یکی از معدود بازیکنانی بود که چهرهاش تغییری نکرده بود. هنوز سبیلهایش فابریک مانده بود، شکمش حجم نیاورده بود و هنوز هم در صف پیرمردها، با اینکه یکی از سن و سالدارترینهای تیم منتخب 98 بود، آمادهترین نشان میداد. دفاعی که در 37 سالگی و پس از صعود تیم به جام جهانی 98 از سوی ایویچ به تیم ملی دعوت شد تا مرد کروات خط دفاعی آهنینش را در فاصلهای کمتر از 6 ماه تشکیل دهد. او که فقط چند روزی را از انگلیس به تهران آمده است تا در بازی خیریه شرکت کند، کسی نیست غیر از نادر محمدخانی، کاپیتان تیم ملی ایران در اولین بازیاش در جام جهانی 1998.
خیلی وقت بود که مردم دلشان برایتان تنگ شده بود. اما ماشاالله اصلا تغییری نکردید!
باید تشکر کنم از بچههایی که بانی این بازی خیریه بودند. واقعا نمیتوانید در ک کنید که چقدر از آمدن برای این بازی خوشحالم. اول از همه باید از خانوادههای درد دیدهای که عزیزانشان را از دست دادند تشکر کنم که با گذشت و بزرگواریشان باعث برگزاری این جشن خیرخواهانه شدند. بعد هم باید تقدیر کنم از بچههایی که زحمت کشیدند تا این بازی انجام شود. از حمید استیلی عزیز، از هادی طباطبایی و دیگرانی که بانی این بازی شدند.
باورتان میشد که مردم هنوز هم اینقدر دوست تان داشته باشند؟ بدون شک هیچ تیمی در تاریخ ایران مثل تیم 98 خاطره انگیز نیست.
اتفاقا ما هم همین حس را نسبت به مردم داریم. ما همه برای مردم بازی میکنیم. این تیم متعلق به مردم است و بچه ها سعی کردند که با دل و جان بازی کنند. واقعا لذتبخش است که بتوانی مشکل عزیزی را حل کنی. این یک افتخار بزرگ برای همه ما شد که آمدیم و بازی کردیم. ما با تمام وجودمان سعی کردیم که بازی کنیم چون خودمان را متعلق به آنها میدانیم.
برای این بازی از انگلیس به تهران آمدید؟
بله و بسیار خوشحالم که این کار را کردم. من چهارشنبه به تهران رسیدم و جمعه هم که برای این بازی به رشت رفتم. وقتی حمید(استیلی) با من تماس گرفت اصلا یک لحظه هم مکث نکردم و گفتم هر طور هست، خودم را میرسانم تا در این بازی باشم.
فکر میکنید چرا تیم 98 اینقدر خاطرهانگیز شده است؟
مهمترین دلیلش این است که آن تیم با دل و جان بازی میکرد. آن موقع حرفی از پول نبود و بچه ها فقط به عشق فوتبال بود که بازی میکردند. به این عشق که مردم بیشتر و بیشتر دوستشان داشته باشند و خوشحال شوند، همین اتفاق هم باعث میشد که روز به روز سطح فوتبال ما بالاتر برود و کارهای بزرگتری انجام بدهیم. این شور باعث موفقیت ما شد. این موفقیت هم بازیهای خاطرهانگیزی مثل شب غرورآفرین شکست آمریکا را برایمان رقم زد که تا صبحش مردم از شادی در خیابان ماندند و برایمان جشن گرفتند.
حتما وقتی روز جمعه به زمین رفتید ، یک دنیا خاطره برایتان زنده شد؟
بله. مثل یک فیلم جلوی چشمم بود. احساس میکردم که دوباره به بازیهای 98 برگشتهایم و میخواهیم در جام جهانی بازی کنیم. تصاویر بازی ایران و آمریکا، بازی با یوگسلاوی و آلمان پیش چشمم بود. خاکپور را که میدیدم یاد صحنه شلوغ گل آمریکا میافتادم. حمید که پا به توپ میشد، میترسیدم گل بزند و بزند زیر گریه... احساس میکردم مردم هم الان مثل ما دارند آن روزها را در ذهن تجسم میکنند. واقعا از بچههایی که بانی بازی شدند و مرا هم دعوت کردند، ممنونم.
