زهره نوروزپور: دومای روسیه بالاخره تکلیف ریاست جمهوری روسیه بزرگ را مشخص کرد؛ پوتین می ماند. بر اساس لایحه روز چهارشنبه مجلس علیای روسیه پوتین می تواند 4 سال دیگر رئیس جمهور این کشور باشد.(اینجا)
کسی چه می دانست دست پروده کا گ ب و وارث شوروی سابق به مدت دو دهه ( 20 سال) قدرت را در اختیار داشته باشد؟ پاسخ این است که این اتفاق تنها از ولادیمیر پوتین بر می آید! جوانی که در اغاز دهه چهل زندگی خود مجوز قدرت را از اولین رئیس جمهور پسا شوروی دریافت کرد. یلتیسن که همه رهبران جهان او را به رئیس جمهوری دائم الخمر می شناسند هم فکر نمی کرد که ولادیمیر پوتین راه سلف خود را برود و یک تنه بر صندلی قدرت بنشنید و تکان هم نخورد! او قدرت را در همان سازمان اطلاعات و امنیت شوروی فرا آموخت، او در همان عنفوان جوانی یاد گرفت که چه طور در دل مردم روسیه نفوذ کند و بتواند اریکه قدرت را به دست بگیرد. او تنها کسی بود که عمق فرهنگ روس ها را می داند. او می داند که روس ها مردمانی مذهبی مسلک هستند با اقوام مختلف، او کسی بود که پس از یلتسین، می دانست که مردم با کلیساهای ارتدوکس آمیخته شده اند و 20 میلیون مردم این کشور به مساجد آمیخته شده اند. یکی از راه های ورود پوتین به دل مردمان روس رونق دادن به کلیسا ها بود، (اصل 14 قانون اساسی روسیه می گوید که حکومت باید غیر مذهبی باشد) و رابطه ای دوستانه با مناطق مسلمان نشین، دومین ورودی محبوبیت؛ جنگ چچن بود و سومین شاه کلید محبوبیتش اقتصاد این کشور بود که با اغاز قرن 21 روند صعودی را طی کرد و رشد چشمگیری داشت، تا جایی که روسیه بار دیگر قدرت رفته خود را تا حدودی به دست آورد.اما پوتین چگونه توانست آن اقتصاد وحشتناک از هم تنیده به جای مانده از شوروی که گریبان این کشور را گرفته بود را سامان دهد؟
در اینباره بی بی سی در گزارشی تحلیلی می نویسد: روزی که پوتین قدرت را از یلتسین تحویل گرفت، هرج و مرج و فروپاشیدگی شاخصه اصلی اقتصاد و سیاست روسیه بود. دولت حتی قادر نبود حقوق کارمندان و بازنشستههایش را بدهد. اقتصاد فروپاشیده کشور هم به جولانگاه شماری از الیگارشها با شبکهها و ارتباطات مافیایی بدل شده بود که در دسترسی غارتگونه به منابع کشور از قتل و ترور هم ابایی نداشتند. بحران سال ۱۹۹۸ که سقوط فاحش ارزش روبل را رقم زد به یکباره مردم روسیه را از بسیاری از داراییها و اندوختههای خود محروم کرد. یک سال بعد هم ناتو اولین گسترش حوزه نفوذ خود به طرف مرزهای روسیه را آغاز کرد.
پوتین توانست با ساماندهاهی فوری به ساختار سیاسی کشور، با اتکای به درآمدهای هنگفت ناشی از فروش گاز و نفت، با شماری از اصلاحات اقتصادی و مالیاتی، با مهار و خنثیسازی بخشی از الیگارشها و میدان دادن به قشری جدید از مدیرانی که خود به شبهالیگارشهای درون سیستم بدل شدند حدی از ثبات اقتصادی را در روسیه رقم زند.
