بیستمین رمان حسن کریمپور با عنوان «بهانهای برای ماندن» منتشر شد. کریمپور گفت: ایده این رمان از مدتها پیش در ذهنم بود و همواره به عشق و محبتی که بین خانوادهها بود، فکر میکردم. عشقهایی که بین مرد و زن و دختر و پسر وجود دارد و فداکاریهایی که برای هم انجام میدهند؛ اما کم پیش آمده که این عشق را در رابطه یک خواهر و برادر ببینیم و من به سراغ این موضوع رفتم و ماجرای پسری را روایت کردم که خواهرش عاشق اوست و کارهای زیادی را برایش انجام میدهد؛ تا اینکه پسر گرفتار یک گروه قاچاقچی میشود و باقی ماجراهایی که رقم میخورد، بهانههای را به دست میدهد که پسر به خواهرش برسد.
او در پاسخ به اینکه ایده نوشتههایش را از کجا میگیرد، توضیح داد: دستمایه من در نوشتههایم همواره عشق بوده است و یکسره در داستانهایم از عشق حرف زدهام. این داستاننویس همچنین درباره جایگاه نداشتن آثار نویسندگان عامهپسند در جایزههای ادبی به «ایسنا» گفت: اینکه جوایز به آثار من نپرداختهاند، شاید به دلیل این باشد که آنطور که باید، تبلیغ نشده است و ضمن اینکه خودم هم دنبال این چیزها نرفتهام و برایم مهم این بوده است که آثارم را تألیف کنم و به دست مخاطبانم برسانم؛ هرچند از بیتوجهی مطبوعات و جراید، رسانهها و جوایز ادبی انتقاد و گله دارم.
کریمپور در ادامه افزود: کدام یک از نویسندگان کدام کتابشان به چاپ بیستوهفتم رسیده است؟ در حالیکه رمان «باغ مارشال» دومین اثر من است و تاکنون 27 بار تجدید چاپ شده است و دیگر آثارم دست کم تا هشت بار تجدید چاپ شدهاند؛ از اینرو نسبت به این بیتوجهی انتقاد دارم. انتظار داشتم بیشتر از اینها در فضای نقد به آثارم توجه میشد. البته همیشه دوست داشتم از طریق آثار و نوشتههایم شناخته شوم که این اتفاق نیفتاده است؛ نه از طریق گفتوگوهای انبوه با رسانهها و مطبوعات. در حالیکه در برخی جراید خارج از کشور به آثارم توجه میشود و به صورت پاورقی در مجلههای فارسی بیرون از ایران چاپ میشوند. یکبار نشده صداوسیما درباره آثارم با من گفتوگو کند و این بیشتر ناشی از حب و بغضی است که در ادبیات وجود دارد.
او سپس در توضیحی درباره زمانی که برای تألیف آثار و نوشتههایش میگذارد، گفت: هر داستانی فرق میکند. اگر داستان روال عادی داشته باشد و گرههای آن به صورت طبیعی باز شود، تألیف آن زود به انجام میرسد. مثلا رمان «خانه روبهرو» را دوماهه تألیف کردم و رمان «وسوسههای خانه مادربزرگ» یک سال زمان برد تا نگارشش تمام شد. واقعیت این است که خوش ندارم گرههای داستان را تصنعی باز کنم. خوشایندم است که گرههای داستان به طور طبیعی باز شود.
کریمپور در پاسخ به اینکه آثارش به چه مسائلی میپردازد، متذکر شد: بیشتر به آثار عاشقانه و خانوادگی توجه دارم؛ مؤلفههایی که در داستانهای عامهپسند بسامد بالایی دارد.
این نویسنده که در سعادتشهر فارس به دنیا آمده است، یادآور شد: منطقهای که کودکی و سالهای نوجوانیام در آن رقم خورده، تأثیر بسزایی در تألیف داستانهایم داشته و اثر مثبتی روی آنها گذاشته است. مثلا رمانهای «آنسوی نیزار» و «باغ مارشال» برای همانجاست و از دل همان روابط و طبیعت درآمده است.
