به لحاظ ساختاری و ظاهری، این موضوع در نگاه اول یک موضوع ارزشمند به حساب میآید اما اینکه خود آمریکا تا چه اندازه با رسانهها و تئوری گردش آزاد اطلاعات صادقانه برخورد میکند و رسانهها و نمایندههای آن را تبیین میکند، بحث پیچیدهای است.
نظام دموکراسی آمریکایی، امروز تبدیل به یک فرآیندی شده است که توسط اصحاب قدرت و ثروت کنترل میشود. در واقع دموکراسی نتوانسته است به آن ویژگی متقابل در بحث کنترل قدرت و ایجاد حاکمیت مردم و عدالت اجتماعی در جامعه آمریکایی دست پیدا کند.
رسانههای به اصطلاح آزاد آمریکایی در بحث تبعیض نژادی، ایدئولوژیهای حاکم در جریان دموکراسی و دیگر موارد به شدت در اختیار ارکان قدرت و ثروت قرار دارند.
در نظام دموکراسی آمریکایی، علیرغم ظاهرسازی در دموکراسی اول جهانی، بازهم شاهد هستیم که ارکان قدرت و ثروت، افسار رسانههای بزرگ را در دست گرفتهاند. سیاست بر این است که به عنوان بخش تاثیرگذار در جریان نگرش جامعه و مهندسی افکار، رسانهها را ایجاد میکنند و یک فضایی را تحت عنوان فضای آزاد رسانهای و فضای مستقل رسانهای برای رسانههایشان ایجاد میکنند و همواره نقش کلیدی را در مهندسی افکار عمومی، برای رسانههایشان قائل میشوند و این موضوع در ظاهر بسیار خوب و زیبنده به نظر میآید اما زمانی که به عمق قضیه نگاه میکنیم، متوجه میشویم که همین دموکراسی در دل آمریکا، پاسخگوی نیازهای واقعی و مطالبات واقعی خود مردم آمریکا هم نیست، بلکه نیازها و مطالبات مردم را همین رسانهها تعریف میکنند و حتی به آنها القا میکنند که چه خواستهای داشته باشند و به گونهای هوشمندانه عمل میکنند که تصورات مردم جهان اینگونه شکل میگیرد که در عصر گردش اطلاعات، رسانهها، مخصوصا رسانههای آمریکا مستقل و آزاد عمل میکنند.
بحثی که امروز در خصوص انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا مطرح میشود، این است که برنده این انتخابات، رسانههای آمریکا بودند.
البته از این موضوع غافل نشویم که رسانهها زمانی میتوانند آزاد و مستقل عمل کنند که باروری نظامهای حزبی بتواند به رشد و بالندگی خود برسد و تاثیرگذار باشد، دست کم آمریکا در این خصوص با یک نظام شبه دو قطبی توانسته است در تقویت باورها و افکار عمومی کشور و مردم آمریکا در خصوص دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، موفق عمل کند و مشخص است مردم که در انتخابات شرکت میکنند با یکسری از نگاههای حزبی به میان میآیند.
اما سوالی که مطرح میشود این است که نقش رسانهها چیست؟
امروز شاهد هستیم که در اثر تلاش و فضاسازی رسانهها، انتخابات ۲۰۲۰ یکی از پر چالشترین انتخابات به لحاظ حضور مردم در طول تاریخ آمریکا بود و حدود صد و پنجاه میلیون شهروند آمریکایی برای اولین بار در انتخابات شرکت کردند. این یک نبرد رسانهای بود و باید این انتخابات را به عنوان نبرد رسانهها بدانیم. ما میدانیم که جو بایدن نماینده حزب دموکراتی است که در طی چهار سال گذشته و دوره قبل، مورد اقبال مردم نبوده است. اما حالا به شدت با اقبال مواجه شده است.
