آنچه در پرداختن به مسئله خودکشی (و البته سایر آسیبهای اجتماعی) حائز اهمیت است، این است که در مواجهه با آن نه باید در دام کتمان افتاد و نه در دام بزرگنمایی، بلکه باید متعهد به واقعنگری بود. با توجه به اینکه اخیرا با اعلام برخی آمار پیرامون خودکشی، این آسیب اجتماعی در حوزه عمومی در صدر توجهات قرار گرفته، اشاره به برخی نکات میتواند مفید باشد.
۱- مطابق با گزارش سازمان بهداشت جهانی، در سال۲۰۱۹، سالانه بیش از ۷۰۰هزار نفر بر اثر خودکشی جان خود را از دست میدهند. در این گزارش آمده است که خودکشی یکی از علل اصلی مرگومیر در سراسر جهان است و مرگومیر ناشی از خودکشی بیشتر از مالاریا، HIV/AIDS، سرطان سینه، یا جنگ است. بیش از یک مورد از هر ۱۰۰مرگ (۳/۱درصد) در سال۲۰۱۹ در نتیجه خودکشی بوده است.
۲-از سوی دیگر هم این گزارش و هم سایر گزارشهای معتبر در این زمینه بر این واقعیت تأکید دارند که به ازای هر مورد خودکشی منجر به مرگ ۲۰مورد اقدام بهخودکشی صورت میگیرد.
۳-نکته دیگر آنکه طبق آمار بینالمللی و همچنین دادههایی که مراجع ذیربط داخلی اعلام کردهاند نرخ خودکشی منجر به مرگ در ایران بین ۵ تا ۷ در هر ۱۰۰هزار نفر است که بدینترتیب ایران در زمره کشورهای با نرخ پایین خودکشی محسوب میشود. اما برخی نقاط کشور با نرخ خودکشی منجر به مرگ بیش از ۳۰در هر ۱۰۰هزار نفر روبهروست که وضعیت این مناطق بحرانی است.
۴- تعداد اقدام بهخودکشی در ایران هم که توسط معاون وزیر کشور ۱۰۰هزار نفر اعلام شد، یک تخمین است که همانگونه که بیان شد، منبعث از این برآورد است که به ازای هر خودکشی منجر به مرگ ۲۰نفر اقدام بهخودکشی میکنند.
۵- با اشاره به اینکه این موضوع که نرخ ۵ تا ۷خودکشی منجر به مرگ در هر ۱۰۰هزار نفر و اقدام به خودکشی ۱۰۰هزار نفر در ایران نگرانکننده و نیازمند سیاستگذاری کارآمد است، اما باید تأکید شود مطابق گزارشهای بینالمللی ایران در زمره کشورهای با نرخ پایین خودکشی و اقدام بهخودکشی است.
۶- اما آنچه درخصوص رویکرد سیاستگذارانه برای مواجهه با خودکشی مهم است، آن است که در این خصوص باید از کلیگویی و ابهامگویی خودداری شود. بحرانیبودن یا نبودن نرخ خودکشی در یک منطقه با ذکر فراوانی تعداد خودکشی قابل تحلیل نیست. باید بررسی شود که روند خودکشی در آن منطقه در یک بازه زمانی چه تغییراتی داشته است. آیا نرخ خودکشی بهطور معناداری تغییری کرده است؟ از سوی دیگر باید مطلع بود که نرخ خودکشی نسبت به جوامع دیگر چگونه است. بدون بررسی روند خودکشی در یک منطقه و مقایسه آن با وضعیت سایر مناطق نمیتوان پیرامون بحرانیشدن این پدیده نظر داد.
۷- از سوی دیگر در بررسی علل خودکشی باید دادههای منطقهای جمعآوری شود که از اعتبار قابل اتکا برخوردار باشد و سپس براساس تحقیق و مطالعه پس از درک چرایی عوامل زمینهساز در بروز این آسیب اجتماعی (برای نمونه بررسی عوال برونزایی مانند شیوع کرونا)، سیاست مدون برای آن منطقه خاص تدوین شود. در تأکید بر اهمیت تعیین دلایل خودکشی براساس ویژگیهای هر منطقه باید گفت بر اساس این تحقیقات در یک کشور میان پدیده خودکشی و بیکاری و بحرانهای اقتصادی ارتباط معناداری مشخص نشد؛ درحالیکه در کشور دیگری میان بیکاری و خودکشی این ارتباط برقرار بود.
۸-نحوه پوشش رسانهای موضوع خودکشی هم میتواند بر افزایش یا کاهش نرخ خودکشی تأثیرگذار باشد. در برخی کشورها توصیهها و پروتکلهایی بهعنوان راهنما برای گزارشدهی پیرامون خودکشی برای کلیه افراد ذینفع و ذیربط تهیه شده است. این توصیهها شامل استفاده از زبان مناسب، تلاش برای کاهش لکه ننگ در مورد اختلالات روانی و ارائه اطلاعات در مورد گزینههای جایگزین خودکشی است.
نکته نهایی آنکه از آنجاییکه خودکشی مسئلهای جدی در بهداشت عمومی جهانی است و بدون استناد به آمار و شاخصها نمیتوان وضعیت مسائل جوامع بشری را ارزیابی و برای مثال شرایط را بحرانی قلمداد کرد، بهمنظور شناسایی گروههای خاص در معرض خطر خودکشی، استفاده از آمار تفکیکشده حداقل براساس جنسیت، سن و روش برای کشورها آنهم در سری زمانی مهم است. از سوی دیگر ضروری است که تأثیر کرونا بر خودکشی در سن، جنس و مناطق مختلف به دقت بررسی، رصد و مطالعه شود تا بتوان سیاستهای مقابله در این خصوص را مؤثر و کارآمد تدبیر کرد.
*پژوهشگر سیاست اجتماعی
۴۷۲۳۳
نظر شما