۰ نفر
۸ دی ۱۳۸۷ - ۱۵:۵۴

توماس فریدمن

من روز جمعه بدی را پشت سر گذاشتم اما این هم مانند تمام روزهای عادی برای آمریکا است.

ماجرا در واقع از جزیره ای خارج از هنگ کنگ به نام کائو سای چائو آغاز شد. جایی که من بالای یک صخره ایستاده بودم و به دریای جنوبی چین نگاه می کردم و با تلفن همرا دوست چینی ام با همسرم در مریلند صحبت می کردم. چند ساعت بعد من از فرودگاه فوق پیش رفته هنگ کنگ به سمت آمریکا پرواز کردم. البته بعد از گشت و گذاری در جنوب شهر و دیدن قطارهای پر سرعت با اتصال بی سیم به اینترنت که برای من بسیار مفید بود چون می توانستم در طول مسیر گشتی در اینترنت بزنم.

وقتی در فرودگاه کندی آمریکا از هواپیما پیاده شدم همه چیز از زمین تا آسمان فرق می کرد. سالن انتظار زشت با سقفی کوتاه و دست مزد سه دلاری برای حمل چمدان هایم. (ما آمریکایی ها حداقل نمی توانیم بازدیدکنندگان خارجی را با حمل رایگان چمدانهایشان حمایت کنیم. برخلاف آنچه در تمام فرودگاههای بزرگ دنیا وجود دارد). وقتی به اطراف این سالن دود گرفته نگاه کردم به یاد جایی افتادم که از آنجا آمده بودم. آنجا بود که چیزی را به خاطر آوردم. یاد سالن چمدانها در فرودگاه قدیمی کای تک هنگ کنگ افتادم. فرودگاهی که در سال 1998 تعطیل شد.

چند روز بعد به ایستگاه متروی «پن» رفتم. جایی که باید از پله های برقی بسیار  باریکی پایین می رفتی که انگار پیش از ساخته شدن کیف و چمدان طراحی شده بودند. سکوی مسافران آنقدر کثیف بود که انگار از بعد از جنگ جهانی دوم تمیز نشده بود. سوار قطار تندروی ساخت ژاپن شدم که از نیویورک به واشنگتن می رفت. در طول مسیر، تلاش کردم تا با استفاده از تلفن همراهم مصاحبه ای را انجام دهم. اما مکالمات من در طول پانزده دقیقه سه بار قطع شد.

تمام چیزی که می توانستم به خودم بگویم این بود: اگر ما اینقدر باهوش هستیم پس چرا مردم دیگر کشورها از ما خیلی بهتر زندگی می کنند؟ چه بلایی بر سر زیرساختهای ما که اینقدر برای بهره وری و سود دهی حیاتی اند آمده است؟ در راه بازگشت به خانه چشمم به خبر بحران مالی در جنرال موتورز افتاد که فقط نوشته بود: در چهار سال گذشته،  72 میلیارد دلار ضرر داشته است. از طرف دیگر خیل مدیران و مسئولان اجرایی را می بینید که بازنشسته می شوند یا کار خود را از دست می دهند.

ما با این شیوه نمی توانیم ادامه دهیم. ما سالهاست که خود را تسلیم کاهشهای مالیاتی کرده ایم که توان پرداختش را نداریم. ما نمی توانیم خودروسازانی را که ثروت های عظیمی برای آمریکا محسوب می شوند را نجات دهیم،  قیمت انرژی در قرن بیست و یکم کسی را برای سرمایه گذاری در سیستمهای انرژی تجدید شدنی یا خودروهای بهینه تر ترغیب نمی کند. مدرسه های دولتی هیچ استاندارد بین المللی برای جلوگیری از بی سوادی ندارند و دانش آموختگان دانشگاه هایمان که بهترین دانشمندان جهان هستند پس از فارغ التحصیلی به جای دریافت گرین کارت ناچارند به کشورهای خود باز گردند و شرکتهایی را تاسیس کنند و بر علیه ما وارد رقابت شوند.

از همه بدتر ما به جای توجه به مهندسان واقعی،  مهندسان مالی را در بوق و کرنا کرده ایم. این مهندسان و دانشمندان،  سیستم های پیچیده مالی را طراحی می کنند تا از دل پول، پول بیرون بیاورند نه اینکه خودرو،  کامپیوتر،  تلفن،  وسایل آموزشی،  برنامه های اینترنتی و ابزار پزشکی بسازند که ما بتوانیم زندگی و بهره وری میلیون ها نفر را ارتقا دهیم.

بنابر بر تمام این دلایل،  بحران حاضر تنها یک فروپاشی مالی نیست که محتاج تزریق پول باشد. مشکل عمیق تر از این هاست. در واقع اینکه آمریکا مانند جنرال موتورز دچار مشکل شده است،  نتیجه یک انحراف ملی است. به آینه نگاه کنید: جنرال موتورز از ماست.

به همین دلیل است که ما تنها به رفع بحران اقتصادی نیازمند نیستیم. ما نیاز به شروع دوباره داریم. ما نیاز به تغییر رویه کلی داریم. به همین دلیل است که ماه های آتی یکی از مهمترین برهه های تاریخ آمریکاست. بخاطر بحران مالی،  باراک اوباما و حامیان دو حزبی اش با پرداخت یک تریلیون دلاری برای تحریک بازار به او کمک می کنند. اما ما باید مطمئن باشیم که هر دلاری که از آینده فرزندانمان قرض گرفته ایم،  عاقلانه خرج می شود.

به جای هزینه  های بیهوده،  این سرمایه باید صرف معلمان و آموزش دانشمندان و مهندشان شود. باید خرج تحقیقات و ایجاد و ارتقاء زیر ساختهایی با بیشترین بهره وری شود. آمریکا شرایط پیشرفت را دارد.  ما هنوز هم فرهنگی خلاق،  متنوع داریم با جامعه ای باز که می تواند با سرعت زیاد ایده های جدیدی را تولید کند و از طریق همکاری های جهانی تکمیلشان کند. شاید چین بزرگترین فرودگاه را داشته باشد اما هفته گذشته به سیاست سانسور بازگشت و نیویورک تایمز و دیگر سایتهای خبری غربی را فیلتر کرد. سانسور،  ابتکار و نوآوری مردم را در بند می کند. به همین خاطر است که آمریکا با تمام قدم های اشتباهش،  هنوز هم جایی برای رقابت دارد.

جان اف کندی ما را به سفری برای کشف ماه  هدایت کرد. اوباما باید ما را به سفری برای کشف دوباره،  بازسازی و خلق دوباره خودمان هدایت کند.

ترجمه: حمید نعمت اللهی

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1354

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =