سابقه نگاه به شرق
در آستانه چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب بار دیگر یکی از دو شعار اصلی انقلاب مورد توجه و بحث قرار گرفته است. شعارهای «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در حقیقت دکترین انقلاب و چارچوب تشکیل جمهوری اسلامی بودند و دومی که مرزبندی سیاست خارجی را تعیین می کند بر سر در وزارت أمور خارجه به شکل کاشیکاری برای همیشه ی تاریخ نقش بست. بررسی رسانه ها نشان می دهد که تا پایان دفاع مقدس هشت ساله هیچ نشانه ای که با شعار نه شرقی و نه غربی انقلاب زاویه داشته باشد پر رنگ نشده بود. اگر چه خصومت شرقی ها با انقلاب در ظاهر به شدت و روشنی غربی ها نبود اما آن ها با تامین سلاح دشمن عملا در جبهه ی متخاصم جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بودند. کافی است به یاد بیاوریم که بنابر اطلاعات خبرگزاری دفاع مقدس، هشتاد و پنج درصد سلاح هایی که عراق در جنگ استفاده کرده است را شوروی تامین کرده بود. دانستن موضوع حمایت شرق از عراق در جنگ موضوع پیچیده ای نیست و سردار فدوی جانشین فرماندهی سپاه نیز در اظهارات دوروز پیش گفته بود که در جنگ بجز دو کشور سوریه و کره شمالی هیچ کشوری نبود که در جبهه دشمن قرار نگیرد و ۸۷ کشور از عراق حمایت کرده بودند. با این همه، دوستی ها و دشمنی ها در عالم سیاست خارجی کشورها بر أساس منافع ملی آنها تعریف می شود و قرار نیست یک موضع تا ابد ثابت بماند و اصولا تعبیر پارسی «حرف مرد یکی است» در عالم سیاست بین الملل جایگاهی ندارد.
از سوی دیگر بر خلاف آن چه این روزها در گوشه و کنار مطرح می شود این دیپلماسی راهبردی، اگر تغییر در دیپلماسی هم باشد، از دولتهای قبلی شروع شده است و محدود به دوره چند ماهه ی دولت جدید کشورمان نیست. فارغ از موضعگیری های اخیر، دولت احمدی نژاد به تعبیری اولین دولت پس از انقلاب بود که در چارچوب توجه سیاست خارجی به گسترش روابط با کشورهای آسیایی در راستای سیاست نگاه به شرق، روابط با جمهوری خلق چین در آن جایگاه ویژه ای پیدا کرد و مجموعه عوامل و شرایط مختلف به ویژه از نظر راهبردی و جهت گیریهای سیاست خارجی دو طرف، روابط تهران و پکن را در مسیری قرار داد که انتظار همکاری فراگیر میان آنها به ویژه از سوی ایران چندان انتظاری بیهوده به نظر نمی رسید. اگرچه برخلاف انتظار ایران، این روابط هیچگاه به همکاریهای فراگیر منجر نشد.
