محمدعلی بدری- هزار و صد و هفتاد و هفت سال -بر اساس گردش ماه به دور زمین - مردمانی در خیابانها و خانهها و زیر سقفها جشنهایی میگیرند که در میان مردم مشرقزمین کمنظیر است؛ مردمی از زمین که برخی خردمندانشان، زمین را در واپسین روزهای تاریخ یا همان آخرالزمان میدانند.
جشن میلاد دوازدهمین پیشوای شیعیان(عج) در میان جشنهای شیعی آنچنان است که عزای حضرت سیدالشهدا(ع) در میان عزاداریها.
مردمی که میلاد آخرین پیشوای آسمانی خود را در سده دوازدهم پس از میلاد او، جشن میگیرند، اما در این جشن، با محتوایی جز «میلاد» مانوساند. آنچه پیش از «میلاد پیشوا» در برگزاری این جشنها محوریت دارد، «انتظار منجی» است.
میلاد پیشوا، جشنی است که رو به گذشته دارد و یک حادثه ماضی را میراثداری میکند اما انتظار منجی، امری است که ریشه در فردای یک امت و آینده بشر محکم کرده است.
جشنهای نیمه شعبان را باید ابتدا با این تعریف شناخت، تا بتوان موفقیت یا بیتوفیقی آن را در جهت اصالت خود سنجید.
در عصر ما، که عصر غفلت بشر از حقیقت خویش و جهل مرکب اغلب ساکنان زمین نسبت به هستی خویش و چیستی و چرایی خویشتن است، چنین جشنی - اگر در محتوای حقیقی خود قرار گیرد، پرسشی را طرح خواهد کرد به بزرگی همه داراییهای بشر مدرن، پرسشی که بیاختیار از ترکیب دو کلمه انتظار و منجی پدید میآید و آن پرسش این است: نجات از چه چیزی؟
« و آنگاه تیرهای بلا از هر سو می بارد و امید ها رنگ نا امیدی می گیرد و زمین تنگ و آسمان، باران رحمتش را دریغ می کند. واقعه عظیم آخرالزمان از پس ابرهای تیره رخ می نماید و آنگاه روز تنگ دستی فرا می رسد. این چنین است که احوال مردمان دگرگون می شود و دین داری نگاه داشتن آتش است در میان دو دست. مردمان به حکم روزگاری که در عسرت آن گرفتار آمده اند، صبح هنگام موحدند و شامگاه کافر. اکنون عالم در غلبه قارعه درهم ریخته می شود.»
این عبارات در هستیشناسیهای شرقی، از هند و چین تا ایران و خاورمیانه بارها نوشته و گفته شده است. شاید به نظر برخی اندیشهوران برسد که شرایط زمانه ما مردم هزاره سوم پس از میلاد مسیح، آنچنان که در این نوشتهها و گفتهها آمده، نیست.
اما هشدار خردمندان شرقی و غربی که توانسته باشند قدری از حجاب تعلقات و هفتاد حلقه تشبهات و برداشتها رهایی یابند و حقیقت انسان را بدون پیشفرضهای پس از مدرن به شناخت و شهود آورده باشند، نشان میدهد که غفلت عظیمی رخ داده، آنچنان که بشر پلیدی را نیک میپندارد و با آن سر خوش کرده است؛ فاعتبروا یا اولی الابصار.
جامعه اسلامی، شیعی و همچنین جامعه ایرانی، نیز از این غفلت کاروان بشری از مفهوم آسمانی «حرکت» که مفاهیمی چون «پیش» و «پس» را معنا میدهد، مستثنی نیست.
پانزدهم شعبان هر سال - بر اساس گردش ماه به دور زمین - فرصتی است تا با تلنگری بیرون از پارادایمهای ذهنی و روزمرگیهای مدرن (آن هم مدرن نارس خاورمیانهای!)، انسان ایرانی و شیعی و مسلمان را یقظهای حاصل شود تا از چرایی جشنی برای ولادت «منجی موعود» پرسش کند و ضرورت ظهور منجی آخرالزمان را بجوید.