کریمپور خاطرنشان کرد: اولین اثرم را در سال 46 با عنوان «رنگها و نیرنگها» تألیف کردم و برای چاپ سپردم که به دلایلی همراه با کتاب «چاپار» جلال آل احمد از چاپ بازماند و توقیف شد و به ضرورت زندگی و تحصیل و معیشت، کار نوشتن را رها کردم؛ تا سال 72 که رمان «درماندگان عشق» را منتشر کردم. البته آن نوع برخورد با کتابم مرا سرخورده نکرد و در همان سالها هم که اثری از من چاپ نشد، مشغول خواندن و نوشتن بودم و اما حالا اگر چیزی برای ارائه دارم، از همان آثاری است که در سالهای 46 تا 72 نوشتهام. حالا اگر چیزی مینویسم، از همان نوشتههایی است که در انباری نگه میدارم.
او در پاسخ به اینکه آیا در سالهای دهه 40 رغبتی برای ارتباط با محافل ادبی داشته یا خیر، توضیح داد: از همان اوایل زیاد به محافل علاقهای نداشتم و بیشتر زندگی و عشق برایم مهم بوده است تا روابط محفلی.
او همچنین یادآور شد که مدتی علاقهاش فیلمنامهنویسی بوده است و گفت: فیلمنامههایی را تألیف کردهام که به کارگردانها میفروختم؛ به دلیل اینکه برای فیلمنامههایی که بدون ذکر نام نویسنده، فیلم بر اساس آن ساخته میشد، پول بیشتری میدادند؛ از جمله فیلمنامه سریال «روزی روزگاری» را من نوشتم که به تلویزیون فروختم؛ اما خودم نخواستم که نامم به عنوان فیلمنامهنویس بیاید.
کریمپور از حسینقلی مستعان، جواد فاضل، چارلز دیکنز و ویکتور هوگو به عنوان نویسندگان محبوبش یاد کرد و گفت: کتابهای «غرش توفان» الکساندر دوما، «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز و «بینوایان» ویکتور هوگو رمانهایی است که دوستشان داشتم و زیر بالشم بودهاند. در واقع من رئالیستها را بسیار دوست دارم.
او در پایان در واکنش به آنچه علیه جریان داستانی عامهپسند شکل گرفته است، اظهار کرد: قطعا استقبال مردم از آثارم برایم مهم است و تشویقهای آنها مرا به نوشتن واداشت و اگر یکی دو اثر اولم به فروش نمیرسید، دنبالهی کار نوشتن را رها میکردم. واقعیتش من هنوز هم نفهمیدهام عامهپسند یعنی چی؟ یادم هست که از هوشنگ گلشیری پرسیدم چطور است که کتابهایی که تو مینویسی، به یکی دو چاپ میرسد؛ اما کتابهای من و حاج سیدجوادی به چاپهای متعددی میرسد و او گفته بود که پفکنمکیخور در ایران زیاد است. در حالیکه این حرف درست نیست و من میبینم که آثارم را از کسی که سواد خواندن و نوشتن را از نهضت سوادآموزی یاد گرفته است، تا استاد فارغالتحصیل از دانشگاه میخوانند. خب طبیعی است که کتاب خوبی است. اما اینکه کلمات قلمبه سلمبه استفاده کنیم و اظهار فضل کنیم، این عامهپسند نیست. یادم میآید زندهیاد محسن نوربخش، رییس سابق بانک مرکزی، میگفت برای خواندن کتاب تو سر کار نرفتم و یا در جعبهی آثار یک فرد مکانیککار، کتابم را دیدم. گفت، با این اثر کتابخوان شده است. اینکه میگویند عامهپسند، واقعا نمیدانم یعنی چه؛ کتاب برای عامه و عموم مردم است.
«بهانه ای برای ماندن» حسن کریمپور در 344 صفحه با قیمت 7000 تومان از سوی نشر آموت منتشر شده است.
در معرفی ناشر از این نویسنده آمده است: «کریمپور پس از «درماندگان عشق»، رمان معروف «باغ مارشال» را نوشت که خیلى زود این رمان به شهرت رسید و نویسنده را واداشت جلد دوم و سوم آن را نیز بنویسد و در آیندهی نزدیک در انتشارات پنگوئن در انگلستان به چاپ میرسد.»
خوابى در هیاهو، نقشى بر تصویر دیگر، خیال عشق، وسوسه خانه مادربزرگ، باغ رؤیاها، من محکوم مىکنم، کیش گمکردگان، مرهمى بر زخم کهن، از دیارى به دیار دیگر و آن سوى نیزار، رمانهاى دیگر حسن کریمپور (متولد 1327 در سعادتشهر شیراز) هستند.
در آیندهای نزدیک نیز رمان «خانه روبرو»ی این نویسنده از سوی نشر آموت منتشر خواهد شد.
60
نظر شما