در بالاترین حد، حدود ۳۷% مردم آمریکا در انتخابات شرکت میکردند اما امروز این عدد به بالای ۶۰% رسیده است و این نشان میدهد که اقبال با حزب دموکرات نبوده بلکه نظام حزبی آمریکا در کنار خیزش رسانهای قرار گرفته است و از طریق القا تفکرات خطرناکسازی یا هشیارسازی از انتخاب مجدد ترامپ، مردم را پای صندقهای رای کشاندند و این اتفاق با کمک همین رسانهها شکل گرفته است؛ برای مثال برنامههایی در رابطه با برجستهسازی تبعیض نژادی، نگاههای جنسیتی، بیعدالتی و توجه ترامپ به افکار خشونت آمیز در جامعه و آگاهسازی مردم، صورت گرفته است.
این کاری است که رسانههای آمریکا با توجه به قدرتی که با استفاده از فضاسازی توانستهاند در طول همین سالها در کشور آمریکا به دست بیاورند، توانستند پیروزی دموکراتها را هم رقم زنند. در واقع این انتخابات، پیروزی رسانههای آزاد و مستقل بود، البته فراموش نکنیم که همین رسانههای آزاد و مستقلی که امروز آمدند و سرنوشت ریاست جمهوری را در آمریکا رقم زدند، خیلی اوقات در اختیار محتواسازی و نظرسازیهایی برای سران قدرت و ثروت در آمریکا بودهاند و این را در طول ۳۰ الی ۴۰ سال گذشته شاهد بودیم که این ایدئولوژی آمریکایی را چگونه مطرح کردهاند.
چگونه بایکوت خبری توسط همین رسانهها در سطح جهان اتفاق افتاد. میبینید که اتفاقات زیادی در جهان میافتد و این رسانهها به عنوان یک رکن اساسی دموکراسی ترجیح دادند که سکوت کنند یا این که اخبار را سانسور کنند، مثل مسائل و جنایتهایی که توسط عربستان سعودی در یمن اتفاق میافتد.
این رسانهها بخاطر این که باید بیانگر نگاههای حاکمیت آمریکا در هر زمانی باشند پس نسبت به جنایات عربستان سکوت میکنند. در قتل خاشقچی همین رسانهها در یک مقطعی برای این که آمریکا بتواند از عربستان امتیاز بگیرد، اخبار را خیلی شدید پیش بردند ولی ناگهان خاموش شدند و این نشان دهنده این است که رسانهها در اختیار سیاستگذاران هستند و رسانهها، دموکراسی را نمایندگی نمیکنند بلکه دموکراسی القا شدهای را که در افکار سران قدرت و ثروت تعریف شده به مردم القا میکنند و همواره مردم آمریکا با آزادیهایی که به صورت نمایشی توسط همین رسانهها نمایندگی میشود، گاها احساس آزادی بیان و دموکراتیک بودن به آنها دست میدهد.
زمانی که مردم آمریکا در انتخابات شرکت میکنند، همین رسانهها، رای را نتیجه اراده مردم میدانند، در حالی که رای نتیجه همین تصویرسازیها و سندسازیهایی است که رسانهها به مردم القا میکنند و آزادی بیان در کشور آمریکا بیشتر شبیه یک نمایش است که توسط یک هماهنگی نامبارک بین رسانهها و صاحبان قدرت و ثروت شکل میگیرد.
فاکس نیوز که به عنوان رسانه خانگی ترامپ شناخته و توسط یک فرد یهودی اداره میشود؛ در قضیه جورج فلوید و مباحثی که در باب تبعیضنژادی و مشکلاتی که با قوانین مهاجرتی برای مسلمانان در آمریکا و سایر کشورها اتفاق افتاد؛ آن قدر قوی این اخبار را سانسور کرد و به افکار عمومی جهت داد که این قضایا در محاقی از آن فضاسازیهای رسانهای کشور آمریکا، پنهان ماند و میبینید که امروز هم برای انتخابات، با همین اقتدار وارد شد و نظرسازی کرد و در قالب نظرسنجیهای معتبر، جامعه را برای حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید آماده کرد، اما آن چیزی که مانع این کار شد، باز یک خیزش رسانهای و احساس خطری بود که در مردم آمریکا، حتی آن دسته از مردم که نسبت به انتخابات بیتوجه و بیاهمیت بودند ایجاد شد و حالا هم شاهد هستیم که یک حرکت منسجم رسانهای و سیاسی در قالب خیزش اجتماعی، که علیه نظام استبدادی در آمریکا در حال شکل گرفتن بود، به پا خواست و نتیجه انتخابات را نیز تغییر داد.
