فائزه عباسی: «انتخابات مشروط برای اصلاحطلبان» این پیشنهادی بود که از زبان سعید حجاریان مطرح شد. او میگوید اصلاحطلبان باید در سازوکار خود تغییر ایجاد کنند و در غیر این صورت بهتر است عطای انتخابات را به لقایش ببخشند. احمد مازنی از نمایندگان اصلاحطلب مجلس درباره این پیشنهاد به خبرآنلاین می گوید: این پیشنهاد را قبول دارد اما نباید همه ضعفهای نهادهای انتخابی را به پای اصلاحطلبان بگذارند. نماینده مردم تهران در بخش دیگری از صحبتهایش میگوید: اصلاحطلبان در جریان انتخابات با محدودیتهای زیادی مواجه هستند اما از هر فرصتی برای احقاق حق مردم استفاده کردهاند و انصاف نیست که خودزنی کنند. او معتقد است اصلاحطلبان یا باید جنگ با حکومت را انتخاب کنند یا اصلاح از طریق صندوق رای که بهترین راه اصلاح از طریق صندوق رای است. مازنی می گوید اصلاحطلبان یکبار با صندوق رای قهر کردند و نتیجه این شد که ریل اداره کشور به دست تندروها افتاد. آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتوگو است:
سعید حجاریان در یادداشتی برای حضور اصلاح طلبها قائل به شرط شده است و اعلام کرده اگر قرار است اصلاحطلبان از رخوت خارج بشوند وارد انتخابات شوند چقدر با این صحبت موافق هستید؟
اگر منظور آقای حجاریان از شرط فراتر از قانون اساسی رفتار کردن باشد که مشخص است عملی نیست و من هم بعید میدانم منظور ایشان این باشد. اما اگر منظورشان این باشد که مسوولان اجرایی و ناظران انتخابات شرایط مندرج در قانون را رعایت کنند و مر قانون در قانون اساسی را در نظر بگیرند، این شرط قابل پذریرش است چراکه در برخی انتخاباتها مشاهده شده است در بررسی صلاحیتها و در شیوه اعمال نظارت در اجرای انتخابات یکسری رفتارهای سلیقهای انجام شده است که باعث شده کارآمدی آرا و انتخاب مردم دچار آسیب شود و این موضوع چه در انتخابات مجلس و چه شورای شهر و ریاست جمهوری مشاهده شده است. درواقع این رفتارهای سلیقهای باعث شده است کارآمدی نهادهای انتخابی و در نهایت کارآمدی نظام جمهوری اسلامی دچار آسیب شود. لذا به این معنا شرط گذاشتن درست است و من هم معتقدم باید اصلاحطلبان شرط بگذارند تا قانون اساسی به ویژه فصل سوم که بر حق مردم تاکید دارد به طور کامل و دقت رعایت شود.
البته آقای حجاریان همه شروط را متوجه حاکمیت نمیکند بلکه بخش عمدهای را متوجه اصلاحطلبان میداند و میگوید اصلاحطلبان هم باید تکلیفشان را با خودشان مشخص کنند و با یک پایش در میان احزاب از این رخوت خارج شوند و وارد گود انتخابات شوند در غیر این صورت بهتر است عطای انتخابات را به لقایش ببخشند.