این عالیترین امکانیاست که میلاد پیشوا، هزار و صد و هفتاد و هفت سال بعد - بر اساس گردش ماه به دور زمین- دست کم به ساکنان این سوی زمین میدهد.
انحراف محتوای جشنهای نیمه شعبان از این محتوای عالیمرتبه، اگر چه پوسته این جشنها هم باقی بماند و حتی در قالبی «تماشایی»تر از پیش عرضه شود، به مراتب عاقبتسوزتر از بیاعتقادی و جشن نگرفتن برای منجی است.
نسخه بروشوری و ویترینی آموزههای هستیشناسانه و آیینهای «برای عرضه» که امروز بر فرهنگ دینی جوامع اسلامی مجال سیطره یافته، مغز و باطن این آموزهها و آیینها را که محصول و روایتگر حقیقتاند از درون تهی میکند و سرانجام آنچه باقی میماند، دعوی بیمعنیت است؛ گفت آتش بیسبب نه افروختم، دعوی بیمعنیت را سوختم.
این چنین میشود که منتظران مصلح (به تعبیر تلویحی)، ضرورتی برای صلاح و اصلاح نمیبینند و برایشان ساحت حیات نظری از ساحت حیات عملی جداست.
آنها «منتظر»ند در شعر و جشن و خطابه و مصاحبههای تلویزیونی اما کالبد زندگی روزمرهشان طوری است که پندار و گفتار و کردارشان وقتی در آن جاری میشود، اندک ارتباطی با آن تعابیر عاشقانه و آههای منتظرانه ندارد.
در دعای ندبه، منجی منتظَر چنین خوانده میشود:
أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟ / کجاست او که انتظارش را میکشند برای ریشهکنی اختلاف و کجیها؟
أَیْنَ الْمُرْتَجى لِإِزالَةِ الْجَورِ وَالْعُدْوانِ؟ / کجاست او که امیدش را دارند برای از بین بردن ظلم و دشمنی؟
أَیْنَ قاطِعُ حَبائِلِ الْکِذْبِ وَالْاِفْتِراءِ؟ / کجاست قطعکننده ریسمانهای دروغ و تهمت؟
أَیْنَ جامِعُ الْکَلِمَةِ عَلَى التَّقْوى؟/ کجاست وحدتآفرین گزارهها بر پرهیزگاری؟1
تصور کنیم بزرگترین جشن ملتی نه تنها برای میلاد پیشوا بلکه در انتظار یک منجی برگزار شود که صاحب چنین صفاتی است. ضرورتا این ملت در فاصلهای که تا آرمان خود دارد و تحت جاذبه آن آرمان، مسیری را خواهد رفت که فرهنگ عمومی آن ملت را تشکیل خواهد داد؛ ملتی که شاید در وضعیت آرمانی خود نیست، اما جهت این ملت به سوی آن آرمان است، آرمانهایی «در حال شدن».
جشنهای نیمه شعبان برای ملتی از منتظران مصلح که خود در پی صالح زیستناند، جامعه را شایسته تجربه زیستن در جامعهای میکند که قابلیت پیشوایی منجی را داشته باشد، چنین جامعهای حتی اگر قرنها منجی هم ظاهر نباشد، جامعه خجستهایست.
غفلت از ضرورت همداستانی منتظران و منجی مورد انتظار اما، باعث میشود که مدعای پیروی از پیشوایی که جامع کلمه بر تقواست، تفرقهآفرین باشد.
بلکه ادعای پیروی منجی، با دروغها و تهمتها عجین شود و ظلم و کجی بین مردمی که هرسال ریسهها و چراغانیها و کاغذرنگیها را نصب و تماشا میکنند، زشت نباشد.
اینجا - آنچنان که درباره قرآن نیز جاری است - همان که باعث هدایت است، برای این قوم خسارتبار خواهد بودY ولا یزید الظالمین الا خسارا.
«شب پانزدهم شعبان- فرمود آن شب بهترین شب هاست، بعد از لیله القدر- در آن شب عطا می فرماید خداوند به بندگان، فضل خود را، و می آمرزد آنها را به منّ و کرمش.
