لطفا در ابتدا توضیحاتی را پیرامون نحوه شکل گیری این سازمان، اهداف عمده و بازیگران موثر در این مجموعه بفرمایید. اکو سازمانی منطقه ایست که در سال 1961 با عنوان RCD یا سازمان همکاریهای منطقه ای توسط سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان تاسیس شد و عمده ترین هدف خود رادر زمینه تبادل همکاریهای مشترک در زمینه های تجاری، اقتصادی و فنی تعریف نموده بود. این سازمان در سال 1985 به نام اکو تغییر نام داد. در دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با اضافه شدن 7 کشور از کشورهای تازه استقلال یافته شوروی اعضای این سازمان به 10 کشور گسترش یافت. افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان، قزاقزستان، ترکمنستان، قرقیزستان و ازبکستان اعضای جدید این سازمان منطقه ای بودند.
در معاهده ای که در شهر ازمیر در 1996 به تصویب اعضای این سازمان رسید رسما اکو جایگزین RCD شد. اهداف عمده اکو را می توان در سه بخش تجارت، انرژی و حمل و نقل تفکیک نمود. در معاهده ازمیر تجدیدنظری در اهداف اکو صورت پذیرفت و توسعه اقتصادی پایدار، افزایش سطح زندگی و رفاه مردم، گسترش تجارت درون منطقه ای و برون منطقه ای، توسعه زیرساختهای حمل و نقل و ارتباطات، ادغام تجارت کشورهای منطقه با تجارت جهانی و تحکیم پیوندهای تاریخی و فرهنگی در منطقه ازجمله اصلی ترین اهداف این سازمان برشمرده شد.
*روند حرکتی این سازمان برای رسیدن به اهدافی که بدان اشاره نمودید را چگونه ارزیابی می کنید؟
اساس استراتژی همکاریهای اقتصادی این سازمان در یک سند چشم انداز تحت عنوان پیش نویس تجاری اکوتا ترسیم شد که بر اساس آن برنامه ها و اولویتهای این سازمان تا سال 2015 مشخص گردیده بود. در این چشم انداز تجارت، انرژی و حمل و نقل به عنوان اصلی ترین اولویتهای سازمان تشخیص داده شده و بر این مهم تاکید شده بود که تمام اعضا موظفند گامهای جدی برای رسیدن به این اهداف بردارند هرچند متاسفانه ضمانت اجرایی خاصی تعریف نشده بود. در نشستی که وزرای بازرگانی اکو در تیر1381 در اسلام آباد برگزار نمودند برنامه اکوتا به تصویب رسید و قرار شد که تعرفه 80درصد کالاهای قابل معامله بین این کشورهای عضو در مدت 8 سال حداکثر به 15درصد برسد. این سند چشم انداز در ابتدا بین 5 کشور از اعضا امضا شد و سپس قرار شد که مابقی کشورها که این پیش نویس را امضا نکرده اند نیز به این معاهده بپیوندند. این سند چشم انداز یکی از مسائل مهم راهبردیست که قابلیت تحقق یک تحول بنیادین در این سازمان را در خود دارد.
*به نظر شما اکو ظرفیتهای لازم را برای رسیدن به جایگاهی مشابه با سازمانهای موفقی نظیر اتحادیه اروپا و یا آ سه آن را دارد با توجه به آنکه از لحاظ زمانی قدمتی مشابه با این سازمانها دارد؟
اکو ظرفیتهای فراوانی را برای رسیدن به اهداف خود دارد. برای نمونه مجموعه مبادلات تجاری درون منطقه ای 10 کشور که در سال 2001 حدود 9میلیارد دلار بوده است در 2008 به حدود 50 میلیارد دلار رسیده که حدود 1/7 درصد تجارت خارجی کشورهای عضو را تشکیل داده است و قرار است که با اجرای کامل سند چشم انداز اکوتا تجارت اکو از 7درصد به حداقل 20درصد تا سال 2015 برسد.این بخشی از ظرفیتهای سازمانی است که حدود 400 میلیون جمعیت که 95درصد آنها مسلمان هستند را در بر می گیرد و با توجهات بیشتر قطعا بیش از پیش این ظرفیتها منافع توآمان کشورهای عضو را متجلی خواهد ساخت. اما اکو نیز برای رسیدن به اهداف خود و رسیدن به جایگاه سازمانهایی که بدانها اشاره نمودید با چالشها و موانع گوناگونی مواجه است.
*این چالشها درون سیستمی هستند یا برون سیستمی؟ لطفا توضیح دهید؟
در دوران جهانی شدن که بسیاری از کشورها به دنبال ائتلافهای منطقه ای هستند اکو چالشهایی را در برابر گرایش به سمت وضعیت همگرایی و رسیدن به جایگاه سامانه های منطقه ای موفق نظیر اتحادیه اروپا را دارد. اساسا از دوران پس از جنگ سرد که ائتلافها به سمت اولویتهای غیر نظامی و بیشتر اقتصادی و تجاری پیش رفت سازمان اکو قابلیت آن را داشت که برای افزایش جایگاه خود در عرصه بین المللی به عنوان یک سامانه منطقه ای باتوجه به قابلیتها و ظرفیتهای فراوانی که دارد گامهای فراوانی را بردارد. این موضوع منوط به ان خواهد بود که این سازمان چالشهایی را که براساس متغیرهای یک نظم منطقه ای شکل می گیرد را با رویکردی واقع بینانه و عمیق و با دقت زیر نظر گرفته و از منظر سیاستگذاری کشورها به دنبال حل آن باشد. در موفقیت هر سامانه موفق منطقه عوامل گوناگونی نقش دارند که با عنایت به موقعیت هرکدام از آنها خواهیم توانست چالشهای اساسی که در برابر پیشرفت و ارتقا اکو سد ایجاد کرده است را مشخص نماییم.
