۰ نفر
۱۰ دی ۱۳۸۷ - ۰۷:۱۷

درباره کتاب «امشب در سینما ستاره»، جدیدترین اثر پرویز دوایی و دنیای داستان‌هایش

 

زهرا فرهنگ‌نیا: چهارشنبههفته پیش، چهارم دی، کتاب «امشب در سینما ستاره» در تهران رونمایی شد. این تازهترین کتاب «پرویز دوایی» سینمایینویس، مترجم و داستاننویس است. در شب رونمایی کتابش او در تهران نبود، سالهای سال است که او در پراگ زندگی میکند

در جلسهرونمایی کتاب دوایی احمدرضا احمدی، هوشنگ گلمکانی، ابراهیم حقیقی، علی بهزادی - سردبیر مجله «سپید و سیاه» که در سالهای دور نوشتههای سینمایی دوایی را چاپ میکرددر مورد پرویز دوایی صحبت کردند.
شاید بتوانیم این را بگوییم که دوایی بیش از این‌که منتقد فیلم باشد، عنوانی که خودش هیچ دوست ندارد به او نسبت بدهند*، یک عشق فیلم تمام عیار است، که وقتی در مورد سینما یا پیرامون یک فیلم چیزی مینویسد، دربارهعشقش مینویسد. او نویسندهسینماست و هر چه در طول سالها در مطبوعات سینمایی نوشته است «در مورد فیلم» و «در مورد سینما» بوده است. نوشتههای دوایی طوری است که هر چه بیشتر میخوانیدشان کمکم باورتان میشود که سینما امری مجرد است که بعید نیست از عالم بالا نازل شده باشد. دوایی این طور به سینما نگاه میکند. او شیوه خاص خودش را برای نوشتن از فیلمها داشته ـ و اگر هنوز هم راجع به فیلمها بنویسد، لابد این شیوه را حفظ کرده باشدمثلاً گاهی شعر را به تحلیلش از فیلم پیوند میدهد، مثل نوشتهاش بر فیلم سرگیجهی هیچکاک. پرویز دوایی به شیوه خودش فیلم میبیند، سینما را میشناسد و میشناساند.
او در سالهای دههبیست و سی چندین برابر تعداد فیلمهایی که آن سالها در سینماها نمایش میدادند به سینما میرفت و فیلممیدید، آخر بعضی فیلمها را دوباره و هفتباره و دهباره تماشا میکرد، مثلاً به گواه همین کتاب «امشب سینما ستاره» فیلم «از دست رفته» که «غریب تأثیرگذار» بوده را 15 بار در «سینمای کوچک گل سرخ» تماشا کرده است. لفظ تماشا کردن را ما به کار میبریم، وگرنه دوایی تماشای فیلم را جور دیگری به خاطر میآورد و مینویسد «15 بار دیدار بنده از این فیلم». بنابراین آقای دوایی اجازه هست که بگوییم سینما محبوب شماست؟ محبوبی که دوست دارید هر لحظه به رنگی برآید و شما به دیدارش بروید و او چشم و دلتان را پر کند؟ البته این را هم دوست دارید که زیباییهایش و مواجهاتتان با زیباییهایش را برای ما نیز با آب و تاب شرحدهید تا چشم و دل ما را هم پر کند و وادارمان کنید تا به دلرباییمحبوبتان اعتراف کنیم.
بسیار جوان بود که نوشتن در مورد همین فیلمها را آغاز کرد. سالها بعد که به دلیل محدویتهای مختلف، نوشتن در مطبوعات را کنار گذاشت، سینما را رها نکرد و در تمام این سالها به بهانه سینما کتاب ترجمه کرد و به بهانه سینما کتاب نوشت. ترجمهاش از کتاب «بچه هالیوود» که خاطرات رابرت پریش، کارگردان هالیوود، از دوران کودکی و ورودش به سینما بود را، یازده سال پیش انتشارت روزنهکار منتشر کرد که پرفروش هم بود و هنوز هم خواننده دارد. در این فاصله تا امسال کتابهای دیگری هم از او در ایران به چاپ رسید مثل «بولوار دلهای شکسته» و کتابهای دیگر و این تازهترین کتاب او «امشب در سینما ستاره». 