اگر بحث شرط گذاری به این معنا باشد که درون جبهه اصلاحات، گفتمانی حاکم شود که شیوه حضور در انتخابات ارتقا پیدا کند و با کیفیت بهتری حضور داشته باشند این مسئله قابل قبولی است اما اینکه عنوان شرط را برای آن انتخاب کنیم نمیدانم این تعبیر درستی است یا خیر. آیا اگر حامیان اصلاحات نتوانند به همه خواستههای خود برسند قرار است با صندوق رای قهر کنند؟ اگر چنین اتفاقی بیفتد راه دیگری برای احقاق حقوق ملت وجود دارد؟ درگذشته بخشی از بدنه اصلاحات شیوه قهر را در پیش گرفتند اما نتیجهاش چه شد؟ آیا اوضاع به نفع ما شد یا عرصه به دست تندروها افتاد؟
به نظر میرسد بحث قهر مطرح نیست بلکه بحث این است که وقتی اصلاحطلبان حضور پر قدرتی ندارند سرمایه اجتماعی که مهمترین پشتوانه جریان چپ بود دچار ریزش میشود و این یک ضربه بزرگ به کل جریان محسوب میشود پس اساسا شرکت نکردن در انتخابات بهتر از حضور ضعیف است
این تعبیر آقای حجاریان است که اصلاحطلبان حضور رخوت آمیز دارند یا تعبیر شماست؟
آقای حجاریان یکی از شروطی که برای اصلاح طلبان مطرح میکند عین این جمله است «از خمودگی و رخوت خارج شوند، تجدید نهادی را در دستور کار قرار دهند و مواضع انتقادی را به راهبرد و راه برونرفت بیامیزند»
من رخوتی احساس نمیکنم. اصلاحطلبان کدام حقی را میتوانسته احقاق کند و نکرده است؟
موضعگیریهای به موقع که میتوانست داشته باشد اما آنطور که باید و شاید اینکار را نکرده است
اصلاحطلبان کدام موضع را میتوانسته داشته باشد و این کار را نکرده است؟ یعنی وارد جنگ با حاکمیت شود؟
اینکه جریان اصلاحات وارد یک فاز محافظهکاری شده است به بهانه حضور در قدرت یا ... قابل کتمان نیست و مشخص است
ما بین قهر و جنگ؛ بین عدم حضور و شرکت به صورت حداکثری باید یک میانهای را هم انتخاب کنیم. صفر و صد که نمیتوانیم باشیم. شرایطی که در حاکمیت و جامعه ما وجود دارد همین شرایطی است که امروز با آن مواجه هستیم. سال 84 یک اشتباه کردیم و با کاندیدهای متعددی که معرفی کردیم باعث شدیم قطار مدیریت کشور از ریل اصلی خارج شود و 8 سال کشور آسیب دید که نتیجه این آسیبها خیلی بیشتر از 8 سال بود. سال 88 یک بازی باخت باخت را نیروهای درون نظام شروع کردند که آسیب آن متوجه همه ملت و همه نیروهای نظام شد. من نمیخواهم سهم عوامل را بشمارم اما به هر صورت خروجی آن یک بازی باخت باخت بود. سال 92 اگر ما با آقای روحانی ائتلاف نمیکردیم کار دیگری میشد انجام داد؟ یا سال 94 اگر با اصولگرایان معتدل ائتلاف نمیکردیم و لیست مشترک نمیدادیم آیا میتوانستیم بازی انحصارگرانی که برای تک تک کرسیهای مجلس آدم تراشیده بودند و به هر شکلی میخواستند آنها را وارد پارلمان کنند را بهم بزنیم؟
می توانست به گونهای این رویه شکل بگیرد که ماحصل آن ریزش سرمایه اجتماعی و شعار عبور از اصلاحطلبی و اصولگرایی نباشد و این مسئله نتیجه کار شورای عالی سیاستگذاری تا فراکسیون امید و ... میتواند باشد
