سارا معصومی
تنها 10 سانتیمتر با جدی ترین دیکتاتور این روزهای تاریخ فاصله داشتم. "این جمله را پلاتون عکاس پرتره بر زبان می راند. مردی که در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2009 میلادی از سوی روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز مسئولیت گرفتن عکس مستقیم از صورت چهره های بین المللی را بر عهده داشت.
در عکس قذافی تمرکز را بر چشمان سیاه او گذاشتم. چشمانی که عاری از هرحسی بودند. به نظر می رسید که روح او از سرش پرواز کرده و چشمانش تنها حفره هایی هستند خالی.
پلاتون روز گرفتن این تصویر را به خوبی به یاد دارد. در حاشیه مراسم فضای کوچکی را به او اختصاص داده بودند تا بتواند رهبران جهان را یک به یک به تصویر بکشد. او ثانیه ثانیه مواجهه با قذافی را به یاد دارد: رئیس جمهوری آمریکا تازه سخنان خود را در مجمع عمومی آغاز کرده بود که سرهنگ برای گرفتن عکس وارد شد. ترسیده بودم. آرام به سمت من آمد گویا پادشاهی است که به سوی رعیتش قدم می زند.
پلاتون به سمت صندلی اشاره می کند که قذافی باید بر روی آن بنشیند. دیکتاتور ابتدا سر و وضع صندلی را برانداز می کند و سپس بر روی آن جا می گیرد. عکاس در خاطراتش می نویسد: همه چیز آنچنان با آرامش و طمانینه انجام گرفت که من صدای گردش خون را در رگ هایم می شنیدم. برای تنظیم کردن صورتش به او بسیار نزدیک شدم و چه صحنه ترسناک و البته خنده داری بود.
زمانی که به چشمان او از این سوی لنز نگاه کردم با خودم گفتم: یا زیرک ترین مردی است که پا به این اتاق گذاشته و یا دیوانه ترین آنها.
پلاتون که تصویر هوگو چاوز و رابرت موگابه را نیز با همین سبک و سیاق گرفته از قذافی با ادبیاتی متفاوت یاد می کند: در چشمان او هیچ حسی نبود. زمانی که عکس گرفتن من تمام شد بلند شد و دستانش را به نشانه تشکر روی سینه گذاشت و من نیز همین کار را کردم.
پلاتون در آخرین لحظه متن سخنرانی قذافی را در دستانش می بیند: با جوهر قرمز و در حروف بسیار بزرگ نوشته شده بود. گویا دستخط یک کودک شش ساله است. شاید بیش از بیست کاغذ بریده بریده کوچک در دستان او جابه جا می شدند. اینجا بود که احساس کردم به دستخط مردی مجنون نگاه می کنم.
48
نظر شما