بازیگر شخصیت «بن کامل» در سریال «مختارنامه» که بیش از این سابقه همکاریهای دیگری را نیز با داود میرباقری روی صحنه تئاتر و در مجموعههایی چون «امام علی» (ع) و «مسافر ری» در کارنامه دارد، کارش را با «دست شیطان» در سینما آغاز کرد. عنایتالله شفیعی که بازنشسته اداره تئاتر است جدا از سالها فعالیت در عرصه نمایش های صحنهای، در سینما نیز با فیلمهایی چون «مردی که زیاد میدانست»، «عبور از تله»، «روز واقعه»، «حریم» و ... روی پرده نقرهای رفته است. او این روزها مشغول بازی در سریال «چاه پنجاه» به کارگردانی اصغر هاشمی است
آقای شفیعی گویا برای زندگی به شمال رفتهاید؟
بله من پس از بازنشستگی از اداره تئاتر حدود دو سال است که کوچ کردهام و به چالوس آمدهام. هرگاه کاری داشته باشم به تهران میآیم چون شما میدانید کار ما بازنشستگی ندارد، چون کارمند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودیم، بعد از سی سال فعالیت ترجیح دادند که ما بازنشسته شویم. در حالی که شغل ما طوری است که تنها با مرگ بازنشسته میشویم.
تولید سریال «چاه پنجاه» نیز که گویا فعلاً متوقف شده. ...
آن کار راجع به قضیه مهار چاهی بود که مهندسین ایرانی آن را خاموش کردند. کار بسیار سختی که واقعاً جای تقدیر و تشکر داشت. همانطور که اشاره کردید، آن کار راکد مانده، این سریال کار مشترکی است بین تلویزیون و وزارت نفت که گویا در حال حاضر قرار است تهیهکننده تغییر کند. در آن مجموعه با اصغر هاشمی به عنوان کارگردان کار کردیم، بخشی از تصویربرداری آن مجموعه در اهواز انجام شده و مابقی مانده تا تکلیف کار مشخص شود. نیمی از کار گرفته شده ولی ماجرای خود چاه مانده است. تهیهکننده قرار است تغییر کند. حال اگر خواستند ما ادامه میدهیم و نخواستند که ...
پیشنهاد جدیدی این اواخر نداشتید؟
پیشنهاد بود، ولی کاری که دوست داشته باشم و بتواند مرا جذب کند نبوده است. به هرحال در سن و سالی هستم که یک جورهایی برایم سخت است تن به هر کاری بدهم. من یک مثالی دارم که همیشه آن را گفتهام، چون خودم را همیشه دانشجو میدانم، خودم را آن دانشجوی سال اولی میدانم که در حال تحصیل در دانشگاه است، ولی میروند و به او میگویند بیا برو در مقطع راهنمایی تحصیل کن! خب این سخت است، چون نه برای خود من قابل قبول است و نه تماشاگر که تا به حال به خاطر ما زحمت کشیده و صبر کرده است. باید قبول کرد تماشاگر امروز از ما توقعات خاصی دارد. معتقد هستم کارهای سینما و تلویزیون همه خوب هستند. همه سازندگان هم کارشان را خوب انجام میدهند. هم کارهای هر شبی تلویزیون خوب هستند و هم کارهای نود دقیقهای و حتی کارهایی که برای شبکه ویدیویی تولید میشود. برای تمام این کارها زحمت کشیده میشود، اما هرکاری دورانی دارد. ما هم وقتی جوان بودیم و تازه شروع به کار کردیم، از این دستکارها انجام میدادیم، اما ...
فکر میکنم در دوران جوانی هم شما در هر کاری دیده نشدید؟
(میخندد) چرا، اما الان شرایط دیگری حاکم است. ما باید تماشاگر خودمان را دوست داشته باشیم. به هرحال تماشاگر ما هم زحمت کشیده تا ما پشت نیمکت دانشگاه بنشینیم؛ پس اجازه نداریم حد خودمان را به اندازه یک مقطع راهنمایی و ابتدایی پایین ببریم. مخالف این نیستم که جوانترها در این دست آثار حضور داشته باشند، کسب تجربه کنند، یاد بگیرند و بازی در آثار بزرگان قسمتشان بشود. شک نکنید که همین طور هم خواهد بود، چون نابرده رنج گنج میسر نمیشود. گنج هم خود کار است. چون من اصلاً به این کار مادی نگاه نمیکنم، آن زمان که وارد این حرفه شدیم الگوی ما افرادی بودند مثل مرحوم سارنگ، مرحوم اعظمی، علی محزون و ... چند تن از این عزیزان در شرایط بد مادی از دنیا رفتند. مرحوم سارنگ عملاً کارش به تکدیگری رسیده بود یا رامین فرزاد همین طور. میخواهم بگویم ما به خاطر دلمان آمدیم نه به خاطر پول...
