مهدی یاورمنش: آواها و نواهای موسیقی نواحی چهار گوشه کشورمان، اگرچه حس و حالهای متفاوتی دارند، ولی همگی، ریشه در فرهنگ کُهن فلات بزرگ ایران دارند. موسیقی بلوچی، پارهای شگفتانگیز از میراث هنری ایران زمین است که شاید بیش از دیگر نواحی کشورمان، در معرض فراموشی و خاموشی قرار گرفته است.
با درگذشت دینمحمد زنگشاهی، علیمحمد بلوچ، پهلوان رسول بخشزنگشاهی و ...، خانهنشین شدن هنرمندانی چون شیرمحمد اسپندار، دستِ موسیقی نواحی جنوب شرقِ کشور، روزبهروز، بیشتر از گذشته خالی شده است.
چهار روز پیش، خبر رسید شیرمحمد اسپندار، تنها بازمانده دونلینوازان ایران، در بستر بیماری است. دونلی زدن، به این شکل است که هنرمند، دو نی را همزمان در دهان میگذارد و مینوازد. شیرمحمد که اینک ۸۹ سال سن دارد، نواختن این ساز را زمانی که جوان بود، در بلوچستان پاکستان، از استادی اهل آن کشور فرا گرفت و آن را به اوج رساند.
از ثبت در فهرست میراث معنوی تا دکتری افتخاری فرانسویها
در بزرگی و اهمیت این نوازنده موسیقی نواحی همینقدر بس که فرانسویها به او دکتری افتخاری موسیقی دادهاند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم به او مدرک درجه یک هنری (معادل دکتری) اعطا کرده است. افزون بر اینها، شیوه نوازندگی شیرمحمد اسپندار، در فهرست میراث معنوی کشور، ثبت ملی شده است.
موسیقی نواحی در کل کشور در حال زوال است؛ استادان درگذشتهاند، سنتها و شیوههای اصیل فراموش شده است و هنر جوانان، آن خلوص گذشته را ندارد
چند روز پیش، خبر رسید مدیرکل ارشاد سیستان و بلوچستان، از طرف وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، از شیرمحمد اسپندار عیادت و همه هزینههای درمان او را تامین کرده است. این اقدام نیکو، کمکی کوچک به استادی بزرگ به شمار میآید که اگرچه درخور تقدیر است، اما برای حفظ و اشاعه نوازندگی دونلی، دیگر راهگشا نیست؛ چرا که استاد اسپندار، چند سالی است دست به ساز نبرده و تا امروز هم، کسی نتوانسته جایش را پُر کند.
این تنها ساز دونلی نیست که در حال خاموشی است، چرا که کُلِ موسیقی ناحیه بلوچستان، در حال فراموش شدن و پاک شدن از حافظه هنری ایران است.
سنتهایی که در حال فراموشی هستند
هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی، درباره شرایط نامناسب موسیقی بلوچستان ایران میگوید: «یکی از آسیبها به موسیقی آن ناحیه، مرزهای دستساخته انگلیسیها است که باعث دو پاره شدن بلوچستان شده. این مرز، بخشی بزرگ از بلوچستان را از ایران جدا کرده و بین مردم بلوچ، باعث جداافتادگی فرهنگی شده است.»
او ادامه میدهد: «برای مثال، سابقه ساز دونلی، دستکم به سلسله ساسانیان میرسد و تصویر آن در جامهای پیدا شده از آن دوره دیده میشود. این ساز در طول تاریخ به زندگی خود در بلوچستان ادامه داده، ولی به دلیل کشیدن مرز ایران و پاکستان، این طرفِ مرز، سنت نواختن این ساز تقریبا از بین رفته است.»
این مدرس موسیقی میگوید: «در حال حاضر، چند جوان هستند که دونلی بزنند، ولی تا به تجربه شیرمحمد برسند، خیلی کار دارد و بدون آموزگار، رشد نخواهند کرد.»

جاوید توضیح میدهد: «کارِ هنر وقت می برد، مثل تخصص گرفتن یک دانشجو در رشته پزشکی است. این جوانان هنرجو، مثل دانشجویان پزشکی باید زیردست متخصصان باشند که خب الان این امکان بسیار کم است. راهاندازی مکتبهای موسیقی نواحی که طرحش سالها پیش داده شد، بهترین راه برای آموزش جوانان بود که متاسفانه مدیران فرهنگی، آن را جدی نگرفتند و دنبال نکردند.»
این پژوهشگر موسیقی هشدار میدهد: «علاوه بر دونلی، سازهای تنبورک و قیچک بلوچی هم در حال خطر هستند. «لکو»، سنت کهن آوازخوانی بلوچی هم که ریشه در ایران کهن دارد، در حال از بین رفتن است.»
او با اشاره به اینکه بیتوجهی به موسیقی نواحی، تنها محدود به بلوچستان نیست، تاکید میکند: «موسیقی نواحی و مناطق در کل کشور در حال زوال است؛ استادان درگذشتهاند، سنتها و شیوههای اصیل فراموش شده است و جوانان رغبتی ندارند یا اگر هم دارند، آموزش درست نمیبینند و هنرشان آن خلوص گذشته را ندارد.»
ناهماهنگی دستگاههای فرهنگی
جاوید با تاکید بر اینکه جلوگیری از زوال و خاموشی موسیقی نواحی، تنها بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست، میگوید: «دستگاههای فرهنگی در حوزه موسیقی نواحی، با هم هماهنگی ندارند و همه چیز در حال از دست رفتن و فراموشی است. میراث فرهنگی باید نقش پر رنگتری در حفط و اشاعه آثار این عرصه ایفا کند، بخش گردشگری میتواند از ظرفیت موسیقی نواحی برای توسعه بومگردی استفاده کند و استانداریها، فرمانداریها و شهرداریها میبایست قدر هنرمندان و هنر مناطق خود را بیشتر بدانند.»
راهاندازی مکتبهای موسیقی نواحی که طرحش سالها پیش داده شد، بهترین راه برای انتقال تجربه از استادان به جوانان بود که متاسفانه مدیران فرهنگی، آن را جدی نگرفتند و دنبال نکردند
این موسیقیدان ادامه میدهد: «گسترش و رواج موسیقی نواحی، بدون حمایت از نوازندگان و خوانندگان مناطق، شدنی نیست. متاسفانه دستگاههای فرهنگی به زندگی و هنر این هنرمندان چندان توجهی ندارند. برای مثال، شیرمحمد اسپندار بالاترین مدک درجه هنری را دارد که معادل دکتری است، ولی حقوق ماهانهاش حداکثر ۸۵۰ هزار تومان است.»
هوشنگ جاوید میگوید: «شاید بیشترین کاری که برای نوازندگان و خوانندگان نواحی انجام بدهند، این باشد که در قطعه هنرمندان شهرشان، به این بزرگان هنر، یک قبر بدهند. انگار نه انگار که آنها را باید در زمان زنده بودن حمایت کرد. یکی یکی سازهای نواحی دارند خاموش میشوند و میمیرند و چشم مسوولان انگار این فاجعه را نمیبیند.»
۵۷۵۷
نظر شما