این قصه زمانی خطرناک میشود که یک مدیر یا یک مقام مسئول در کشور، دریافتکننده اینگونه اخبار باشد، در نتیجه، پندار و گفتار و رفتار آن مدیر یا مسئول نیز بر اساس همان جریان خاص، کانالیزه میشود و این در میان افرادی که خود را در معرض وزش مستقیم و بیواسطه اطلاعات قرار میدهند، به نوعی بیاعتمادی منجر میشود و در اصطلاح میگویند آن فرد اخبار کانالیزه شده را دریافت میکند و تحلیلها و رفتارش نیز بر اساس همان کانال خاص دریافت اطلاعات است. این اتفاق در ضمن به مدیریت و جامعیت آن فرد مدیر نیز تردیدهای جدی وارد میکند.
حالا تصور کنید، جریان کانالیزه شده اطلاعات بر یک جامعه سایه بیاندازد؛ بعد از مدتی، آن جماعت یا جامعه با توجه به جریان نسیمی که در مسیرش تنفس کردند، فکر میکند، حرف میزند، رفتار میکند و...
برای مثال، فرض کنید اطرافیان رییس جمهور یا رییس مجلس دائم او را در بمباران خبری بولتنها، ویژهنامهها و بریده جرایدی قرار دهند که حاوی اخبار تلخ از بیعدالتی، افزایش جرم و جنایت و همچنین وضعیت ناگوار دادگاهها و قضات و...باشد. بدون تردید آن رییس محترم در اولین حضور رسانهای با عتاب قوه قضائیه را مورد خطاب خود قرار میدهد که مثلا چرا قوه قضائیه به داد مردم نمیرسد و...؟
و یا به عکس، هر روز بمباران رسانهای بر مبنای کاهش قیمتها، رضایت 200درصدی(!) مردم از هزینه های زندگی و افزایش 300درصدی(!) امید به زندگی و...باشد؛ بدون تردید آن آقای رییس در هیچکدام از تریبونهایش درباره گرانی و برخورد با آن صحبت نمیکند و اگر جایی کسی هم چیزی بگوید او را متهم میکند به سیاهنمایی چرا که در جایگاهی نشسته که جریان عظیمی از اطلاعات با شکل و شمایلی که عنوان شد، در اختیار اوست و این با آنچه در جامعه وجود دارد، متفاوت است!
خطر اصلی اخبار کانالیزه و البته تک قطبی بودن دالان رسانهای مسئولان، این است که بعد از مدتی، جریان حاکم بر کانال اطلاعاتی، بر ذهن و فکر و قول و عمل آن مسئول و یا نهاد سایه میافکند و تغییر این رفتار به شدت سخت و هزینهبر است.
بدتر از این، نفوذ چنین توده خطرناکی بر خانه فکر و عمل مردم جامعه است، وقتی اخباری به صورت مکرر و متعدد درباره یک موضوع خاص دائم برای افراد جامعه تولید و بازپخش شود، آن موضوع، دغدغه اصلی ذهن جستجوگر جامعه خواهد شد.
مثلا در صدر اخبار هر روز و هر شبکه، احتمال زلزله، عنوان شود؛ بدون تردید بعد از مدتی، مردم، خودآگاه و یا ناخودآگاه در جستجوی راهحل برای فرار از زلزله هستند، از خرید مسکن مقاوم گرفته تا تدارک برای مهاجرت و خرید مسکن در نقاط غیربحرانی و...کمی از بالاتر به این پدیده نگاه کنیم.
حالا تصور کنید صبح در محل کارتان، تلویزیون را روشن کردید و در یک شبکه دارند جوانی را نشان میدهند که به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شده است و تصویر شطرنجیاش همراه با دستهای دستبندخورده حکایت تکراری رفیق ناباب و ذغال خوب را به سمع و نظر شما میرساند.
ظهر روزنامه را تورق میکنید و عدل صفحه پرمخاطب حوادث را با لذت(!) مطالعه میکنید و داستان قتل یک دختر دانشجو توسط همکلاسیاش با ضربات چاقو، تعرض دو جوان به یک خانم میانسال در حاشیه شهر، خودکشی سه دختر جوان در یک ساختمان متروکه و کلاهبرداری میلیونی یک جوان 17 ساله از 24 هنرمند و ورزشکار را از محضر چشمهایتان به معبر مغزتان میرسانید و در خاطر شریف ثبت میکنید.
