*شما اکثریت نیستید! بزرگترین اقلیتید. تقریبا هیچ گروه پیروز دیگری در انتخاباتهای گوناگون، در نسبت با جمعیت واجدان شرایط، اکثریت نیست. حتی گاهی به نسبت کل رأیدهندگان هم اکثریت نیستید. ماهیت انتخابات و دموکراسیها چنین است. با اندکی تفکر میتوان به فهم این نکته رسید.
*شما را غرور و خیال برندارد. نمیتوانید و نباید، در عرصه سیاست یکهتازی کنید. شما حتی نمیتوانید در امور اجرائی اکثریت را هم راضی کنید؛ نظریهپردازان علوم سیاسی بهخوبی این نکته را آشکار کردهاند. مطالباتِ قشرها، صنوف و گروههای اجتماعی بسیار متکثر و متعارض است. یکی را راضی میکنید 10 نفر دیگر ناراضیاند. خودآگاهی به اینکه شما «بزرگترین اقلیت» هستید و نه اکثریت، امر مهمی است و شما را مؤدب به آدابی میکند که برایتان مفید است.
*دموکراسی بیش از آنکه در ترازوی تمایل اکثریت سنجیده شود، با شاقول احترام به حقوق اقلیت محک میخورد. حذر کنید از اینکه خواستها و تفکرات خود را عمومی و همگانی بپندارید. با پیروزی در انتخابات «بلندگوی قدرت» در دستان شما افتاده است، این به معنی حقانیت سخنانی که از آن بلندگو پخش میشود نیست. بلندگویی با حقگویی یکسان نیست. باتری بلندگو بهزودی خالی میشود. بیتوجهی به این امر مهاجرت مردم به خارج را افزایش میدهد. این میل به ترک وطن در شأن ملتی با این پیشینه تاریخی نیست؛ عبرت بگیرید!
*شما انتخابات را باختهاید. به ستادهایتان باختهاید. تعداد «حکم» انتصابهایی! که از هماکنون ستادهای شما برای افراد صادر کردهاند را ببینید. همانجا که برخی نااهلان از در و دیوارش بالا رفتهاند و شاید آنجا را تسخیر کردهاند. دچار «قبضه ستاد» شدهاید که مقدمهای برای پدیده مشهور «تسخیر دولت» (state capture) است. همه سهم میخواهند و هریک زنبیلی برای پست و مقام گذاشتهاند. اغلب، اینان در همان حد و حدود کسانیاند که هماینک در مصادر امورند. بنابراین تغییر چندانی ایجاد نخواهد شد؛ ... خلاص.
حکایت همه دولتها چنین بوده است که فرصتطلبان، مقامپرستان و زراندوزان در کمیناند. شما هم در دام آنها افتادهاید. از ستادهایتان شروع کردهاند و نمکگیر شدهاید. کارتان تمام است؛ مگر آنکه به سیستمها و روشها و فرایندها بپردازید. فساد راهحل سیستمی دارد. فکر نکنید که اگر پاکدست هستید و هر شب نماز شب میخوانید دیگر دور و برتان فسادی رخ نمیدهد. اتفاقا فرصتطلبان و «مقدسنمایان بیهنر» بیش از دیگران پیرامون شما گرد میآیند. اینان، امالفسادند حتی اگر خودشان مال و منالی به هم نزنند. شیاطینی هستند که در آتش اختلاف و کینه و دشمنی میدمند. اگر راه نجات میخواهید به سیستمها و روشها و فرایندها بپردازید. از افراد باتجربهای که این امور را بلدند کمک بگیرید. از صفرکیلومترها حذر کنید. به جای آن، جوانان باهوش را به دست مردان باتجربه بسپارید تا باقیات صالحاتی برای خود و کشور به جا بگذارید.
* به قدرت رسیدهاید؟ بسیار خب! ابتدا باید اصلاح سیستمها و روشها را خوب فهم کنید. این یک شعار توخالی یا یک مفهومپردازیِ شیک دانشگاهی نیست. هر حوزهای سیستمها و روشهای خود را میطلبد. فهم آن زمانبر، طاقتفرسا و سخت است. حوصله میخواهد و البته استعداد. از عوامزدگی در امور اجرائی بپرهیزید؛ هرچند اگر عوام باشید، گفتن اینکه از عوامزدگی بپرهیزید بیفایده است. معادنِ بسیار داریم و در ردههای برتر دنیا هستیم اما سیستمها و روشهای مرتبط با آن را نه بلدیم و نه میفهمیم. یا اگر هم بلدیم نمیتوانیم به اجرا بگذاریم؛ از بس تعارض منافع و رانتجویی گسترده شده است. توسعه روستایی، توسعه نیروی انسانی، توسعه استارتآپها، رفع موانع تولید، دولت الکترونیک و دولت هوشمند، نظام رفاهی و سلامت و صدها امر دیگر در مقیاس کشور بزرگی چون ایران مستلزم توسعه سیستمها و روشهای هر حوزه است و با غرقشدن در امور و خُردنگری بسامان نمیشود. هر حوزهای کارشناسان زبده خود را دارد. باید بتوانید دانش آنها را مدیریت کنید نه اینکه سعی کنید خود متخصص در آن حوزه شوید. مدیریت و ساماندهی دانشهای هر حوزه برای اتخاذ تصمیم کلان اصلیترین وظیفه مدیر ارشد است. همهچیز را همگان دانند و همه کار را همگان کنند. وقت خود را صرف تبحر در مدیریت دانش و فهم آن کنید قبل از آنکه بخواهید به اجرا بپردازید.
پنجم. فرض را بر این بگذارید که بسیاری از پیشینیان به اندازه شما با هوش و دلسوز بودهاند. ببینید چرا ناکام بودهاند؟ عبرت بگیرید. دلایل شکستشان را بررسی کنید. از نوشتههای علمی در حوزه اجراپژوهی و بررسی علل شکستها بهره ببرید.
* برخی امور، ظاهرا جزئی، کوچک و استثنائی به نظر میآیند ولی تا عمق استخوان افکار عمومی را میسوزانند. شاید به همین دلیل است که امام علی (ع) سخن از خلخال پای «یک» زن یهودی به میان میآورد. بترسید از ظلم بر کسی که پناهی جز خدا ندارد. دور دورِ شما در خیابان قدرت بهزودی به پایان میرسد؛ بنابراین در عین اصلاحات ساختاری به موارد خُرد نیز رسیدگی کنید. بهویژه ظلمهای کوچک را رسیدگی کنید؛ مثلا در قوه قضائیه. هرچند در حوزه قوه مجریه نیست اما تذکر قانون اساسی دهید.
* کارکردن در قوه مجریه آسان نیست. تودرتویی نهادی را جدی بگیرید. کار کوچکی که در گوشهای از قوه مجریه میخواهید انجام دهید درگیرِ ملاحظات زیستمحیطی، بودجهای، حقوقی، امنیتی و سیاسی است. وزیران همگی گوشبهفرمان و به انتخاب رئیسجمهور و معاون اول او نیستند. ملاحظات متعددی از مجلس و دیگر نهادها در کارند. به همین سان، معاونانِ وزیران گوشبهفرمان کامل وزیران خود نیستند. هرچقدر هم که اکثریت شما قوی باشد، گرفتار این ساختار هستید. کار در قوه مجریه مجموعهای از تدبیر، اراده، مدارا و ائتلاف سیاسی-اجتماعی است.
23302
نظر شما