تیمتان ، چند تا غایب هم داشت، علی دایی، زرینچه، مهدوی کیا، پاشازاده و از همه مهمتر خداداد که خودش هم گفته از اینکه نیامده افسوس میخورد.
جایشان واقعا خالی بود. البته من فکر میکنم بچههایی که نیامدند یک موهبت الهی را از دست دادند. بازی در چنین مسابقهای خودش یک سعادت است و در پرونده اعمال ما ثبت میشود. واقعا کاش آنها هم میآمدند. البته آنهایی که نیامدهاند حتما مشکلاتی داشتهاند. اگر میتوانستند بدون شک دریغ نمیکردند. من باید از بچههای تیم رشت هم تشکر کنم. آنها سنگ تمام گذاشتند. از غفور جهانی بزرگ باید تشکر کنم که آمد و مربیگری تیم منتخب گیلان را پذیرفت . این بازی یک دستاورد بزرگ داشت. اینکه ما دست در دست هم، یک دوست را به کانون خانوادهاش برگرداندیم.
هنوز هم پس از سالها ، مردم افسوس بازی ایران و آلمان را میخورند! افسوس اتفاقاتی که افتاد و ...
به قرآن هیچ اتفاقی نیفتاد. ما به آلمان باختیم. به تیمی باختیم که از پرافتخارترین تیمهای دنیاست. آلمان همیشه یک تیم مدعی است و به سادگی از گروهش صعود میکند. سه دوره قهرمان جهان شده و بارها در فینال های بزرگ فوتبال حضور داشته است.
یعنی میخواهید بگویید آقای طالبی بین دو نیمه در رختکن نگفت: «خسته نباشید، بلیتهای برگشتمان آماده است، ما پس فردا به ایران بر میگردیم» و ما در نیمه دوم 2 گل خوردیم تا ببازیم؟
نه. نیازی به قسم خوردن که نیست؟ حرف مرا به عنوان بزرگتر تیم میپذیرید؟ اختلافی در تیم نبود. چرا کمی کدورت بین بعضیها بود اما تیم ما به آلمان باخت چون آنها بهتر از فرصتهایشان استفاده کردند و ما هم کوتاهی نکردیم در این باخت.
ولی آن تیم، میتوانست از گروهش صعود کند.
بله حق با شماست. اگر شرایط آن سالهای فوتبال ما مثل حالا بود، قطعا صعود میکردیم. ما اولین بار بود که جام جهانی را تجربه میکردیم. تیمی آماده بودیم که ایویچ برایمان خیلی زحمت کشیده بود و طالبی هم انصافا راه او را خوب ادامه داد. شاید اگر کمی تجربه داشتیم از یوگسلاوی امتیاز میگرفتیم، صعود میکردیم.
البته بعد از تیم شما، هیچ تیم ملی دیگری آنقدر با هیجان بازی نکرده است.
ببین الان شرایط بچه ها فرق میکند . الان بازیکنان تیم های ایران پول حرفهای میگیرند ولی متاسفانه حرفهای زندگی نمیکنند. بچه ها همه پولهایشان را ذخیره میکنند که برای آیندهشان کار درستی است، اما یک ورزشکار برای پیشرفتش باید درآمدش را صرف بهتر شدن کند. باید تغذیه حرفهای داشته باشد، تمرینهای بدنسازی انجام دهد و بیشتر زحمت بکشد تا پیشرفت کند، ولی این اتفاق نمیافتد.
تقریبا تنها خط دفاعی که در تاریخ ایران دفاع 4 نفره را خوب بازی کرده، همان تیم 98 ایویچ بوده. چرا دفاعهای ما بعد از این همه سال دفاع خطی را یاد نمیگیرند؟
اتفاقا این نوع از دفاع خیلی آسان است، یک سری فوت و فن دارد که اگر یاد بگیری خیلی خوب میتوانی به دفاع پوشش بدهی. ایویچ این فوت را با تمرین بسیار به ما یاد داد ولی ندیدم در این سالها کسی از ما بخواهد که این نکات را برایش بگوییم. نمیدانم شاید چون من اینجا نیستم، این اتفاق میافتد. دفاعهای ما از نظر تکنیکی و سرعت خوب هستند ولی مشکل اصلیشان این است که شکل درست دفاع خطی را نمیدانند و در زمین سردرگم میشوند. من، محمدخاکپور، مهدی پاشازاده و افشین پیروانی این شیوه را با تمرین زیاد از ایویچ یاد گرفتیم. از او که بینظیرترین مربی همه سالهای فوتبالم بود.