امشب در سینما ستاره را هم روزنهکار چاپ کرده است. کتاب، مجموعهای از بیست نوشتهکوتاه است. دوایی بعضی از این نوشتهها را به کسانی تقدیم کرده و یا با یاد کسانی نوشته است. بعضی بیمخاطباند و مخاطب بعضی خود پرویز دواییِ مانده در غربت و غرق در خاطرات گذشته و نوستالژی است. ایننوشتهها داستان نیستند خاطرهنگاری هم. بیشتر شبیه نامهاند. مانند نامهها سر حرف از یک جایی باز میشود و پیش میرود و جایی هم با آه و آروز به پایان میرسد. تکه تکه تجدید خاطرات دواییاند از تهران قدیم و روزگار نوجوانی و جوانیاش و بعضاً شرح روزگار سالمندی. اما خاطرات دوایی و نامههای او صرفاً ادبیات نیستند. بین خاطرات کسی مانند دوایی میشود فریمهایی را جدا کرد کنار هم گذاشت و دوران درگذشته را مرور کرد و حال و روزش را دریافت و آن طور که دوایی مینویسد و جان میدهد، حتی پیش چشم آورد و دید. دوایی در کتابش از مکانهای واقعی یاد میکند، از «کافه با وفا»، از سینماهای قدیمی مثل «رکس» و «هما» و «گلسرخ» و «شهرزاد». از آدمهای واقعی اسم برده و خاطراتش را با آنها مرور کرده است، آدمهایی مثل منصور خطاط و آپاراتچیهای مهربان و بلیتفروشهای دلرحم، از دوستانش بهرام و جمشید و پرویز نوری که مانند خودش خورهفیلم بودند. روزگاری را توصیف میکند که سینماها جای نمایش فیلمهای سریالی بود و فیلمها اغلب حادثهای و پلیسی و موزیکال، «بلای جان نازی»، «کشتی نوح»، «الهه خورشید»، «نقابدار سیاه»، «قطار سریعالسیر پاریس»، «ماجرای نیمروز»، و ستارههای سینما هم «شرلی تامپل» و «کلارک گیبل» و «تیرون پاور» و «جینجر راجرز» و «داگلاس کرک» بودهاند. دورانی که به بازیگران فیلم «آرتیست» و «آرتیسته» میگفتند و درست کردن آلبوم عکس آرتیستها فعالیتی جدی و بااهمیت و پرلذت بوده است «عکسهایشان را خواهر ما میخرید و آلبوم میکرد. در آن آلبوم کوچک در هر صفحهاش فقط یکی از این عکسها جا میگرفت... بالای عکس اسم هنرپیشه را مینوشت و زیرش اسم فیلمی از آن هنرپیشه را، مثلاً: ژانت مکدونالد در فیلم قاهره» با همین روایت نوستالژیک و پراحساس دوایی جزئیاتی از سینما و فیلمهای آن دوره را یادآوری میکند که شاید هرگز در هیچ کتاب سینمایی اهمیت آنها را برایمان آشکار نکرده باشند. موسیقی فیلمها و ترانههای آنها یا طراحی لباس بازیگرانی ـ آرتیستهافیلمها مختلف را دوایی در نسبت با خودش تعریف میکند.
پرویز دوایی از دوران جدید سینما و فیلمهایش دلزده است و به هیاهوهای دنیای نو بدبین. دلش همه آن فیلمهای قدیمی را میخواهد که بشود 15 بار به دیدارشان رفت. پوستر فیلمهای قدیمی برایش حکم شیای را دارند که ارزشش از حد و شمار بیرون است و معنی و مفهومی به اندازه تمام سالهای پرماجرایی را دارد که گذرانده.
 
دوایی سینما را این جور دوست دارد. زمانههم با آن فیلمهاست که برایش شیرین و هضم کردنی و زیستنی میشود. چه ایرادی دارد اگر حتی با نظرش مخالف باشیم «امشب سینما ستاره» را دست بگیریم و دست کم تا آخر این نوستالژی خالص با دوایی همدلی کنیم و فکر کنیم چه قدر همه چیز در گذشته خوب و در اوج بوده است؟ وقتی او این همه با لذت و قشنگ برای ما نوشته است.  

*خدا را شکر که خوب موقعی از نوشتن در مور فیلمها (که بنده هرگز اسم پرطمطراق و و قدری ژستی نقد را بر آن نمیگذاشتم) کناره گرفتم. امشب در سینما ستاره، سرگذشت ما، ص 50

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1503

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 15 =