ببینید این شعار عبور از اصلاح طلب اصولگرا نه شعار اکثریت ملت است و نه شعار کسانی که اکثریت معترضان سال 96 است بلکه عده کمی این شعار را مطرح کردند و حال به دهان برخی مزه کرده است که آن را به عنوان شعار اکثریت ملت القا کنند. در حالی که اینطور نیست بلکه ملت همه جریانات درون نظام را با اکثریت قاطع قبول دارند فقط ممکن است انتخابهایشان متفاوت باشد. نکته دیگر این است که اگر قرار است مسوولیتی را متوجه کسی بکنید که مجلس ما دچار ضعف است یا از لحاظ کارآمدی دچار ضعف شدهاند سهم اصلاحطلبان سهم ناچیزی است. هربار که تلاش شد جریان اصلاحات از مسر نظام خارج شود اما آنها هر بار در درون نظام ایستادند و از آن دفاع کردند. آقای هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کردند. مگر از هاشمی رفسنجانی نزدیکتر به نظام و امام کسی دیگری هم داریم؟ بسیاری از چهرههای تاثیرگذار اصلاحطلبان یا در حبس بودند یا در حصر شدند و یا رد صلاحیت شدند. ما در چنین فضایی چون براندازی و دخالت خارجی را قبول نداشتیم و تنها راه اصلاح را مراجعه به آرا مردم میدانستیم حداقل شرایطی که فراهم شد حداکنثر استفاده را بردیم. این منصفانه نیست که اگر شرایطی بر ما تحمیل شد و خودمان با پای خودمان وارد آن شرایط نشدیم آن را بر خود تحمیل کنیم. من قبول دارم اصلاحطلبان باید از این تعدد خارج شوند و به سمت ایجاد احزاب قوی حرکت کرد. به هر حال قانون فعلی تاحدودی این امکان را فراهم کرده است تا احزاب قوی وارد میدان شوند و امیدواریم شورای نگهبان هم بر اساس قانون اساسی رفتار کنند و افرادی که به عنوان ناظران از آنها استفاده میکنند دقت بیشتری داشته باشند حتی پیشنهاد می کنیم در انتخاب انها تجدید نظر شود چراکه بسیاری از انها گرایشهای سیاسی مشخص دارند و بارها مشاهده شده است که در یک حوزه انتخابیه فردی را که گرایش اصلاحطلبی داشت را ولو با ضعیفترین احتمال رد صلاحیت کردند و مشخص بود این کار شورای نگهبان نیست بلکه این کار افرادی است که مسیر بررسی صلاحیتها را به گونهای تنظیم کردهاند که منجر به این شود که فضا برای حضور ان فردی که خودشان میخواهند فراهم شود. لذا در چنین فضایی معتقدیم اصلاحطلبان باید گام اساسی را بردارند و نقش خود را ایفا کنند اما به هیچعنوان نباید همه مسوولیتهای ناشی از ضعف نهادهای انتخابی به عهده اصلاحطلبان بیفتد. این یکنوع خودزنی است.
ببینید این وضعیت مثل موضوع اقتصاد است. امروز همه ضعفها در زمینه اقتصاد را چماقی کردهاند و بر سر دولت میکوبند درحالی که باید پرسید واقعا در شرایط امروز اقتصادی چقدر دولت مقصر است چقدر دولتهای قبل زمینهساز بودند؟ چقدر عوامل خارجی و تحریمهای آمریکا موثر است و چقدر بیماری نهادینه شده اقتصاد ما این شرایط را فراهم کرده است؟ در مسائل سیاسی هم به همین نحو است واقعا اصلاحطلبان نقد به انها وارد است اما آنقدر که دوستان اصولگرایی که از قدرت و اکاناتی که ملت در اختیار آنها قرار داده است برای رفتارهای فراقانونی استفاده کردهاند و راه را برای رقیب خود بستهاند، اصلاحطلبان اصلا چنین امکانی را نداشتهاند. شما نگاه کنید دبیر کل یکی از احزاب اصلاحطلب در حصر است با این حال قواعد حزبی را رعایت میکنند گاهی هم در میان خود دعوا دارند اما تلاش خود را انجام میدهند. یا مجمع روحانیون مبارز به عنوان قویترین مرجع خط امامی سایتش فیلتر است. من نمیفهمم برای چه باید این سایت فیلتر باشد. آقای سید محمد خاتمی ممنوع التصویر و ممنوع السفر است من نمیفهمم در چنین شرایطی چرا باید شرط برای اصلاحطلبان بگذاریم باید شرط را برای کسانی بگذاریم که اجازه دهند اصلاحطلبان حضور فعال داشته باشند. البته اصلاحطلبان هم باید حداکثر تلاش خود را بکنند.
23216
نظر شما