پس سعی و کوشش کنید در نزدیک شدن به خدای تعالی در آن شب ...» 2
آداب سفارش شده نیز همین معنا را تصدیق میکند. نزدیک شدن و تقرب، در معنای غیرمادی و غیرفیزیکی آن، «تشابه» است. آن چنان که باران مداوم، برکهای را بزرگتر و بزرگتر میکند تا جایی که بتوان گفت: این دریاچه نزدیک است به دریا شدن.
نزدیک شدن به خداوند در شب نیمه شعبان، یقینن به معنای کوتاه کردن مسافت نیست، که مسافت بر ماده صدق میکند.
«هر کس به اندازه ای که امامش را شناخته به او نزدیک می شود و هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده».3
اکنون شهر شلوغ ما که یک سال منتظر نشسته بود، به شب و روز پانزدهم شعبان رسیده است. حالا بچههای محله در شهر ما همه جا را تمیز کردهاند و همه چیز رو به راه شده و همه آماده پذیرایی.
اما آیا تصویر ذهنی همه ما مردم منتظر از منجی موعود، یکی است و حقیقتا این تصویرهای ذهنی چقدر منطبق با دوازدهمین فرزند از نسل آخرین پیامبر خداست؟
جامعهای میتواند پذیرای منجی موعود باشد که ابتدا تصور عمومی آن از پیشوای غایبش، از دایره تصویرهای ذهنی ناتوان و بیخطر برای پلیدیها نجات پیدا کند و برداشتهای سوبژکتیو و سودانگارانه از مردی که اکنون در پناه خداوند حی و در بین ما مردم زندگی میکند، برداشته شود و منجی شناخته شود آنچنان که هست؛ نه آن که منجی معرفی شود آنچنان که لازم آمده!
برحاشیه مفاتیح الجنان، آدابی است که سفارش شده اگر کسی بخواهد مثلا پدر خود را درخواب ببیند، سه شب، پنج شب یا هفت شب، کارهایی را باید انجام دهد و قرآن و دعا بخواند و پاک باشد و رو به قبله بخوابد و در پایان این گونه نوشته شده که «ان شاءالله» او را در خواب ببیند.
مساله در خواب دیدن و در بیداری دیدن(!) امام زمان(ره) آنجا تحیرآورتر است که مدعی این ارتباط، بند اسارت نفس را که از تهمت و غیبت و ظلم بر جان او تنیده شده، از خویش نگسسته باشد.
شاید حتی دروغ هم نمیگوید و امام زمان او، یعنی تصویر ذهنی او از پیشوای دوازدهم، در خواب (یا حتی بیداری) از وهم او برمیخیزد و بر عقل غلبه پیدا میکند و ای بسا امر به منکر و نهی از معروف هم بکند!
غرض، رد این امکان نیست اما گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.
موجودی ذهنی که در خواب آمده، موجودی است شایسته کسی که خواب را میبیند. این پیشوایی است ذهنی که بر اساس تعریف شخص صاحب ذهن، پدید آمده و این کجا و شناخت منجی موعود(عج) کجا.
انتظار پدیدهای که شناخته نشده و مردی که به جای شناخت از روی واقعیت، برای او شخصیتی ذهنی ساخته شده، شاید خسارت کمتری نباشد از غفلت از شناخت و مرگ جاهلیت.
«به راه های چپ و راست رفتند و راه ضلالت و گمراهی پیمودند و راه روشن هدایت را گذاشتند. پس درباره آنچه باید باشد شتاب نکنید و آنچه را که در آینده باید بیاید، دیر مشمارید. چه بسا کسی برای رسیدن به چیزی شتاب می کند اما وقتی به آن رسید، دوست دارد که ای کاش آن را نمی دید و چه نزدیک است امروز ما به فردایی که سپیده آن آشکارا می شود.
ای مردم! اینک ما در آستانه تحقق وعده های داده شده و نزدیکی طلوع آن چیزهایی که بر شما پوشیده و ابهام آمیز است، قرار داریم.» 4
1. دعای ندبه
2. آداب شب نیمه شعبان/ مفاتیح الجنان
3. امام حسن عسگری(ع)
4. خطبه 150 نهج البلاغه / ترجمه دشتی
/6262
نظر شما