شب در منزل بازهم تلویزیون را روشن میکنید و با جوانی مواجه می شوید که در برابر یک هنرمند ـ بخوانید بازیگر چهره ـ نشسته و چهره اش مشخص نیست اما کلکسیونی از درد و رنج و خلاف و گناه را برای مخاطب برنامه عیان میکند! خیلی راحت از آلودگیهایش میگوید و شما ضمن شنیدن و تعجب کردن، به علامت منهای شانزده کنار تصویر هم نیم نگاهی میاندازید!
دستتان یکدفعه میرود روی کنترل تلویزیون و شبکهای دیگر و یک میزگرد بسیار دیدنی ظاهر میشود که دارد میگوید جوانان در غرب از بدبختی و فلاکت و منجلاب گناه و شهوت و بی بندوباری دارند دود میشوند و عاشق زندگی کردن در ایران هستند و ایران خیلی خوب است و جوانان ما خیلی خوب هستند و... شما به سرعت کانال را عوض میکنید و در دل خنده جانانهای روانه آن شبکه و میزگردش میکنید...چرا؟
شما با بمباران رسانه ای، باور کردهاید که «وضع خیلی خراب شده و آدم خوب اصلا پیدا نمیشه و جوونها هزار جور مرض و میکروب دارن و این نسل معلوم نیست میخواد با نظام چیکار کنه و...».
واقعا ما اینگونهایم؟ مسلما فساد و فحشا در کشور هست، اجتنابناپذیر هم هست، ولی تصویری که رسانه ملی با تاثیرگذاری فوقالعادهاش از جوان امروز ایرانی نشان میدهد، همانی است که وجود دارد؟! ما که در مجامع مختلف دانشجویی، هنری و رسانهای حضور داریم و طیفهای مختلفی از جوانان را میبینم و گاه با آنها گپ و گفتی داریم ـ با مشربهای متفاوت سیاسی و اجتماعی ـ واقعا اینگونه که رسانه ملی در برخی برنامههای خاص نشان میدهد، جوانهای بد و بی بندوبار را اطرافمان نمیبینم، نمیگویم نیست اما ...
البته کار ایجابی کردن درباره مسائل اجتماعی و جوانان سخت است ولی ناممکن نیست! اما...لطفا به اولین نفری که میرسید این سوال را مطرح کنید: وضعیت جوانان کشور چطور است؟ قابل اعتماد هستند؟ جواب به شدت منفی است و عامل اصلی آن هم رسانهها بویژه برخی برنامههای رسانهملی است متاسفانه! نکته تاسفبارتر هم اینکه، این جوانان خلافکار دعوت شده به تلویزیون، اکثرا برای محلههای پایین شهر و متعلق به قشر فرودست جامعه هستند، آیا بالاشهریها خلاف نمیکنند یا رسانه ما نمیتواند آنها را پای دوربین بنشاند؟ هیچکس موافق حذف و سانسور برخی واقعیات جامعه نیست، اما این همه تمرکز بر عریان نشاندادن خلاف چند نفر از یک قشر خاص، اتفاقی است؟!
کانالیزه شدن اخبار برای مردم زیاد تفاوتی با مدیران ندارد؛ هر دو تاثیر ناصواب خود را خواهد داشت؛ شک نکنید! از طرفی اگر این کانالها فاصله زیادی داشته باشند، یک وضعیت خندهدار در جامعه به وجود میآید، رسانههای رسمی یک مدل خبر منتشر میکنند، رسانههای غیر رسمی اما ثبتشده (مانند سایتها و شبکههای خبری) یک مدل دیگر، ادارههای اخبار سازمانهای دولتی هم مدل خودشان و رسانه ملی هم یک مدل...بیاعتمادی مردم به رسانهها و مدیرانشان مگر با اعلام قبلی وارد کشور میشود؟!
60
نظر شما