البته امروز شرایط کار و دستمزد بازیگران گاهی از متخصصین و پزشکان مملکت نیز بیشتر است!
بله، تفاوت امروز با آن روزها زمین تا آسمان است. جوانی که تازه از راه میرسد، پس از یک کار، اگر بر و رویی داشته باشد و کارش هم دیده شده شود، دیگر خدا را بنده نیست و اولین سئوالش این است که دستمزد چقدر است؟! اصلاً برایش مهم نیست که کارگردان این کار کیست؟ فیلمنامه چیست؟ چه کسی آن را نوشته؟ آیا او به این نقش میخورد؟ چقدر کارایی دارد و ....؟ تماشاگر اصلاً از حضور او در این کار لذت میبرد؟ میتواند در آن کار خلاقیت به خرج دهد و نوآوری کند؟ اینها برای بازیگر جوان تازه از راه رسیده امروز در درجه اخر اهمیت است و حتی ثانویه هم نیست! ابتدا مبلغ را میپرسند! گاهی میپرسند فلانی این مقدار گرفته، مثلاً صد میلیون، ما هم حداقل هشتاد میلیون میخواهیم!
شما اگر بازگردید به گذشته حرفهایتان، راهی که پشت سر گذاشتید را امروز تکرار خواهید کرد یا ...
صد بار دیگر هم اگر خدا به من فرصت بدهد، از نو شروع کنم و همین شیوه را میپذیرم و انتخاب میکنم. اعتقاد دارم کار ما، همانطور که بزرگتران این عرصه گفتند یک نوع معلمی است! چرا میگویند معلمی شغل انبیاست! مگر انبیا دنبال پول و ثروت بودند؟
یعنی شما در زمان عقد قرارداد به دستمزد از لحاظ کمیت توجهی ندارید؟
قطعاً این طور نیست! من اگر جایی بروم و از اندازه منطقی دستمزدم پایینتر پیشنهاد کنند نمیپذیرم! به هرحال وقتیکه یک تهیهکننده به ما که قدیمیتر هستیم، دستمزد کمتری بدهد به آن فردی که سابقهاش از ما کمتر است خیلی پایینتر میدهد. به او میگویند فلانی اینقدر گرفته تو میگویی اینقدر؟ یک جورهایی ما هم آن ضربالمثل سرم را بشکن نرخم را نشکن را در کارمان لحاظ میکنیم.
و اما سریال «مختارنامه» و چندمین همکاری شما با داود میرباقری پس از سریال امام علی (ع)
من با خیلیها کار کردم، ولی آقای میرباقری را در کارش یک مؤلف میدانم، همه کاربلد و خوب بودند، ولی همیشه میگویم استثنایی به نام داود میرباقری! او را یک استثنا میدانم هر چند در سینما و البته در ژانرهای مختلف از این دست استثناها داریم! اگر چه تعدادی از آنان دیگر کار نمیکنند، مثل آقای ناصر تقوایی، آقای بیضایی و ... واقعاً حیف است که نمیتوانیم از این بزرگان یاد بگیریم! من طلبه هستم با کارگردانانی از این دست که در کارشان استثنا هستند و مولف، کار کنم، ولی خب در حرفه ما مگر چند داود میرباقری وجود دارد؟ مگر او هر چند سال چقدر کار میکند؟ مگر آقای کیمیایی چند کار در طول سال میسازد؟ من از کار با کارگردانهایی مثل آقای صمدی که کار اولشان را با هم تجربه میکردیم هم راضی هستیم، ولی خب هر گلی بویی دارد. هر کارگردانی سبکی دارد و یک نوع خاص از بازیگری بارز میگیرد. نوشتهها فرق میکند و ... به نظر من این مسائل از مبلغ مهمتر است.
همان ابتدا به شما شخصیت «بن کامل» پیشنهاد شد یا اینکه دست شما برای انتخاب باز بود؟
آقای میرباقری از آن دست کارگردانانی است که من هیچ گاه در کار با ایشان، نمیگویم چه نقشی را میخواهم. ایشان به اعتقاد من در این راستا تشخیصشان درست است و از همه مهمتر اینکه قلم در دستان خودش هست و خودش مینویسد! حتی براساس خود بازیگر مینویسد! ایشان حتی اگر به من یک سکانس نقش بدهد هم میپذیرم. او تشخیص داده که من در این کار باید یک سکانس حضور داشته باشم. در سریال «مسافر ری» من چند سکانس بازی داشتم، ولی چون تشخیص او این بود که من بازی کنم رفتم و آن سردار طبری را بازی کردم. یادم میآید آن کار را من با لهجه مازندرانی کار کردم، در حالیکه لهجه را نمیشناختم و نیازمند تمرین و ممارست زیادی بودم. از آنجا که همسر من مازندرانی هم هست، روی لهجه کار کردم تا خدای نکرده توهینی به مردم آن خطه نکنیم.
58301
نظر شما