اما راز محبوبیت پوتین تنها این نیست ؛ حسن بهشتی پور کارشناس اوراسیا در گفتگو با خبرآنلاین می گوید: « واقعیت آن است که روسیه چه در دوره حکومت تزارها و چه در دوران حاکمیت هفتاد ساله بلشویکها و چه در دوران روسیه جدید که تاکنون 28 سال از آن می گذرد سه ویژه گی را در نظام قدرت حفظ کرده است. اول مرکز گرایی یعنی در این وسیع ترین کشور جهان با بیش از 17 میلیون کیلومتر مربع همه چیز در پایتخت تعیین شده و می شود. دوم نظام اقتدارگرایی در تصمیم گیری از بالا به پائین به گونه ای که با وجود نظام فدراتیو در این کشور آنچه که در مناسبات قدرت پذیرفته شده است با آنچه بر روی کاغذ آمده است تفاوت های معنا داری دارد. ویژه گی سوم در روسیه فرد گرایی است. به گونه ای که همیشه همه امور به یک فرد ختم می شود زمانی تزار روسیه نام داشت و زمان دیگر دبیرکل حزب کمونیست و امروز رئیس جمهوری روسیه فدراتیو . بنابراین تا زمانی که این سه ویژه گی همچنان وجه قالب نظام سیاسی روسیه را تعیین می کند می توان پیش بینی کرد پوتین تا زمانی که توان جسمی و بنیه فکری لازم را داشته باشد به اشکال مختلف در راس هرم قدرت خواهد بود . بویژه آنکه باید تضمین های کافی برای نحوه جایگزنی فرد جانشین برای آینده بی خطر پوتین بوجود بیاید.»
راه های رفته این مرد یخی در سیاست خارجی
بی بی سی در ادامه گزارش خود به بحث سیاست خارجی پوتین نیز پرداخته و می نویسد: در عرصه سیاست خارجی ولی مسئله پیچیدهتر از آن بود که بدون نوسان پیش رود. رهبر جدید روسیه ابتدا بنا را بر همکاری با غرب گذاشت. در سخنرانی معروفش در پارلمان آلمان که در سپتامبر ۲۰۰۱، چند هفتهای پس از حمله به برجهای دوقلوی نیویورک به زبانی آلمانی ایراد کرد، "با زبان گوته و کانت و شیلر" خواهان "دوران همکاری جدیدی میان شرق و غرب" شد. او گفت: "ما این پیشنهاد را بر اساس درسهای ارزندهای که از دوران جنگ سرد و سلطه یک ایدئولوژی اشغالگر گرفتهایم، طرح میکنیم".
او آشکارا خواهان ادغام روسیه در نظامی سیاسی و ارزشی اروپا شد، بدون آن که "ارزش بالای رابطه روسیه با آمریکا را مورد تردید قرار دهیم." در همین چارچوب روسیه همکاری با آمریکا در حمله به افغانستان تحت سلطه طالبان را در دستور کار قرار داد.
۶ سال بعد، هم اشتباه غرب در جدی گرفتن پیشنهاد پوتین، هم ترس و نگرانی کرملین از حمله آمریکا به عراق و کاهش متحدان سنتی سابق روسیه در خاورمیانه، هم اعتراضاتی در کشورهای جمهوریهای شوروی سابق که با مشاوره و پشتیبانی غرب تحت عنوان "انقلاب رنگی" به جریان افتاد و نگرانی از این که دامنههای آن به خود روسیه هم سرایت کند، و نیز ادامه گسترش ناتو به سوی شرق عملا رهبر کرملین را به مسیر دوری بیشتر از غرب انداخت.
پوتین در سخنرانی معروف سال ۲۰۰۷ در کنفرانس امنیتی مونیخ زبان گوته و کانت را به کناری گذاشت و با لحنی تند از "سلطهگری آمریکا بر همه عرصههای حیات بینالمللی" سخن گفت. پوتین در ادامه غرب را متهم کرد که میخواهد "به روسیه و کشورهای مشابه دمکراسی بیاموزد، ولی خودشان علاقهای به آموختن از تاریخ ندارند."
در فاصله میان ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ که پوتین به لحاظ منع قانونی دیگر نمیتوانست اسما رهبر کرملین باشد، به دفتر نخستوزیری نقل مکان کرد، ولی همچنان رهبر پشت پرده روسیه باقی ماند. سال ۲۰۱۲ که دوباره به کارزار انتخابات ریاست جمهوری برگشت و پیروز آن شد، دهها هزار مخالف به خیابانهای مسکو آمدند تا از انحصاریشدن قدرت در روسیه در دستان پوتین و نزدیکان او ابراز نگرانی کنند، اعتراضاتی که البته دامنه گستردهای نیافت و بعدتر رو به خاموشی رفت.