من در کلاس مربیگری داشتم برای امیرحسین پیروانی شیوه دفاع خطی را تشریح میکردم. او باورش نمیشد که این چند نکته ظریف بتواند موثر باشد و تعجب کرده بود.
به نظر می رسد دفاعهای لیگ ما خیلی کند هستند و نمیتوانند در دفاع خطی موفق باشند؟
کندی نیست، مشکل اصلی حاشیههایی است که باعث میشود آنها به فوتبال فکر نکنند. در زمین بازی تمام وجود یک دفاع باید این باشد که توپ کجاست و به کجا میرود. ولی این بچه ها اینقدر دغدغه دارند که اصلا انگار تو زمین نیستند. در اروپا یک بازیکن برای تیمش مثل یک کارمند است اما اینجا چون باشگاهها درست عمل نمیکنند، بازیکنان در اختیار تیم نیستند و اسیر حاشیهها میشوند.
شما هنوز هم با فوتبال در ارتباطید؟
من آنجا در شمال لندن، در لیگ منطقهای تیمی دارم به اسم ac persian که مالکش یک ایرانی است و در یکی از 4 کنفرانس فوتبال محلات لندن حاضر است. تیم ما تیم جوانی است و بازیکنانش زیر 21 سال هستند. شاید باور نکنید اما امکانات تیم محلی ما در لندن تقریبا بیشتر از امکانات تیمهای لیگ برتر ایران است!
مدارک مربیگری هم دارید؟
سال 2000 مدرک c آسیا را گرفتم و دو ماه قبل، مدرک A را.
صحت دارد که قرار است به کادرفنی پرسپولیس اضافه شوید؟
اتفاق از انگلیس که میآمدم یکی از دوستانم همین سئوال را پرسید ولی واقعیت این است که اصلا هیچ کس تا به حال هیچ حرفی در این باره به من نزده است. از صمیم قلب دوست دارم که این اتفاق بیفتد و بتوانم به پرسپولیس کمک کنم ولی هیچ کس این را از من نخواسته است.
اگر این پیشنهاد بشود، مشکلی ندارید که به تهران برگردید؟
از خدایم است. ما به این مملکت وابسته ایم. دوریاش برایمان سخت است. درست است که آنجا راحتم اما اگر بتوانم به فوتبال کشورم کمک کنم اصلا درنگ نمیکنم. من تقریبا آنجا هم که هستم همه بازیهای لیگ را دنبال میکنم. بازیهای تیم ملی را هم از دست نمیدهم. مدام با اینترنت اخبار لیگ را چک میکنم و از فوتبال ایران دور نشدهام. اصلا نمیتوانم از فوتبال دل بکنم.
بازیهای ملی را هم پیگیری میکنید؟ نظرتان درباره تیم دایی حتما جالبه...
من فقط به علی نصیحت میکنم همه انرژی تیمش را صرف بازی با کره نکند. در این بازی اگر ما یک مساوی هم بگیریم، آسمان به زمین نمیرسد. ما باید از بازیهای سخت امتیاز بگیریم، اما نه به این قیمت که تلفات بدهیم. ما میتوانیم امتیازات لازم را برای صعود از بازی با کره شمالی و امارات بگیریم. علی باید بداند که اگر کره را شکست بدهیم ولی صعود نکینم، اصلا ارزشی ندارد.
انگار خیلی به تیم ملی، امید ندارید؟
چرا دروغ بگویم؟ به نظرم کار دشواری برای صعود داریم. تیم ما خوب تدارک نمیبیند. ما فرصت بازیهای ملی را از دست میدهیم. بازیکنان اصلیمان در بازیهای تدارکاتی نیستند چون در برای روزهای بازی ملی فیفا برنامهای نداریم و همین باعث میشود بازیهای اصلی که میرسند تیممان آماده نباشد.
