به عشق قهرمان زنده

برگزاری آئین نکوداشت کامران شیردل در چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» بهانه ای است برای بازنگری در کارنامه مردی که بخشی از تاریخ سینمای مستند است.

کامران شیردل نام آشناترین فیلمساز مستند ماست که از همان ابتدای فیلمسازی موشکافی و رندی و هوش یک فیلمساز خبره و کاربلد را داشت و می دانست سینما تا چه اندازه می تواند دروغ و حقیقت را در هم آمیزد و آورده جدیدی را خلق کند که همه را مفتون خود کند.

جستجو برای کشف حقیقت، بخشی از آن ماجرایی است که جلوی دوربین فیلم‌های مستند او اتفاق می افتاد. او این رویه فیلمسازی را تقریبا در همه ساخته هایش حفظ کرد چه آثارمستندی که رنگ و بوی اجتماعی داشتند و چه آثاری صنعتی که او وظیفه ساختشان را برعهده گرفت، همه _ نگاه خاص و ویژه شیردل را در خود داشتند. این نگاه ثمره همنشینی وتاثیر از بزرگان سینمای ایتالیا بود. جایی که کهکشانی از فیلمسازان پر آوازه ای چون میکل آنجلو آنتونیونی، روبروتو روسلینی، فدریکو فللینی ، ویتوریودسیکا ، ویتوریو دسه تا ، پیر پائلو پازولینی و ... حضور داشتند و به نوعی نقطه ثقل هنر هفتم برای انبوه مخاطبان جدی سینما و منتقدان و کارشناسان محسوب می شدند.این پشتوانه فکری و تحلیلی به شدت به کمک شیردل آمد و او توانست به مدد این پشتوانه عظیم ، دنیای حیرت انگیزی را برای ما خلق کند که همچنان تر و تازه و کنجکاوی برانگیز است .موضوعی که می تواند انگیزه ای برای یک پژوهش باشد. اینکه چگونه یک هنرمند توانایی این را دارد خلاف هنجارهای پذیرفته شده اثرش را خلق کند و آن را به ثمر برساند خودش حکایتی پر آب وتاب است.

خودش درباره این موضوع و لزوم رعایت قوانین هنری می گوید : "قوانین باید شکسته شود، برای پیش رفتن باید شکست و رفت. رعایت هیچ قانونی الزامی نیست. به طور مثال پیکاسو گاونرِ پیشانی سفید هنر است. پیکاسو کسی بود که قوانین را شکست و به جلو رفت، او با هنرکلاسیک شروع کرد آن را به پایان رساند و تمام کرد و در نهایت در مسیر خود رو به جلو و پیشرفت حرکت کرد." همین نگاه بود که از هر فیلمش یک اتفاق می ساخت. وقتی برای ساخت فیلم " حماسه روستازاده گرگانی " که حالا بیشتر با "اون شب که بارون اومد" شناخته می شود، عزمش را جزم کرد ظاهرا هیچ چیز حتی طرح و فیلمنامه ای در اختیارنداشته است او صرفا خبر روزنامه ها را دستمایه کار خود قرار می دهد و به دل سوژه می زند اما هنگامی که به محل وقوع اتفاق می رسد با روایت های مختلفی مواجه می شود ، که یکسره در تناقض با یکدیگر هستند. شیردل در می یابد که از انعکاس و در هم آمیزی این تضادها و تناقض ها می توان موتور محرک فیلم را راه انداخت. همین گونه هم می شود .کار فیلمبرداری نزدیک دوهفته زمان می برد اما کارهای ویرایش و پس از تولید آن چند ماه وقت می گیرد. اما در نهایت آنچه حاصل می شود فیلمی است به شدت درگیر کننده که مخاطب کمتر مشابه آن را دیده است. یک داستان پرکشش و پر فراز ونشیب و البته جذاب که بیننده را تا انتها به دنبال خود می کشد...