در سالهای اخیر اما کرملین زخمخورده از سرنگونی رژیم کم و بیش دوست خود در لیبی (رژیم قذافی) که بر بستر تفسیر غرب از قطعنامه ۱۹۷۳ سازمان ملل در مورد لیبی رقم خورد عملا به راهی گام گذاشت که تحکیم موقعیت ژئوپلتیک روسیه در برابر غرب را دنبال میکرد و خود زمینهساز چالشهایی شد که بیش از پیش مناسبات مسکو را با غرب به سردی و تنش سوق داد. دست به دستشدن قدرت در اواکراین در سال ۲۰۱۴ که کرملین آن را تلاش غرب برای تغییر توازن ژئوپلتیک در مناطق اطراف روسیه ارزیابی کرد و به اقداماتی متقابل و مخاطرهآمیز مانند انضمام شبهجزیره کریمه و پشتیبانی از جداییخواهان مسلح در شرق اوکراین روی آورد و بعدتر، حضور نظامی در صحنه درگیریهای سوریه که گام بلند روسیه برای حضور نظامی دوباره در صحنه بینالمللی تلقی شد همه و همه بر مناسبات مسکو با آمریکا و اروپا به شدت تاثیرگذار شدند.تحریمهای کمسابقهای علیه روسیه وضع شدند،شورای مشترک روسیه- ناتو معلق شد و ناتو دوباره محملی برای گسترش فشردهتر حضور خود در کشورهای همسایه روسیه پیدا کرد.
ماجرای پرابهام تلاش مسکو برای تاثیرگذاری بر انتخابات آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی، مسمومیت ابهامآمیز سرگئی اسکریپال، افسر اطلاعاتی سابق روسیه در بریتانیا و نیز تلاش مسکو برای تقویت احزاب راست پوپولیست در اروپا و ایجاد شکاف در درون اتحادیه اروپا هم به فهرست اتهامات غرب علیه روسیه اضافه شد.حالا چالش برسر بحران ونزوئلا هم که غرب از یک سو و روسیه(درکنار چین)درسوی دیگر ماجرا ایستادهاند و همچنین "رویکرد عهدشکنانه" مسکو در قبال پیمانهای مربوط به خلع سلاح هم به این فهرست اضافه شده است.
پوتین و قدرت
به گزارش خبرآنلاین، ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری بود که در طول تاریخ همیشه مورد توجه کشورهای جهان بود و همچنان است. چراکه او بسیار با کارهایی متفاوت جلو دوربین ها ظاهر می شود. از ماهیگیری تا تیراندازی و جودو و هاکی روی یخ! او رئیس جمهور همه فن حریفی است که با زبان بدن در همه نشست های سیاسی منظور خود را به طرف مذاکره رسانده است. حتی هدایایی که برای همتایان خود انتخاب می کند هدفمند است. او کسی است که می داند و سیاست را قورت داده است.
حالا مجلس علیا بنا را بر این گذاشت که پوتین بماند. رئیس جمهور روسیه وقتی زمام این کشور را به دست گرفت وضعیت اجتماعی و اقتصادی نابسمانی داشت حالا زمانی ماندگاری او توسط فدراسیون تصویب می شود که بحران خارجی سر به فلک کشیده است. 20 سال پیش پوتین درگیر وضعیت داخلی به همراه جنگ چچن بود، شوروی سقوط کرده بود و لشگری شکست خورده افغانستان را با فضاحت ترک کرده بودند، و حالا پس از 20 سال او جنگ نفت را به همراه سعودی در جهان به پا کرده است، غرب و اوپک نیز تنها به نظاره نشسته اند. مجلس علیای روسیه در زمانی تاریخ را برگرداند و بار دیگر مجوز رهبر بودن پوتین را صادر کرد که جهان درگیر یک جنگ بیولوژیک است.پوتین در زمانی بار دیگر ماند، که به گاز مدیترانه نزدیکتر شده است. اوضاع سوریه و لیبی حکایت از آن دارد که پوتین به رویای دیرینه خود نزدیک است، یعنی انحصار و تسلط کامل بر لوله های گازی مدیترانه را به دست بیاورد! پوتین در زمانی ماندگار شد که آمریکا با طالبان توافق صلح و خروج از افغانستان را امضا کرد، در زمانی که انتخابات کشورهای دور و نزدیک ، نزدیک است! چه رازی میان اعداد این دو دهه است؟
23/ 310 310
نظر شما