سارا معصومی
باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده در حالی سومین سال از دور نخست ریاست جمهوری خود را می گذراند که دستگاه دیپلماسی این کشور پر سر و صداترین روزهای خود را پشت سر می گذراند. مردی که یک بار نیمه شب با خبر تعلق گرفتن جایزه صلح نوبل به خود از خواب برخواست اکنون گاه و بیگاه با خبر انقلاب در کشوری عربی یا خیزش عمومی در کشوری اسلامی غافلگیر می شود. تا پیش از ماه فوریه تنها نگرانی بارک اوباما در سطح کلان در حوزه سیاست خارجی افغانستان بود و البته عراق. وی خود را برای بیرون کشیدن نیروهایش از هر دو این کشورها مهیا می کرد که ناگهان خواب خوش با خودسوزی دوره گردی در تونس بر وی حرام شد. دوره گردی که اعتراض های به مرگ جانسوز وی بن علی رئیس جمهوری تونس را از کار بیکار کرد و بعد گریبان دیکتاتور مصر را هم گرفت.
دومینوی انقلاب در خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا به راه افتاد و در نهایت واشنگتن نشین ها و دوستان اروپایی آنها باز به بهانه دفاع از حقوق بشر به کشوری مسلمان و البته نفت خیز حمله کردند. سومین هدف در یک دهه گذشته لیبی نام دارد. سال 2011 سال جنگ برای آقای اوباما است. وی باید سرنوشت جنگ هایی که خود مخالف آنها بود را در افغانستان و عراق یکسره کند و برای بمب های ریخته شده در طرابس هم فکری کند. در این فضا افغانستان و بحث عقب نشینی نیروهای امریکایی دردسر ساز شده است.
حامد کرزی باز با سخنان تند و تیز خود خشم آمریکایی ها را برانگیخته است. امریکایی وعده خروج مرحله ای از افغانستان تا پایان سال 2011 را داده اند و اکنون تنش میان واشنگتن با رییس جمهوری افغانستان بر سر ماندن یا رفتن این نیروها به اوج خود رسیده است.
مایکل اوهانلون نویسنده چند کتاب در خصوص رابطه افغانستان - ایالات متحده و کارشناس کارکشته موسسه بروکینگز در یادداشتی برای سایت پالیتیک به نقد رفتار کرزی پرداخته و به صراحت به آقای اوباما پیشنهاد می دهد که بهتر است به گذار از حامد کرزی در کابل فکر کند:
"با رئیس جمهوری که متحد مفروض ما در افغانستان است چه کنیم؟ شاید امریکایی ها بتوانند فراموش کنند که سالانه 100 میلیارد دلار از مالیات آنها در افغانستان خرج می شود و البته جوانانشان در این کشور سلاخی می شوند و با این وجود باز هم رئیس جمهوری این کشور به گونه ای متمدنانه با کاخ سفید نشین ها صحبت نمی کند.
حامد کرزی در تازه ترین سخنان خود تاکید کرده است که سربازان خارجی این کشور را آلوده کرده اند. پیش از این آقای کرزی تهدید کرده بود که در صورت ادام سیاست های واشنگتن در افغانستان به طالبان خواهد پیوست. یک بار هم از نیروهای ناتو خواسته بود که به گشت زنی ها و عملیات های شبانه خود پایان دهند. وی بارها هم انگیزه سربازانی را که از 48 کشور در افغانستان حضور دارند زیر سوال برده بود. "
انتخابات ریاست جمهوری در سال 2009 میلادی در افغانستان برگزار شد و حرف حدیث های بیشمار اطراف آن هم مشروعیت کرزی را بر باد داد و هم مقبولیت ایالات متحده را. کم نبودند کسانی که تاکید داشتند کرزی انتخابات را با تقلب از آن خود کرده و همزمان آمریکا هم در این تقلب با وی همراهی کرده است . بسیاری از مقام های امریکایی بنا بر افشاگری های ویکی لیکس کرزی را افسرده ای روان پریش خوانده بودند. امریکایی ها پس از ده سال حضور در افغانستان بارها و بارها به توانایی سیاسی کرزی شک و البته به رابطه حسنه او با تهران هم حسادت کردند .
نویسنده گزارش مذکور برای سایت پالیتیک در بخش هایی از یادداشت انتقادی خود می نویسد:" اکنون کاخ سفید نمی داند مردی که در مسند قدرت در کابل نشسته است آیا به معنای تمام کلمه دوست واشنگتن است و می تواند این نبرد را ببرد یا خیر؟ با این همه من اعتقاد دارم که انتقادهای تند و تیز از کرزی هم چندان به جا نیستند.بی شک هر آنچه که کرزی انجام داده قابل دفاع نیست اما حقیقت این است که باراک اوباما روزهای سرنوشت سازی را پشت سر می گذارد. او نمی داند که با چه سرعتی می تواند نیروهای خود را از افغانستان بیرون بکشد. اوباما می تواند به همان سیاستی که در افغانستان داشته بدون توجه به مرگ بن لادن ادامه دهد. کرزی هم درست مانند بسیاری از تحلیل گران و کارشناسان دیگر می تواند به ضریب موفقیت استاتژی فعلی امریکا در کشورش شک کند. البته وی در بسیاری از موارد برخورد حسی با این ماجرا هم دارد . البته تفاوتی میان کرزی و منتقدان جنگ وجود دارد. منتقدان جنگ در امریکا می خواهند که سربازان به خانه بازگردند. با بازگشت آنها هم داستان برای این طیف تمام می شود. اما شاید کرزی بتواند از افغانستان به امارات متحده عربی برود اما مشکلات کشورش سر جای خود باقیست.
اکنون سوال اینجاست که چه باید بکنیم؟
1. هم امریکایی ها و هم افغان ها باید از خشونت نهفته در کلام خود پرهیز کنند. به جای همراه شدن با خشم وی باید دلایل این خشم را پذیرفته و در مسیر حل و فصلش قرار گیریم.
2. به یاد داشته باشید که کرزی کارهای مثبت بسیاری هم برای ما انجام داده است. وی در کابینه جدید خود مردان و زنانی را آورده است که بسیار حرفه ای تر از پیش هستند.
3. کرزی تنها مرد حاضر در افغانستان نیست. ما با تغییراتی که در قانون اساسی در سال های 2003 و 2004 دادیم در حقیقت او را به قدرت رساندیم. افراد دیگری هم در افغانستان هستند که واشنگتن می تواند با آنها وارد گفتگو و همکاری شود.
4. به یاد داشته باشید که در سال 2009 میلادی این ما بودیم که در هیاهوی انتخاباتی در افغانستان نتوانستیم به مردم افغان کمک کنیم. ما فضایی را برای مانور یک نفره کرزی مهیا کردیم و در نتیجه او می تواند برای سومین بار در جریان انتخابات سال 2014 میلادی هم یکه تازی کند.
5151
نظر شما