نزهت بادی

با اینکه خیلی به فیلم مهرجویی امید بسته بودم، اما فیلم را دوست نداشتم. خیلی حیف شد که چنین فیلمی از دست رفت. فکر می‌کردم مهرجویی با آن معماری فوق‌العاده ابیانه چه ضیافتی برایمان خواهد ساخت. انتظار داشتم عاشق تک تک در و پنجره خانه‌ها، دیوار کوچه باغ‌ها، پشت‌بام‌ها، پله‌ها و ایوان‌های فیلم شوم، آن قدر که به سرم بزند همان نصف شبی برای دیدن آنجا بروم. مثل همان کاری که قبلا با کلبه اسد در فیلم «پری»‌اش با ما کرده بود.

دلم می‌خواست ما هم یک شهر رویایی مثل چیزی که در «ماهی بزرگ» تیم برتن دیده بودیم، داشته باشیم که وقتی پایمان را در آن می‌گذاریم همه چیز شکل و عطر و رنگ و طعم دیگری داشته باشد و همین معماری، طبیعت، غذاها، لباس‌ها و آداب و رسوم عجیب شهر حال شخصیت بیمار و گرفتار فیلم را خوب کند، اما فیلم آن اکسیر زندگی بخشی را که به دنبالش بودیم نداشت و معجونش آن قدر سحرانگیز نبود که هوش از سرمان بپراند تا همه دردها و کمبودهایمان را فراموش کنیم.

با این وجود امروز یک فیلم خوب در دست داریم که درباره‌‌اش حرف بزنیم. منظورم فیلم «اینجا بدون من» است که خیلی بهتر از چیزی بود که فکرش را می‌‌کردم. هرچند اساسا کارهای توکلی را دوست دارم، اما اصلا توقع نداشتم بتواند روابط و فضاهای ایرانی در یک خانواده طبقه کارگر را با چنین دقت و ظرافتی دربیاورد.

آدم‌ها انگار از دل زندگی دور و برمان وسط فیلم افتاده‌اند و به همین دورانی که در آن به سر می‌بریم تعلق دارند و نگرانی‌ها، آرزوها و تلاش‌هایشان آنقدر قابل درک است که شادی و غم شخصیت‌ها ما را هم به گریه و خنده می‌اندازد. فکرش را بکنید که توکلی چنین داستانی را از یک نمایشنامه خارجی که زمان وقوع قصه‌اش دوران رکود اقتصادی آمریکا به حساب می‌آید، بیرون کشیده است.

اما مهم‌تر از هر چیز این است که توکلی با احترام به سراغ شخصیت‌هایش می‌رود و آنها را بخاطر ناتوانی‌ها، کمبودها و عقده‌هایشان تحقیر نمی‌کند و تلاششان برای دغدغه‌های کوچک و روزمره‌شان را بی‌ارزش جلوه نمی‌دهد و این برای فیلمی که به سراغ واکاوی طبقه کارگر می‌رود یک دستاورد بزرگ است. توکلی از درون یک خانه کوچک با مشکلاتی ساده شروع می‌کند و به تمام جهان با همه تنهایی و ناتوانی انسان می‌رسد.

بازی فاطمه معتمدآریا فوق‌العاده است و نگار جواهریان واقعا جواهر فیلم است. من عاشق آن گفت‌وگوی شبانه مادر و دختر هستم که در کنار هم دراز کشیدند و درباره آینده حرف می‌زنند. توکلی چه دیالوگ‌های خوبی نوشته و چقدر خوب آن را در مرز میان واقعیت و خیالپردازی حاکم بر دنیای فیلم نگه داشته است. 

رویای پایانی فیلم تحقق همان آرزوهایی است که آن شب مادر برای دخترش دارد. مهم نیست چقدر این رویا طول می کشد، مهم این است که ما بعد از فیلم برای خوشبختی شخصیت‌های فیلم دعا می‌کنیم و از ته قلبمان می‌خواهیم که رویایشان به این زودی‌ها تمام نشود.

54

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 130282

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =