاشته است تا آن‌گونه که وعده داده بود برای مردمان هم‌رنگ و هم‌نژاد خود کاری از پیش ببرد.
در عوض در دوران شش‌ماهه ریاست‌جمهوری او مردم آفریقا فقط حسرت کارهایی را خوردند که او می‌توانست با نقش پررنگ خود برای مردم بحران‌زده قاره سیاه انجام دهد و اما نکرد! در بحبوحه تنش کنگو، سومالی و فاجعه دارفور او می‌توانست راهی برای پایان خشونت‌های منطقه‌ای ارائه دهد‌ اما باز هم جانب احتیاط را نگه داشت و حرفی نزد. اوباما بیشتر ترجیح می‌دهد در رابطه با شکست‌های سیاسی آفریقا فقط از فاصله دور نظاره‌گر ماجرا باشد، چنان که در قضیه زیمبابوه و مناقشه احزاب سیاسی آن نیز سعی نکرد ذره‌ای برای کنار زدن رابرت موگابه رهبر خودکامه آن کاری انجام دهد.

البته بسیاری احتیاط اوباما را کاملاً منطقی می‌دانند. او نمی‌خواهد مردم آفریقا او را به سبب همخوانی رنگ‌پوست و نژادشان منجی خود بدانند که اگر این اتفاق بیفتد او دیگر رئیس‌جمهوری آفریقاست نه آمریکا! اما رویه‌ای که او برای عدم دخالت در امور مردم آفریقا و حتی سایر نقاط جهان اتخاذ کرده است، بیشتر به یک حرکت انفعال‌گونه می‌نماید، چنان که به نظر می‌رسد برای اوباما، رئیس‌جمهوری که وعده تغییرش او را در میان جهانیان محبوب کرده بود، هر رویکردی که در آن منفعتی برای آمریکاییان در‌بر‌نداشته باشد بی‌فایده است! او نیز همانند جرج بوش و بیل‌کلینتون چندان مایل نیست تا خود را وارد ورطه مناقشه‌های سیاست داخلی آفریقا کند.

بر‌خلاف تصور مردم سیه‌چرده آفریقا که به سبب همین وجه مشترک خود با اوباما او را همراه خود فرض می‌کنند، آفریقا برای اوباما چیزی نیست غیر از گذشته‌ای که فقط هویت آمریکایی او را معنا می‌بخشد، همین! به طوری که حتی او در کتاب خاطراتش با عنوان «رؤیاهای پدرم» جایی عنوان می‌کند که دیدار از کنیا سرزمین پدری‌اش بیشتر از همیشه به او احساس آمریکایی بودن بخشید!

اوباما در حالی غنا را برای نخستین سفر آفریقایی‌اش انتخاب کرد که برای رفتن به غنا باید از کنار کنیا سرزمین پدری‌اش بگذرد. مردم کنیا که در زمان پیروزی اوباما با تعطیلی کشور همپای مردم آمریکا به جشن و پایکوبی پرداختند، در تصورشان هم نمی‌گنجید که فرزند سیه‌چرده‌شان در نخستین سفر به آفریقا میزبانی آنها را رد کند. مردم مأیوس کنیا هنوز نمی‌دانند که اوباما ترجیح داد به دور از نزاع‌های قومی و قبیله‌ای آنها در فضایی به دور از تنش و منازعه و بی‌درگیری با دولتی فاسد سر کند، حتی اگر آنجا سرزمین پدری‌اش باشد! در عوض غنا کشوری است نسبتاً با‌ثبات که به تازگی با برگزاری انتخاباتی همه گیر فضای سیاسی مطلوبی دارد و از رشد اقتصادی خوبی هم برخوردار است.

همه شعار تغییر اوباما برای مردم آفریقا در انجام اصلاحات ارضی و بهبود عرصه کشاورزی این قاره خلاصه می‌شود. اوباما بر این باور است که ریشه همه خشونت‌های کنونی در میان مردم آفریقا و خاستگاه همه نزاع‌های قومی و قبیله‌ای آنها در فقر و تنگدستی است، چنان که اگر بتوان فقر را از جوامع مردمی دور کرد تمامی اختلاف‌های سیاسی و حکومتی آنها نیز کمرنگ می‌شود.

اگر‌چه اوباما همانند بوش رویه‌ای مشابه در امور مردم آفریقا در پیش دارد اما در یک مؤلفه بسیار مهم برای تعامل با آفریقا مسیری غیر از عقبه کاخ سفید انتخاب کرده است: آمریکا دیگر مانند گذشته رویه‌ای مجادلانه در دامنه روابط خود با آفریقا نخواهد داشت. اگر بوش در زمان ریاست‌جمهوری به وزارت دفاع این اختیار را داده بود که در آفریقا وارد عمل شود و همکاری نظامی خود را با حکومت‌های منطقه گسترش دهد، در دوران اوباما دیگر خبری از این اختیارات و امتیازات نیست.

اوباما در مورد آفریقا هیچ‌گاه با شفافیت و حتی صداقت کافی صحبت نکرده است‌ اما سفر دوروزه او به غنا محبوبیتی عمیق در میان مردم سیاه ایالات متحده برایش به همراه خواهد داشت. شاید مردم آفریقا از این سفر دیپلماتیک منفعت چندانی عایدشان نشود‌ اما باراک اوباما به مقصودی که در جلب حمایت دوباره مردم سیاه‌پوست آمریکایی به آن نیاز دارد می‌رسد. سفر به آفریقا اگر برای دیگر رؤسای جمهوری آمریکا هیجان و سودی نداشته حداقل برای اوبامای سیه‌چرده دنیایی از اعتماد و اطمینان خواهد داشت. خواه اگر او فقط دو روز در آفریقا استراحت کند!

میل‌اند گاردین 10 جولای 2009 /ترجمه: لیدا‌هادی

کارشناس ارشد حوزه آفریقا

استاد ارتباطات دانشگاه استنفورد

نویسنده کتاب و روزنامه‌نگار برجسته وال‌استریت‌ژورنال

کد خبر 12405

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 5 =