موافقان نگاه به شرق
مانند بسیاری از دیدگاه ها، دیدگاه نگاه به شرق طرفدارانی دارد. در این میان سه گروه به جای بحث کارشناسی در رابطه با این موضوع حیاتی که بر شئون زندگی مردم تاثیر می گذارد دفاع متفاوتی را در پیش گرفته اند :
- عده ای برای این که نشان دهند همگرایی با شرق با شعار «نه شرقی و نه غربی» که از شعارهای بنیادین انقلاب است مغایرتی ندارد، منظور از شرق در آن شعار را نه روسیه و چین بلکه دیدگاه و اردوگاه کمونیزم معرفی می کنند و بی آن که مرزبندی این دو را روشن کنند سعی دارند نشان دهند تعبیر «نه شرقی» در شعار انقلاب بر علیه شوروی و چین آن زمان بوده است و ارتباطی با روسیه و چین فعلی ندارد. البته منطق این موضوع اگر به بحث گذاشته شود منطق قابل توجهی است، مشروط بر آن که حامیان این دیدگاه قائل به بحث کارشناسی باشند و بتوانند نشان دهند که رفتار سالهای اخیر چین و روسیه با رفتار اردوگاه کمونیزم در ابتدای انقلاب تغییرات اساسی پیدا کرده است. حتما در اثبات این تغییر عملکرد روسیه هم در قبال حمایت واقعی از مواضع ایران در سطح بین الملل، َ موضوع برجام، در منطقه (نظیر موضوع دریای خزر و دالان موهومی توران در ارمنستان) و بخصوص آن چه در سوریه می گذرد به بحث گذاشته خواهد شد. ضمن این که موضوعاتی نظیر عملکرد حمایت تسلیحاتی از ایران در فروش تسلیحات مدرن روسی همچون سامانه های ضد هوایی و پرنده های مدرن، تعاملات روسیه با دشمنان قسم خورده انقلاب و بالاخره عملکرد روسیه در موضوع نیروگاه بوشهر نیز مد نظر قرار خواهد گرفت.
- عده ای منتقدین را کاسبان غربگرایی و جریان شکست خورده ای در سیاست می دانند که مردم به آن ها پشت کرده اند. این ها نیز بی آن که توضیح دهند تحلیل گران سیاسی و اساتید دانشگاه چه وابستگی به غرب دارند، تلاش در ذهن تحلیل گران، از نقد کارشناسی این استراتژی تابویی بسازند که هر کس وارد آن شد مزدور غرب است. البته که تحریم هم ممکن است منافعی برای عده ای در پی داشته باشد اما هرگز دستگاه دیپلماسی در دام این اتهام قرار نمی گیرد.
این عده یک پیش فرض مهم نیز دارند، این که به نظرشان تحلیل گران دو دسته اند : یک بخش آن ها که با جریان فعلی که به هر تقدیر برنده انتخابات مجلس و دولت بوده است همرای هستند و بخش دوم آن هایی که با این جریان همرای نیستند و به زعم این دوستان مطبوعاتی بخشی شکست خورده و کنار گذاشته شده اند. به نظر می رسد که این تحلیل، هنوز همه صاحب نظرانی که اصولگرا نیستند را اصلاح طلب می داند.
- عده ای نیز از این فراتر رفته و با تحدید نقد، منتقدین این استرتژی را به تلاش برای بر هم زدن موفقیت های اقتصادی آینده، به انزوا بردن نظام، ایجاد مشکلات اقتصادی، جلوگیری از پیشرفت نظام و همراهی با دشمنان متهم می کنند.
بی تردید سالهاست کشورمان در شرایط جنگ اقتصادی به سر می برد و به سادگی می شود این را در رفتار نظام سلطه و از آن مهمتر در سفره ی مردم جستجو کرد. اما این که علت این جنگ چیست، منافع این جنگ به کدام سمت است، راههای مبارزه با آن و کاهش آثارش کدام است و از همه مهمتر این که آیا در مخالفت با غرب الزاما باید به شرق نگاه کرد و یا راه های دیگری نیز به موازات وجود دارد که می توان از آن ها برای چانه زنی دیپلماتیک استفاده کرد موضوعاتی هستند که باید در تضارب اندیشه ها و تحلیل های صاحب نظران به بحث گذاشته شود. کوچک کردن فضای نقد و بحث برای رسانه های غیر دولتی که الزاما دیدگاه های آن ها مترادف با مواضع رسمی دستگاه دیپلماسی کشورمان نیست نظام را از مشاوره ی رایگان و بعضا دلسوزانه و بی انتظار صاحب نظرانی محروم می کند که در میان آحاد مردم حضور دارند و بعضا فارغ از منافع شخصی، گروهی و جناحی فقط به منافع ملی و میراث آیندگان می اندیشند.
متقابلا از این حیث هر گونه تحدید فضای نقد با منافع ملی در تعارض و به همین دلیل قابل تامل است.
۳۱۱۳۱۱
نظر شما