گفت و شنودی کوتاه با شاعر جوان ساکن کیش

امیرحسین پناهنده متولد ۷ اسفند ۱۳۶۶ از شهرستان داراب ، استان فارس از جمله شاعران مطرحی است که در کنار شعر، رسالت حرفه ای نیز در عرصه ی بازرگانی و گردشگری کیش برعهده گرفته است لذا آنچه که در پی می آید حاصل گفت و گوی کوتاه ما با این جوان هنرمند و مطرح جزیره پیرامون شعر و ادبیات فارسی است.

جناب پناهنده لطفا به رسم معمول خودتون رو به طور مختصر معرفی بفرمایید.
من امیرحسین پناهنده، متولد ۷ اسفند ۱۳۶۶ از شهرستان داراب ، استان فارس، که بنا به شرایط کاری و تحصیلی تقریبا ۸ سالی میشه که ساکن جزیره کیشم. در حال حاضر دانشجوی سال آخر دکترای مدیریت بازرگانی گرایش سیاست گذاری بازرگانی از پردیس دانشگاه تهران هستم.

از کی و چطور فهمیدید به شعر علاقه مند شده ای و در کل علاقۀ شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
خب، تقریبا ۱۱ سال پیش بود که شروع به نوشتن کردم اما نه به صورت جدی، در واقع شروع جدی بنده در حوزه شعر و اینکه می تونستم روی نوشته هام اسم شعر بذارم تقریبا ۹ سال پیش بود. به عقیده من که کوچکترین عضو این عرصه هستم و هنوز شاگرد شعر و ادبیات محسوب میشم، شعر و نوشتن زبان نیاز درونی و احساسی آدمی هست که موجب میشه دست به قلم بشی و بنده هم از این قاعده مستثنی نبودم. اولش فقط نوشتن بود، بدون اینکه به فرم شعر توجه بشه اما به مرور زمان و خوندن آثار شعرای دیگه در سبک های مختلف و همچنین کتابهایی که دانش شعری و ادبیاتی رو تقویت کنه، تونستم به یه سبک واحدی در حوزه شعر برسم و رباعی و دوبیتی رو انتخاب کردم.

به چه صورت  همزمان هم وحوزه بازرگانی و هم در حوزه شعر و ادبیات فعالیت می کنید؟
رشته تحصیلی بنده مدیریت بازرگانی هست اما همانگونه که خدمتتون عرض کردم شعر زبان احساس انسان ها هستش و ارتباط کمی با رشته تحصیلی فرد می تونه داشته باشه، در واقع شعر برای من فارغ از نگاه مادی بوده و تا الان سعی کردن هرچیزی که نیاز احساسی خودم و جامعه هست و در قالب شعر بیارم تا بلکه هم خودم از نوشتنش لذت ببرم و هم اینکه اگر شعرهایی که سرودم اگه قابل باشن، کسایی که اونا رو می خونن دوستشون داشته باشن و از خوندنشون لذت ببرن.از طرفی دیگه من در حوزه رشته دانشگاهیم، تالیف و ترجمه هایی هم داشتم.


امکانش هست که اشاره مختصری هم به این آثارتون داشته باشید؟
بله حتما، دو کتاب تالیف و دو کتاب ترجمه در حوزه مدیریت و بصورت خاص بازاریابی از بنده به چاپ رسیده.
کتاب های "شش زبان احساسی برند" و "سیمای برند لوکس از منظر ارتباطات" دو کتاب تالیفی بنده هستن ، کتاب های "بازآفرینی خویشتن"  و "مزیت قیمتی" هم دو کتاب ترجمه من هستن که افتخار داشتم کتاب اول رو در کنار پدر علم بازاریابی ایران جناب دکتر روستا  ترجمه کنم و به چاپ برسونم.


برگردیم به شعر و ادبیات که در واقع بهانه ی بیشتر این مصاحبه فعالیت شما در این حوزه و بویژه اثر تازه چاپ شده ی شما با نام "مردی که به تبعید خودش تن داده" است. خب یه توضیح مختصری در مورد اثر شعری جدیدتون بدید و اینکه بفرمایید قبل از این کتاب هم مجموعه شعر چاپ شده ی دیگه هم داشتید یا خیر؟
بله، مجموعه شعر اول بنده که در سال ۹۶ توسط نشر مایا به چاپ رسید "با قید وثیقه هایمان آزادیم" بود که شامل مجموعه ای از رباعیات و دوبیتی های من میشد و خدا رو شکر بازخورد بسیار خوبی هم داشت  بطوریکه در کمتر از یک سال به چاپ دوم هم خوشبختانه رسید.
اما در مورد کتاب دوم یعنی "مردی که به تبعید خودش تن داده" که خودم یه جورایی بیشتر به خودم و زبان درونم نزدیک می دونم باید بگم که این مجموعه سال ۹۸ توسط نشر ایهام به چاپ رسیده و شامل مجموعه رباعیات بنده میشه. اگر بخوام خیلی مختصر در مورد این کتاب توضیح بدم، این کتاب به خود اجتماعی و خود شخصی من تقسیم میشه البته رنگ و بوی اشعار اجتماعی در این کتاب بیشتر به چشم می خوره و تفاوت این مجموعه با مجموعه شعر اول در زبان شعری بنده ست که جدی تر و بگونه ای دغدغه مندتر شده، در واقع سعی کردم به هر قیمتی و به هر شکلی ننویسم و شعری رو بنویسم که در حد خودش و در حد خودم، رسالتی رو با خودش به همراه داشته باشه، حالا این رسالت ممکنه رسالت اجتماعی شاعر باشه یا رسالت شخصی و عاشقانه که خواننده بتونه با اون همزادپنداری کنه.


بازخورد این کتاب به چه صورت بوده و آیا تونسته رضایت مخاطب هاتون رو  به خودش جلب کنه؟
راستش در مورد رضایت مخاطبان کتاب، خب من نمی تونم حرفی بزنم، چون بایستی از زبان خودشون شنید اما در حدی که اطرافیان و دوستان اهل فنی که کتاب رو خوندن، خدا رو شکر بازخورد های مثبتی رو تونستم ازشون دریافت کنم که بیشتر دلگرمم کنه و احساس میکنم تاکنون مسیر صحیحی رو در شعر و شاعری در پیش گرفتم که امیدوارم بدین شکل هم ادامه داشته باشه.  
خیلی هم خوب، در آخر خوشحال میشیم چند سروده از خودتون بویژه از مجموعه دومتون رو واسمون بخونید.
در خاطر خود بهانه ی شادی داشت
رویای بهار سبز آبادی داشت
بیچاره پرنده ای که در کنج قفس
از پنجره انتظار آزادی داشت!
------------------
در حجم سکوت آینه گم شده است
در عالمی از جنون تجسم شده است
مردی که به تبعید خودش تن داده؛
تسلیم "هزاره ی توهم" شده است...
-------------------
در روح تب آلود جهان می پیچد
در خواب هزار رنگ جان می پیچد
یک واژه به نام مرگ در قامت دوست،
هر روز به پای این و آن می پیچد...
-------------------
بغضیم ولی هم نفس فریادیم
ما عاشق یک "عروس صد دامادیم"
عمریست که در بند جهانیم ولی،
با قید وثیقه هایمان آزادیم!
------------------
در زندگی اش زوال را تجربه کرد
یک ذهن پر از سوال را تجربه کرد
وقتی که پرنده در قفس مهمان شد،
پرواز بدون بال را تجربه کرد!

84

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1410515

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 6 =