کیان الیاسی بختیاری: چه فیلم «تهران انار ندارد» را فیلم خوبی بدانیم و چه از آن خوشمان نیاید، نفس اکران این فیلم مستند در چند سینمای پایتخت (ولو در سانسهای محدود) ذاتاً اتفاق مهمی است. اتفاقی که میتواند آغازی برای نمایش مناسبتر و مرتبتر فیلمهای مستند ایرانی در سالنهای سینما و مطابق قواعد حرفهای فروش باشد. سینمای مستند ایران باوجود همه تواناییها و نقاط برجسته، متأسفانه به خاطر مناسبات اقتصادی و نیز فقدان سیاستگذاریهای حمایتی، سینمای کمتر دیده شده و قدر دیدهای است. سینمایی که شاید به جرأت بتوان گفت در جاهایی بالاتر از رقیب ِ داستانش مینشیند.
سینمای مستند ایران با توجه به تطور جامعه، فرهنگ، طبیعت و... و فراز و فرود زمانی و تاریخیاش میتواند نقش عمده و بسزایی در شناخت، واگویی و بسط مشکلات و معضلات مبتلابه جامعه ایرانی داشته باشد ضمن این که به عنوان یک رسانه مؤثر و قدرتمند در فراگیرتر شدن این شناخت و آگاهی نیز بیگمان نقش خواهد داشت.
فیلم مستند «تهران انار ندارد» با این عبارات آغاز میشود. نصرت کریمی عباراتی از کتاب آثار البلاد نوشته زکریا محمد قزوینی در قرن هفتم هجری را این چنین روایت میکند: ... تهران روستای بزرگی در حوالی شهر ری است که باغها و درختان میوه فراوان دارد. ساکنان آن در سردابهایی زندگی میکنند که به لانه مورچگان میماند. تهران چند محله دارد که هر یک با دیگری در جنگ و ستیز است. حرفه تهرانیها خلاف کاری است و فرمانروا دلخوش است که ایشان خراجگزار پادشاهند. میوه هایشان نیکو و فراوان است و به ویژه اناری دارند که در هیچ یک از شهرها نظیرش یافت نمیشود... و به این ترتیب است که نگاه طنز آمیز بخشی به تهران و تاریخچه پیدایش آن آغاز میشود. از روستایی بزرگ با انارهایی نیکو تا ابر شهری غول پیکر که باغ هایش دیگر انار ندارد.
فیلم را خود بخشی با نوشتن نامهای به تهیه کننده فیلم میآغازد و خبر از ناتوانی گروه سازنده فیلم در اتمام پروژه را میدهد و شروع به روایت و تبیین دلایل خود میکند... فیلم ساخت و پرداختی طنزآمیز دارد. عنوان فیلم نیز چنین است: «کمدی درام موزیکال مستند عشقی تجربی در یک پرده»فیلم آشکارا از فیلم کم نظیر «اون شب که بارون اومد» ساخته کامران شیردل تبعیت میکند. فیلمی مستند که به جرات میتوان آن را یکی از پیشروترین و متفاوتترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران دانست. فیلمی در بیان چند وجهی و متکثر از واقعه نجات جان مسافران قطار توسط روستازاده گرگانی در یک شب بارانی...
استفاده از بیانمندی طنزآمیز در فیلم «تهران انار ندارد»نیز نیم نگاهی به فیلم شیردل دارد. با این تفاوت که طنز شیردل شجاعانه موقعیتها و شرایط را به چالش میکشد ولی در این فیلم با همه سعی کارگردان، گاه این طنز به هزل و مسخره کردن پهلو میزند. رسیدن به بیانی کمیک به بهای دست انداختن یا مسخره کردن فرد، گروه یا قومیتی در سرتاسر فیلم برخورنده و آزاردهنده به چشم میآید. منهای این نکتهای که عنوان شد رویکرد طنزآمیز، کاملا دانسته و سنجیده در خدمت فیلم است. کارگردان حتی طنازی را در بخشی از مصاحبههای گرفته شده به خرج میدهد که تنها چهره مصاحبهشوندگان را بدون این که صحبتی رد و بدل شود به نمایش میگذارد.
