اما سؤالی که اینجا به ذهن میرسد این است که چرا طالبان موفق به جلب پذیرش و اعتماد مردم افغانستان نمیشود؟ پیش از توضیح دلایل بیاعتمادی مردم افغانستان به طالبان باید این نکته را موردتوجه قرار داد که طالبانیسم بهعنوان یک گفتمان شریعت محور اصولاً به دنبال کسب اعتماد و مشروعیت مردمی نیست چرا که خود را بهطور الهی مشروع دانسته و در امر حکومت، قانونگذاری و اجرای آن، محور را رضایت خدا قرار میدهد نه رضایت مردم، درست به همین دلیل است که کوچکترین تلاشی برای محبوب بودن نزد جامعه نمیکند و اگر امروز برای جلب مشروعیت بینالمللی تلاش میکنند از سر اجبار و به دلیل نچرخیدن چرخ اقتصاد مملکت است. برای ایجاد مدینه فاضله موردنظر طالبان حداقلی از امکانات و فرمانبرداری مردم لازم است که ورشکستگی اقتصادی مانع تحقق این حداقل ها می شود. علاوه بر این عدم مشروعیت بینالمللی، امارت اسلامی طالبان را در برابر تهاجمات احتمالی کشورهای دیگر آسیبپذیر میکند.
اما باز گردیم به سؤال خودمان. چرا طالبان اعتماد و پذیرش جامعه افغانستان را ندارد؟
نحوه به قدرت رسیدن: زمانی که دونالد ترامپ با طالبان وارد مذاکره شد قصد واشنگتن این بود که پس از خروج نیروهای آمریکا دولت فراگیر در افغانستان به قدرت برسد، دو سال با این گروه مذاکره شد و حاصل آن بود که پس از خروج آمریکا، مذاکرات بین الافغانی آغاز و دولت جدیدی متشکل از همه نیروها تشکیل شود. با به قدرت رسیدن بایدن وی در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ تمام نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کرد. اینجا بود که طالبان با زیر پا گذاشتن همه تعهدات خود به پیشروی در خاک افغانستان ادامه و در نهایت در ماه اوت به کابل یورش برد و با فرار اشرف غنی کشور به چنگ طالبان افتاد. در واقع طالبان درهمان بدو امر تعهدات خود در مذاکرات مبنی بر تشکیل دولت فراگیر را نادیده انگاشت و یکجانبه اقدام به ایجاد امارت اسلامی کرد، قوانین پیشین را ملغی و حتی پرچم افغانستان را عوض کرد. در هیچکدام از این موارد به نظر جامعه افغانستان توجهی نکرد. درواقع این دسته اعمال از جانب طالبان، این تصور را که طالبان با طالبان ۱۹۹۶-۲۰۰۱ متفاوت است را عوض کرد و در واقع به مردم ثابت کرد طالبان قابل اعتماد نیست و به دنبال شریک شدن در قدرت نبوده و نیست و تنها قبضه قدرت است که این گروه را راضی میکند.
سابقه و الگوی رفتاری طالبان: طالبان برای مردم افغانستان مانند نامه خوانده نشده نیست. این گروه یکبار دیگر در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ قدرت را در افغانستان در دست داشت و پیشبینی اینکه در پی ایجاد چه شکلی از حکومت است چندان سخت نیست. طالبان پیش از به قدرت رسیدن مجدد و در طی مذاکرات صلح بارها و بارها اعلام کرده بود که طرز رفتار و تفکر آنها با گذشته متفاوت است ولی همان زمان هم میشد با رفتار و شیوه اداره امور در ولسوالی های تحت کنترل آنها به این نتیجه رسید که هیچچیزی عوض نشده است. مردم افغانستان از همان ابتدا میدانستند که قرار است چه اتفاقاتی در مملکتشان بیفتد درست به همین دلیل عده زیادی از مردم راه فرار از کشور را در پیش گرفتند. طالبان مدت زیادی نیست که به قدرت رسیده است اما در همین مدت کم توانسته است تا حد زیادی مردم را بابت شیوه حکومت آتی خود مطمئن کند. اجباری شدن برقع، ممنوعیت تحصیلات عالی برای زنان، عدم پایبندی به عفو عمومی که خودشان اعلام کرده بودند و مواردی ازایندست باعث شده است مردم افغانستان تا حد زیادی طالبان را غیر قابل اعتماد یافته و مشروعیتی برای حکومت آنها قائل نباشند.
ناکارآمدی: حکومتی که توان تأمین نیازهای مردم و همچنین امنیت را نداشته باشد نمیتواند مورد اعتماد و پذیرش مردم باشد. طالبان از زمانی که به قدرت رسیده است نتوانسته است امنیت و ثبات را در کشور برقرار کند. داعش عملیات متفاوتی در این کشور داشته و طالبان نتوانسته هیچ اقدامی در برابر این گروه انجام دهد. ناامنی از یک طرف و مشکلات اقتصادی از طرف دیگر هر روز بیشتر مردم افغانستان را مطمئن میکند که امارت اسلامی طالبان یارای اداره مملکت را ندارد. مشکلاتی که بخشی از آنها به دلیل تحریمها و قطع روابط خارجی با این کشور و بخش دیگر به دلیل عدم مهارت و تخصص مسئولان گماشته شده است.
بنابراین طالبان به دلیل ناکارآمدی در اداره امور اقتصادی و امنیتی کشور، اداره امور خلاف سلیقه مردمی که ۲۰ سال سابقه زندگی در زیر سایه جمهوری دموکراتیک را داشتند و همچنین به قدرت رسیدن بر مبنای زور و اجبار و زیر پا گذاشتن همه تعهدها، نمیتواند اعتماد جامعه را جلب کند و مشروعیت مردمی داشته باشد.
*دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی
۳۱۱۳۱۱
نظر شما