به گزارش خبرآنلاین، پیکسار سال 1995 اولین فیلم بلند خود «داستان اسباببازی« را روانه سینماها کرد.
از آن زمان تاکنون نام این استودیو با بالاترین کیفیت در حوزه فیلم انیمیشن و فیلمهایی مطرح بوده که با تلفیقی از گرمی، شوخطبعی و تصاویر شگفتانگیز با همه گروههای سنی ارتباط برقرار میکنند.
به اعتقاد برخی «ماشینها 2» در میان فیلمهای پیکسار یک استثنا است و شاید ضعیفترین کار آنها باشد، اما آنها فیلمهای خوبی دارند که در ادامه به پنج نمونه آن اشاره میشود.
«وال-ای» (2008): فیلمی همزمان جسورانه و سنجیده و خلاقترین اثر پیسکار تاکنون. «وال-ای» اساسا یک فیلم صامت است که در آن دو شخصیت اصلی که دو روبات ناساز هستند، از طریق با بیببیب کردن با هم ارتباط برقرار میکنند و شاید کلا سه کلمه بینشان رد و بدل شود.
با این حال، اندرو استنتن کارگردان «وال-ای» انواع و اقسام راهها را پیش پای آنها میگذارد تا با شوخی، بیتابی و ظرافت احساسی، خود را برای هم تشریح کنند. فلز خرابشده و قُرشدهای که چارچوب وال-ای را شکل داده، چنان واقعی به نظر میرسد که میتوانید به آن برسید و لمسش کنید. در همین حال، چشمان بزرگ او آن آسیبپذیر و پر از خواهش است که جز برقراری ارتباط با آن کار دیگری از دستتان برنمیآید
«باورناپذیرها» (2004): داستان خانوادهای از ابرقهرمانان که میکوشند در دنیای واقعی خشنود باشند، صرف نظر از سن و سال مخاطب از جهات مختلف طنینانداز است.
آقای اینکردیبل (کریگ تی. نلسن) و الاستیگرل (هالی هانتر) پدر و مادر خانواده که کارشان مبارزه با جنایتکاران است، اکنون که گرفتار زندگی در حومه شهر هستند، دیگر کارآیی سابق را ندارند و بچهها هم فقط سعی میکنند بفهمند کی هستند. فیلم براد برد کارگردان و نویسنده زیرکانه و پیچیده است و فیلمنامهای قوی دارد.
«بالا» (2009): این یک فیلم ماجرایی درجه ب کلاسیک است که از طریق تماشاییترین تصاویر انیمیشن سهبعدی بیان میشود، یک کمدی با حضور دو فرد ناسازگار که پیش از این به دفعات دیدهایم.
یکی از این دو نفر یک پیرمرد بداخلاق 78 ساله و دیگری یک پسربچه هشت ساله تپل است که در سفری هوایی به آمریکای جنوبی در خانهای پرنده با هم همراه میشوند، اما بهیادماندنیترین بخش فیلم تصاویر دوستداشتنی و غمناک است که سالها ارتباط عاشقانه این مرد پیر و همسرش را نشان میدهد.
این صحنهها تنها چند دقیقه طول میکشند، بی آنکه حرفی رد و بدل شود - تنها موسیقی پرافسوس مایکل جیاکینو تصاویر را همراهی میکند - اما داستانی کامل و رضایتبخش را روایت میکنند. حتی سعی نکنید جلوی گریه خود را بگیرید: آنها میآیند و واقعا هم حق دارند.
«داستان اسباببازی» (1995): این فیلمی بود که حضور مبهوتکننده پیکسار با آن آغاز شد؛ اولین بلند کاملا کامپیوتری. و در حالی که از آن زمان تاکنون تکنولوژی به طور قابل ملاحظه پیشرفت کرده، این فیلم همچنان یکی از بهترینهاست، صرفا به این خاطر که فرض داستان بسیار هوشمندانه است: اگر اسباببازیها شخصیت داشته باشند و زنده باشند و این را تنها زمانی نشان دهند که انسانها اطرافشان نیستند، چه میشود؟
جان لسهتر، مغز متفکر پیکسار کارگردان و یکی از فیلمنامهنویسان «داستان اسباببازی» بود و داستان درباره یک کابوی اسباببازی و یک فضانورد کاملا مجهز که برای جلب نظر اندی کوچولو صاحب خود رقابت میکنند.
تام هنکس، تیم آلن، جان رتزنبرگر و دان ریکلز سردسته گروه فوقالعاده بازیگرانی بودند که به این شخصیتها جان بخشیدند. «داستان اسباببازی» فیلمی گرم، زیرکانه و شیرین است که هر بار از دیدن آن لذت میبرید.
«شرکت هیولاها» (2001): یکی از فیلمهای دست کم گرفتهشده پیکسار که بر مبنای ایدهای زیبا شکل گرفت. اینجا هیولاها موجوداتی عادی هستند؛ سوار ماشین میشوند و برای شام قرار میگذارند، اما شغلشان ترساندن بچهها و در آوردن جیغ آنهاست که منبع انرژی مانتستروپلیس است، شهری که شباهت زیادی به نیویورک دارد.
نکته پیچیده این است که هیولاها خودشان تا حد مرگ از بچهها میترسند. بیلی کریستال و جان گودمن در نقش مایک و سالی به زیبایی در کنار هم قرار میگیرند. زندگی این دو دوست صمیمی زمانی از این رو به آن رو می شود که با دختری که از آنها نمیترسد روبرو میشود. «شرکت هیولاها» فیلمی خل و چلوار و عجیب و غریب، دیدنی و جنونآمیز است، اما چیزی که شما را گیر میاندازد تاثیر احساسی فیلم است.
اسوشیتدپرس / 23 ژوئن / ترجمه: علی افتخاری
5758
فیلم انیمیشن «ماشینها 2» تازهترین ساخته استودیو پیکسار از جمعه 24 ژوئن (سوم تیر) در سینماهای جهان اکران شد.
کد خبر 159158
نظر شما