باری، کسبوکار ما نوشتن است و این روزها برای ما مثل کلههای پر مو برای سلمانی میماند. دنبال کلهای پرو پیمان میگردیم تا مشغول شویم. بهانه این نوشته هم روز خبرنگار است، هفدهم مرداد.
طبیعی است که بهتر است در این روز دیگران از خبرنگاران و روزنامهنگاران بنویسند و به قول مولانا «خوشتر آن باشد که سرّ دلبران/ گفته آید در حدیث دگران» ولی چون دیگران کار دارند (و نه اینکه نوشتن بلد نیستند که نوشتن همه بلدند) سر خودمان را هم خودمان میتراشیم. این روزها حسابی از این دست یادداشتها میببینید، یا تبریکاتی از جانب سیاستمداران، بازیگران، ورزشکارها و... در شبکههای اجتماعی (در واقع مرادشان بیشتر دوستانی است که نقش روابط عمومی را برایشان ایفا میکنند).
بیشتر ما اهالی رسانه در این روز بسیار تبریک از جانب روابط عمومیهای این سازمان و آن نهاد دریافت میکنیم، به همراهی هدیههایی. احتمالاً به پاس قدرانی از سر به زیری، تسامح و نجابتی که ما اهالی رسانه در برابر این بزرگواران داشتهایم و بیشتر اوقات چون رباتی ضبط و بعد هم با تایید آنها پخش کردهایم. برای همینهاست که روابطعمومی همه سازمانها و مشاوران سیاستمداران و الباقی رسانهدوستان همیشه هفدهم مرداد را در تقویم خود برای یادآوری علامت زدهاند.
حرجی نیست، هزار و یک دلیل بیرونی و درونی را میتوان ردیف کرد که چرا اکثر ما خبرنگاران چنین سر به زیر و مطیع شدهایم. برای همین است که دائماً هم ما را از هوش مصنوعی میترسانند و میگویند ربات خبرنگار بهزودی جای شما را میگیرد. چرا که قدرت تغییر که هیچ قدرت تفسیر هم از ما گرفته شده و با این مختصات البته که هوش مصنوعی بهتر از ما میتواند ضبط و پخش کند.
با همه اینها من دوست دارم روز خبرنگار را به معدود همکارانی تبریک بگویم که احتمالاً هیچ نهاد و سازمانی در این روز نه به متن، نه به دسته گل و نه به کارت هدیه از آنها یاد نمیکند. جماعت قلیلی که هنوز هنجارهایی جز سود و زیان مالی بر جریان زندگیشان حاکم است. اصلاً خیال نکنید از یک ابر انسانِ بیاشتباه و قهرمانگونه صحبت میکنم. نه، مرادم روزنامهنگاری است که سودایی جز روزنامهنگاری ندارد. ابعاد آن را پذیرفته و میدانند که سر و کله زدن با کلمات از سر و کله زدن با هر خشت و آهنی کمتر درآمد دارد. میدانند که اگر نخواهد تن به هر مناسباتی بدهد همیشه باید که معمولیترینها را بپوشد، معمولیترینها را بخورد و در کل معمولیترین را زندگی کند و از این بابت هم احساس خسران نمیکند. خبرنگاری که تسلط به موضوع حوزهاش و تحقیق و مطالعه دربارۀ آنرا ارحج به تسلط بر آدمهای آن حوزه میداند و به جای تلاش برای نزدیک شدن به حلقۀ آدمهای حوزه، زیر و بم آن را در میآورد، قلماش را قوی میکند و قائم به ذات و آنِ خودش میشود. من هنوز معدود دوستان و همکارانی میشناسم که میدانند روزنامهنگار هستند و روزنامهنگار خواهند ماند و نمیخواهند اینجا را سکویی کنند برای جایی دیگر. اگرچه دیگر همکاران را سرزنش نمیکنم از این بابت اما از اعماق دلم این دست روزنامهنگاران و خبرنگارانی که میدانند به قول معروف با خود چند چندند را میستایم. شاید از نگاهی بیرونی این دست آدمها کاری عبث میکنند و هیچ عاقبتی نداشته باشند همانها که باز به قول مولانا بی هیچ سرانجامی خوشند.
۲۵۸۲۵۸
نظر شما