در واقع رسانهها در نظام دموکراسی آمریکایی نقش موثری را در فضاسازیها و مهندسی افکارعمومی ایفا میکنند و اگرچه برخی از این رسانهها به صورت آزاد و مستقل عمل میکنند اما همواره ارکان قدرت و ثروت روی رسانهها اثر میگذارند و تاثیرگذاری رسانهها در کشور آمریکا شناخته شده است.؛ یعنی رسانهها با وجود همین انحرافی که در مطالبات و دموکراتیک بودن خودشان و ژست دموکراسی خودشان دارند، روی افکار عمومی موثر هستند و حالا توانستند که به افکار عمومی جهت بدهند و افکار شهروندان آمریکایی را مهندسی کنند و نتیجهاش هم این بود که با ایجاد این فضاهایی که از چند وقت قبل در مقابل رسانههای وابسته به ترامپ شروع شد با نظرسازیهای متقابل، بسیار قوی وارد عمل شدند.
با تاثیر همین رسانهها و ضریب نفوذی که روی مردم دارند، توانستند ایالتهایی که در طول تاریخ حتی یک بار هم به دموکراتها رای ندادند و به عنوان حیاط خلوت جمهوری خواهان محسوب شدهاند را برای نخستین بار به سمت دموکراتها بکشانند. این نتیجه یک خیزش و تاثیرگذاری رسانهای است یعنی در واقع نظام رسانهای در کشور آمریکا توانسته است با تکیه بر نظام حزبی و با تکیه بر ادعای دموکراسی، خودش را به عنوان یک رکن دموکراسی در افکار و اذهان جامعه آمریکایی جا بدهد و ایفای نقش خودش را تثبیت کند به گونه ای که الان در کل جهان، تاثیرپذیری از این رسانهها بسیار زیاد است. در آسیا و در کشورهایی که تحت نفوذ و سلطه آمریکا هستند، همین رسانهها، سعی دارند با فضاسازی، برای کشور و نظام سلطه امتیاز بخرند.
در بحث تغییر نگرش، مردم آمریکا، برای مسلمانان و کشورهای مسلمان نشین نوعی چهره سازی میکنند تا آنان را به عنوان تروریست معرفی کنند و تصویر ناامنی از این کشورها در ذهن مردم آمریکا ایجاد کنند. این نتیجه همان جهت دهیها و مهندسی افکار است که این رسانهها توانستهاند با تلاش و تکیه بر قدرت،ثروت و ادعا دموکراسی به دست آورده و تاثیر نفوذ خودشان را بالاببرند که امروز دودش در چشم سران قدرت هم رفت.
تاثیرگذاری رسانهها، پایهای برای سران قدرت مثلا در میان جمهوری خواهان خوب و مفید بود، اما الان دود همین رسانههای قدرتمند، به چشم جمهوری خواهان رفت و جمهوری خواهان را با شکست سنگینی مواجه کرد.
نکته پایانی این که برنده انتخابات آمریکا نظام رسانهای آمریکا بود که پیروز شد، نه دموکراتها، البته در کنار این عملکرد ترامپ نیز بی تاثیر نبود، اما عملکرد او نمیتوانست مردم را به این صورت پای صندقهای رای بکشاند و نقش مهم را قدرت رسانهای ایفا کرد.
۵۷۲۴۵
نظر شما