زهرا نیازی، که اخیراً مستند «چشمه زاون» او در اصفهان اکران شد، در کارنامه خود سهگانهای را دارد که مضمون هر سه آنها، حول محور مواجهه زنان با بیماری است. مستند «زنان در سایه اماس» همانطور که از نامش پیداست، درباره زندگی پنج زن مبتلا به اماس است. «مهین، داستان نانوشته» درباره زنی مبتلا به سرطان و «زندگی کور نیست»، روایتگر دختری است که با بیماری آر. پی. او دستوپنجه نرم میکند.
این مستندساز، از چرایی و چگونگی ساخت مستند «زنان در سایه اماس» سخن گفته است:
*شاید به این دلیل که هم کارم مستندسازی است و هم با مراکز صنعتی ارتباط داشتهام آلودهتر شدن مداوم این شهر، یعنی نصف جهان، پایتخت اماس ایران را از نزدیک شاهد بودهام. حتی زمانی، احساس کردم که خودم هم علائم بیماری اماس را دارم اما آزمایشها خیال مرا راحت کرد. البته نه راحت راحت، چون گفته میشود که این بیماری، خیلی خاموش، درون هر انسانی وجود دارد و منتظر جرقه یک فشار عصبی است تا خودش را نشان بدهد.
*مجموع این موارد توجه منِ مستندساز را به بیماری اماس جلب کرده بود، اما از پرداختن مستقیم به علت بروز آن منع شده بودم! با توجه به اینکه هیچ مستندی درباره زنان مبتلا به اماس ساخته نشده بود چاره را در این دیدم که به انجمن اماس بروم و سوژهها را از بین مراجعان انتخاب کنم.
* در آن انجمن زنانی را دیدم که حتی از وارد شدن نامشان به فهرست مبتلایان ابا داشتند و داروهایشان را در یخچال مرکز نگهداری میکردند. دلیلشان هم این بود که اگر همسرشان متوجه بیماریشان شود طلاقشان میدهد و این ترس، از خود بیماری وحشتناکتر بود. پر بیراه نیست اگر بگویم ۹۹ درصد از مردانی که همسرشان به اماس مبتلا شده بود از آنها جدا شده بودند. من البته در آن انجمن، مردانی را هم دیدم که اماس داشتند و همسرانشان خیلی صبورانه آنها را طی مراحل درمان همراهی میکردند.
*بعد از گذشت چهار ماه از بین صد تا دویست زن، پنج نفر را انتخاب کردم تا زندگیشان را دنبال کنم. شوهر دو تن از این زنان هنگام اطلاع از بیماری همسرشان زن دوم گرفته بودند و همسر دو تن دیگر، طلاق. فقط یکی از آنها پشتیبانی همسرش را داشت. رنج این زنان را وقتی بیشتر درک میکنیم که بدانیم با بیشتر شدن فشار عصبی، بیماریشان هم حادتر میشود.
*بیماری اماس شخصیت دارد و هر چه فرد آن را پنهان کند بیشتر خودش را نشان میدهد. این بیماری، یک بیماری شهری است و صنایع آلاینده، خشک شدن زایندهرود و تالاب گاوخونی دستبهدست هم دادهاند تا اصفهان را پایتخت اماس ایران کنند.
*در نبرد نابرابر با این بیماری، کاری از خانوادهها و مردم بیدفاع برنمیآید جز اینکه استرس و اضطراب را کمتر کنند. مناسبسازی فضای شهری برای حضور مبتلایان نیز باعث میشود آنها افسردگی در خانه ماندن را تجربه نکنند و راهی به سمت شکوفا کردن استعدادهایشان پیدا کنند.
* من یقین دارم که سینما میتواند آیینهای باشد تا آحاد جامعه، رفتار و مشکلات خودشان را در آن ببینند، به آن بیندیشند و برای اصلاحش قدمی بردارند. ساخته شدن این فیلم بیش از یک سال طول کشید، در جشنواره های زیادی حضور داشت و جوایزی را هم کسب کرد اما به آن شکل که باید در شهر خودم به نمایش در نیامد و مورد تحلیل قرار نگرفت. به گمانم جایگاه اصلی نمایش چنین مستندهایی، تلویزیون و رسانه عمومی است و قطعا اگر حمایت بیشتری از چنین فیلمهایی شود نتیجه و بازخورد بهتری خواهد داشت.
46
نظر شما