کامران شیردل

شیردل تحصیل کرده سینماست. با غولهای سینما نشست و برخاست کرده وهمین او را از بسیاری از همتایان دیگر متمایز می کند. به همین خاطر هم هست که ساخته هایش گاه با آثار بزرگان سینمای جهان پهلو می زند. او که بر ابزار و تئوری سینما مسلط است ، فیلمهایش از همان ابتدا نظرگیرند از این جهت شیردل نمونه ای مثال زدنی از هنرمندی است که کوشش می کند هنرش را معطوف به جهان بینی اش کند. کاوش در درونیات آدمها و پیوستگی آن با جهان بیرونی ، بن مایه بیشتر مستندهای اجتماعی شیردل را تشکیل می دهد . او این کار را تا آنجا ادامه می دهد تا برای مخاطب به صورت یک دغدغه در آید. این سطح از تحت تاثیر قرار دادن مخاطب ، جدا از اینکه اندازه کیفیت کار فیلمساز را به ما یاد آور می شود، هوشمندی در انتخاب صحیح سوژه ونحوه پرداخت آن را نیز مورد تاکید قرار می دهد....

سینمای شیردل وام دار ذات سینماست. او شمایلی از هنرمندانی را نمایندگی می کند که آثارشان بوی اصالت می دهند. برای مثال این ویژگی را می شود در فیلم قلعه دید یک مستند تلخ ، جسورانه و افشاگرایانه که لایه های پنهان زندگی بخشی از آدمهای یک محله تهران وا گو می کند . فیلمی تکان دهنده از زندگی آدمهایی که جامعه به آنها روی خوش نشان نداده و آنها را زیر چرخ دنده های خود له کرده است.او در باره اینکه چگونه قرعه ساخت چنین فیلمی به نامش افتاده می گوید : «آن‌وقت‌ها وزارت فرهنگ و هنر تازه تاسیس شده بود یک‌روز از سوی «سازمان زنان ایران» طرح دست‌نویسی به اداره‌ی کل تولید فیلم و عکس این وزارتخانه رسید که شامل سفارش ساخت چند فیلم درباره‌ی مسائل جنوب شهر، زندان و برخی محله‌های بدنام تهران بود. سفارشی که مطالعه‌ی موضوع محوری آن‌ها به نوعی من را از خواب بیدار کرد روزی که قرار شد کارگردان‌های مستقر در وزارتخانه، به نوبت برای ساخت این فیلم‌ها اعلام آمادگی کنند، خوش‌بختانه هیچ‌کس وقت و فرصتی برای انجام این کار نداشت و این موقعیت ناب در اختیار من گذاشته شد تا بتوانم درس‌های استادانم در دانشکده‌ی فیلم‌سازی رُم را پس بدهم. کسانی که به‌خاطر اعتقاد به آن‌چه که باید بیان کنند، حتی جان و زندگی خود را نیز به خطر می‌انداختند... همین موقعیت شناسی و دل به خطر سپردن باعث می شود که شیردل یک سند تاریخی بکر و کمتر دیده شده از محله های تهران را ثبت و در اختیار آیندگان قراردهد.

آیینه ها ، بوم سیمین، ندامتگاه ، تهران پایتخت ایران است، آخرین گل نوروز، پیکان ، گاز آتش باد و طرح گناوه برخی از آثار شیر دل هستند که او در طول بیش از نیم قرن فعالیت هنری جلوی دوربین برده است. آثاری که هرکدام شیوه خاص فیلمساز را به رخ می کشند. خودش درباره این نوع فیلمسازی می گوید:" سبک کار من که در دوران تحصیل آموخته بودم «نوشتن با دوربین» بود و از آن‌جا که حدس می‌زدم ساخت فیلم‌های پیشنهادی به‌زودی با دشواری‌ها و موانعی روبه‌رو خواهد شد، خیلی سریع و به همین شیوه ساخت آن‌ها را آغاز کردم".

برگزاری جشنواره مستند کیش از دیگر فعالیت های اوست. این جشنواره در مدت برگزاری توانست بسیاری از فیلمسازان مستند جوان و مستعد را که بعدها ، بیشترشان از نام آوران این حوزه شدند ، گردهم جمع آورد. هنوز خاطره و تاثیر این جشنواره را می توان بر روی آثاری که بعدها در حوزه های مختلف ساخته شد ، دید. شیردل در فضای مستند ما هنرمند بسیار مهمی است که نقش بسزایی در شکل گیری فیلم مستند در کشور ما داشته است. اوپرچمدار نوعی از فیلمسازی است که در گذر زمان بیشتر وبیشتر به چشم می آید.شیردل نمونه "قهرمانی" است که باید به پاس شایستگی هایش گرامی داشته شود . در زمانه ای که گرامیداشت "از دست رفته ها" ، در دیار ما سنت شده ، قهرمان زنده را دریابیم که قهرمان زنده را عشق است ...

۲۴۱۲۴۱

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1465588

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =