طی این چند روز، طیف وسیعی از تحلیل گران، دوستان و رقیبان نجفی تا عامه مردم در این باره به اظهار نظر و ارائه تحلیل پرداختهاند. دوستان وی «تحت فشار بودن» متهم را در مرکز تحلیلهای خود قرار دادهاند و رقیبان نیز در حد توان در حال صید ماهی سیاسی خود از این پرونده هستند.
البته در این میان مردم معمولی هم قضاوت خود را دارند. این قضاوت اجتماعی در همه امور به ویژه مسائل مهم همیشه و در همه جای جهان وجود دارد با این تفاوت که در حال حاضر بر خلاف گذشته اظهار نظرهای مردم از داخل تاکسی و پستوی خانه به بستر وسیع فضای مجازی خزیده است و همین خیز، تاثیر و ابعاد قضاوتهای اجتماعی را مضاعف ساخته است.
اگر چه بسیاری از این داوریهای مردم، متاثر از گروههای مرجع یعنی همان سه گروه تحلیلگران، هم جناحیها و رقیبان متهم است، اما در نهایت این خود آنها هستند که کلیدواژگان مطلوب را گزینش میکنند. «نفوذی بودن مقتوله»، «خشونت نجفی»، «خشونت میترا استاد»، «دست انتقام»، «تهدید به اسیدپاشی»، «دعا برای عاقبت بخیری» و...از جمله کلید واژگانی است که از سوی رسانههای رسمی و غیر رسمی منتشر شده و ذهن مخاطبان خود را متاثر ساختهاند.
صد البته یک اصل و عنصر مهم دیگر هم در پرونده نجفی وجود داشت و آن این که این حادثه با باورهای ما فاصله زیادی داشت. همین فاصله بسیار زیاد، خود محرکی برای افراد عادی جامعه میشود تا آگاهانه، نیمه آگاهانه و ناخودآگاه به اظهار نظر و قضاوت بپردازند و درست همین جا «قضاوت اجتماعی» آغاز میشود.
بر اساس نظریه «قضاوت اجتماعی» ما طرف مقابل را با نگرشهای ویژه خود میسنجیم و بر همین مبنا موضوع در یکی از این سه طبقه برای ما قرار خواهد گرفت: حوزه پذیرش، حوزه طرد و حوزه بیطرف.
حادثه اخیر یعنی پرونده نجفی برای ما در کدام یک از سه حوزه فوق قرار میگیرد؟ بدیهی است در هر حوزهای قرار گیرد، تعیین کننده قضاوت و موضع ما در این خصوص است. ما در قضاوت اجتماعی، دلایل دیگران را بر اساس باورها، افکار و عقاید خود مورد داوری قرار میدهیم.
اما گاهی این قضاوت اجتماعی تبدیل به یک آوار اجتماعی میشود؛ آن هنگام که ما اطلاعات اندکی نسبت به حادثه داریم. در این پرونده نیز به دلیل سیاسی بودن شخص متهم، قضاوتهای ما تا اندازه زیادی متاثر از دیدگاه دوستان و رقیبانش خواهد بود.
مسئله مهم این که تنها در شرایطی میتوان به داوری نشست که تنها از یک زاویه به ماجرا نگاه نشود و از رفتار احساسی هم پرهیز شود. همچنین نسبت به ابعاد پرونده اشراف اطلاعاتی وجود داشته باشد که امر مسلم این زمینهها برای همه مردم نه وجود دارد و نه مقدور خواهد بود. عادت داریم درست از همان لحظه شنیدن یک خبر و حتی گاهی قبل از تایید آن از سوی مراجع رسمی، موضوع را مورد قضاوت قرار داده و رای خود را صادر کنیم و البته این رایها را تا پایان ماجرا، بارها تغییر میدهیم.
همه مطالب عنوان شده درباره قضاوت اجتماعی و ملزومات آن، نافی اظهار نظر و حق آزادی بیان مردم نیست به ویژه آن که نسبت به سلبریتیها از هر نوعش حساسیت بسیار بالایی در جامعه وجود دارد و همین که بدانیم فرد مورد نظر چهار دهه از کارگزاران اصلی نظام بوده است اهمیت ماجرا را برای جامعه حساستر و بیشتر میکند؛ بیشتر که میگویم گاهی تا حد کاهش اعتماد اجتماعی مردم به مسئولان هم پیش میرود.
بیتردید پرونده شهردار اسبق دارای ابعاد و پیچیدگیهای خاص و فراوان است و تنها در صورتی افکار عمومی میتواند قضاوت منصفانهای از آن داشته باشد که اطلاعات درست و از مجاری معتبر به مردم داده شود در همین پرونده مورد بحث و در همان ابتدای امر رسانهای مانند تلویزیون ماهیت و بیطرفی خود را با نحوه گزارش از حادثه به شدت مخدوش کرد.
مردم هنوز در باور و تحلیل «سهشنبه شوکآور» ماندهاند... این سهشنبه هیچ گاه از یاد مردم ایران نخواهد رفت همچنان که آثار قضاوتهای ما در صورت اشتباه بودن نیز باقی خواهد ماند.
* روزنامهنگار
۴۷۲۳۴
نظر شما