عمده حجم این فیلم 68 دقیقهای را استفاده از تصاویر آرشیوی تشکیل میدهد. تصاویری عمدتاً دیده نشده یا کمتر دیده شده که ذاتاً خود برای هر تماشاگری جذابند. تدوین و برش این فیلمها و تکرار برخی از تصاویر کلیدی (مثل زل زدن شاه قاجار به دوربین) به همراه انتخاب مناسب و بجای موسیقی که در اکثر مواقع هماهنگ با موضوع و رویکرد فیلم است، این جذابیت را تشدید میکند. استفاده از سبک تدوین «لایت موتیف» که در آن یک نما در لابه لای نماهای دیگر جهت تاکید دائم تکرار میشود، نیز یکی دیگر از ویژگیهای فیلم است. این تکرار در فیلم «تهران انار ندارد» ماهیتی طنز آمیز به خود گرفته و در این میان موسیقی نیز به یاری تصاویر میآید. این سبک تدوین نیز در فیلمهای مستند «اون شب که بارون اومد» کامران شیردل و «جام حسنلو» و «جیغ» محمدرضا اصلانی نیز به کار گرفته شده است.
یکی دیگر از ویژگیهایی که در طول فیلم میتوان از آن به عنوان نقطه قوت و جذابیت نام برد استفاده از طیف متفاوتی از موسیقی، تصانیف و ترانههاست. مجموعهای گوناگون شامل ترانههای روحوضی و عوام پسند تا موسیقی تلفیقی جدید... ترکیب این تطور موسیقایی و استفاده از تضاد بین موسیقی و تصویر، فضایی شوخ و دیدنی را میآفریند. مثل استفاده از آهنگ معروف بابا کرم روی تصویر محمدرضا پهلوی و... تهران معاصر بیگمان شهری است استوار بر ناسازهها و تناقض و این بستر متناقض نمای ِ پر نقش و نگار محیط بسیار مناسبی جهت پرداختن به مسائل، مشکلات و ویژگیهای گوناگون آن است.
مسعود بخشی، نیز از این تناقض برای بیان و ساختار خاص خود استفاده کرده اما به دلیل گونه گونی مسائل و مناظر و جذابیتها و شاید هم کمی محافظه کاری، از نزدیک شدن و واکاوی مواردی که مد نظر دارد، ابا میکند به همین دلیل تماشاگر بیشتر ناظر یک گزارش طنازانه است که لبخندی به گوشه لبش مینشاند. اگر چه نزدیک نشدن کارگردان و به عمق نرفتنش عامدانه است اما آن ماندگاری یا چالش ذهنی که میتواند حاصل از نگاه عمیق اجتماعی به مسائل شهری چون تهران باشد، درنمی گیرد. همان طوری که نگاه نقادانه به ساختار و چگونگی شکلگیری این شهر بیدر و پیکر تنها تا یک دوره تاریخی خاص ادامه پیدا میکند و به دلایل آشکار و ناآشکار تداوم زمانی مناسب را ندارد. انگار که زمان و تاریخ در مقطع خاصی بریده شده یا وجود نداشته. این کمبود در کنار آن نگاه هزل آمیز و گاه تحقیرآمیز، رویکرد بیطرفانه و منصفانه فیلم را با اما و اگر و پرسش روبهرو میسازد.
بیشک خود بخشی نیز ادعای این را ندارد که فیلمش تعریف جامعی از تهران است یا با دیدن آن میتوان به همه مختصههای و ویژگی هایش دست پیدا کرد لیکن دیدن فیلم میتواند تلنگری باشد برای مردمانی که به واسطه روزمرگی از حس و درک تناقضهای و تضادها و به تبع آن طنزها و تلخیهای موجود در تهران بزرگ غافل ماندهاند.
* عنوان فیلمی از کامران شیردل
نظر شما