تقدیم به خاک پای حضرت بقیهالله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه
آن خاتم هشت و چهار خواهد آمد شاهنشه شه شکار خواهد آمد
عدلی که پس از علی از این عالم رفت در سایه ذوالفقار خواهد آمد
***
هنگام رسیدن سوار است انگار هنگامه کار و کارزار است انگار
نوری که ز خورشید در آفاق رهاست از تیغه تیز ذوالفقار است انگار
***
انجم همه چون غبار در پشت وی است خورشید جهان نگین انگشت وی است
دلهای ز خون لبالب از عشق حسین چون قبضه ذوالفقار در مشت وی است
***
دل چیست مرا؟ به کار گل وامانده جان چیست مرا؟ به جسم تنها مانده
سرچیست مرا؟ امانتی تا فردا در حسرت ذوالفقار مولا مانده
***
دریا دل ماست، موج خون آورده کز دیده ما سری برون آورده
فردا که هدیهها به محضر آرند ماییم همان قوم جنون آورده
***
سر در پی آن سوار خواهد چرخید هر جای جهان غبار خواهد چرخید
بنگر چه زمان میان این اهل فریب برق از دم ذوالفقار خواهد چرخید
نظر شما