چرا این قدر تعداد لژیونرهای فوتبال ایران کم شده است؟
ما الان در مرحله گذار هستیم. جایی میان فوتبال آماتور و حرفهای. تا زمانی که فکری برای این بحران نکنیم. تا وقتی بازیکنان ما حرفهای نشوند، حرفهای تمرین نکنند، تغذیهشان حرفهای نباشد، نمیتوانند موفق شوند. بازی تیم ملی را با گالیسیا دیدید؟ این بچه ها بهترینهای لیگ ایران بودند. بالاتنه هیچ کدامشان به یک ورزشکار حرفهای نمیخورد. این دلیل دارد؛ چون اصلا وزنه نمیزنند. بچههای ما که مشکل تکنیک یا پاسکاری ندارند. مشکل اصلیشان توان دویدن و قدرت بدنیشان است که فقط با تغذیه مناسب و تمرین بیشتر حل میشود. به همین دلیل هم هست که نمیتوانند در اروپا جایی داشته باشند. آنها به لیگ امارات میروند چون بخور و بخواب است. هفتهای چند جلسه تمرین میکنند و بعد هم می روند خانههایشان.
فکر میکنید اگر تیم بازیکنان آن تیم، 10 سال جوانتر بودند، چند نفرشان به تیمهای بزرگ اروپایی میرسیدند؟
الان که آن طرف زندگی میکنم و بازی ها را با بچههایمان مقایسه میکنم، فکر میکنم خیلی ها. مثلا مجید نامجوی ما فکر میکنم از همه بازیکنان هم دوره خودش بالاتر بود. او در آسیا یک استثنا بود. بدون شک اگر مصدوم نمی شد در همان سالها هم می توانست یکی از بهترین های فوتبال دنیا شود. ما بعد از جام جهانی تازه به دنیای فوتبال معرفی شدیم. خودم حسرت می خورم که سنم بالا بود ولی خوب دیگر قسمت این طوری بود. مثلا مهدوی کیا، کریم، وحید هاشمیان و کریمی که جوانترهای آن تیم بودند یا خداداد توانستند به اروپا بروند. خیلیهای دیگر مثل مجید، جواد زرینچه و خاکپور یا حمید استیلی هم این توان را داشتند اما دیگر سنشان کمی بالا بود، مثل من.
گفتید دوست دارید در ایران مربیگری کنید. این کار برای خانوادهتان سخت نیست؟
راستش خانواده بزرگواری دارم. کلی به بچه هایم قول داده بودم که برای ژانویه به مسافرت اروپایی برویم؛ اما وقتی بحث این بازی پیش آمد و گفتم که میخواهم بیایم ایران، پذیرفتند و همراهم شدند. آنها میدانند که من عاشق فوتبالم و همیشه همراهیام میکنند. میدانند که من چه شوری برای مربیگری در ایران دارم و اگر بحث پرسپولیس هم که باشد این علاقه دو چندان میشود.
راستی شما از پرسپولیس طلب دارید؟
کی من؟ نه والله. آن سالهایی که ما در این تیم بودیم همهاش هزار تومان حقوق می گرفتیم! هزار تومان که دیگر پولی نیست! (می خندد. البته این رقم برای دوره اولی است که محمدخانی در پرسپولیس حضور داشت ، نه دو سال آخر فوتبالش.) راستی الان اینجا دیگر هزار تومانی ارزشی ندارد؟ به یک بنده خدایی در خیابان هزاز تومانی دادم، چپ چپ نگاهم کرد، انگار که پول کمی به او کمک کرده ام! بابا من فقط 6 سال ایران نبودم چرا شرایط این قدر تغییر کرده است! ( باز هم میخندد)
مصاحبه ما تمام شده فقط چند اسم میگویم و شما یک جمله دربارهشان بگویید...
تومیسلاو ایویچ: بهترین مربی بعد از انقلاب ایران
داریوش مصطفوی: بهترین دبیر فدراسیون فوتبال. تاکید میکنم بهترین دبیر، نه بهترین رئیس
صفایی: بهترین رئیس فدراسیون فوتبال
جلال طالبی: با شخصیت
عابدزاده: بهترین گلر بعد از انقلاب
پیروانی: دوست خوبم
حمید استیلی: دوستداشتنیترین بازیکن تاریخ ایران
خاکپور: داداش حمید استیلی
استاد اسدی: با او همبازی نبودم؛ ولی روی من را سفید کرد، آخر من هم یک گل در بازی با عمان زده بودم.
نظر شما