*لطفا به این عوامل و چالشهای منتج شده از آنها اشاره نمایید ?
متغیرهای موثر در شکل گیری نظم منطقه ای شامل جغرافیا، سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و در نهایت متغیری با عنوان نظام مداخله گر یا متغیر سیستمی می باشند که در ارزیابی نسبت به چگونگی نظم منطقه ای اکو برای رسیدن به اهدافش باید بدانها اشاره گردد. از لحاظ جغرافیایی چیزی که مسلم است آنست که این گروه از کشورها در یک فضای واقعی و طبیعی واقع نشده اند و هرکدام از کشورها در یک شرایط خاص منطقه ای به سر می برند و هر کشوری کارویژه های خاص خود و موقعیت ژئوپلتیکی خاص خود را دارد. ترکیه به عنوان پل ارتباطی اکو با اروپاست، ایران نقش محوری در همگرایی دارد و کشورهای تازه استقلال یافته یکسری مشکلات و چالشهایی را دارند. لذا برای آنکه این کشورها بتوانند متغیر جغرافیای را به یکدیگر نزدیک نمایند لازم است که از نظر جغرافیایی بتوانند اعضای مکمل یکدیگر باشند. از نظر متغیر سیاسی بحث ثبات و بی ثباتی برای این کشورها مطرح است. بخشی از این کشورها که از روسیه شوروی جدا شده اند در شرایط بعد از فروپاشی دچار بی ثباتی های سیاسی هستند البته گامهایی را درجهت ثبات سیاسی و رسیدن به شرایط دولت-ملت برداشته اند لکن برای رسیدن به آن ثبات سیاسی و از بین بردن ناآرامی ها همچنان زمان نیاز دارند. بحثهای هویتی، بحثهای مربوط به تجربه کشورداری از یکسو و بحثهای قومیتی مثلا در پاکستان، افغانستان به ویژه می تواند به لحاظ سیاسی تاثیرگذار باشد. در ارزیابی های سیاسی ایران تقریبا باثبات ترین کشور در بین اعضای ده گانه اکو است هرچند جمهوری اسلامی با چالشهایی نظیر فشارها و تحریمهای بین المللی مواجه است اماجمهوری اسلامی تلاشهای فراوانی برای ارتقا این موقعیت انجام داده است به ویژه با استفاده از سیاستهای معقول منطقه ای، برون منطقه ای، بین المللی که بیشتر در قالب دیپلماسی اقتصادی متجلی گشته است توانسته این چالشها را رفع و به نوعی به فرصت تبدیل می نماید. در مقوله امنیت نکته مهمی که باید بدان اشاره نمود آنست که دیدگاه کشورهای عضو اکو عموما نگاهی برونگرایانه است و غالبا با قدرتها و ائتلافهای فرامنطقه ای رفتار خود را شکل می دهند. ترکیه عضو ناتو است، کشورهای آسیای مرکزی در سازمان پیمان همکاری امنیتی اروپا هستند و این چند کشور باز در پیمان شانگهای هستند. جمهوری اسلامی اما به عنوان یک کشور مستقل که عضو این سازمان است در سازمانهای منطقه ای یا سازمانهای نظامی حضور ندارد و به عنوان یک کشور مستقل در حال فعالیت است بنا بر این برای آنکه بتوان این امنیت را درون منطقه ای کرد و سازوکارهای داخلی ایجاد کرد این گام بسیار بزرگی برای یک سازمان منطقه ای خواهد بود که بتواند گامهای ابتدایی را در این زمینه بردارد برای رسیدن به یک امنیت مطلوب درون منطقه استفاده و بهره مندی از تجربه اتحادیه اروپا که در طول سالیان دراز موفق شده به یک شرایط مطلوب امنیتی برسد واجب است. مبحث اقتصاد از اساسی ترین محورهای سازمان اکوست و اساسا بار اساسی این سازمان بر عهده مباحث تجاری و اقتصادی می باشد. اگر قرار باشد که براساس یک همگرایی منطقه ای و در قالب تئوریهای هاس و یا دیوید میترانی رویکردی تئوریک برای این سازمان بیان کنیم می شود گفت که براساس رویکرد کارکردگرایی سازمان اکو خواهد توانست با تاکید بر مسائل فنی، اقتصادی و تجاری و در بلند مدت وضعیت خود را سامان دهد و در ادامه و براساس همین تئوریها امیدوار باشد که این همگرایی به شاخه های مختلف تسری خواهد یافت. برای رسید به این وضعیت اما با موانعی مواجه هستیم. موضوعاتی وجود دارد که در پیشروی این فرآیند همگرایی مانع ایجاد نموده است که یکی از آنها وجود نظمهای اقتصادی مختلف در این کشورهاست که از همگونی لازم برخوردار نیستند دومین موضوع آنست که بیشتر این کشورها در یک وضعیت اقتصادی رقابتی حرکت می کنند تا یک وضعیت مکمل اقتصادی که این موارد در موضوعات سیاسی هم وجود دارد و چالشی برای هم افزایی این دولتهاست. از دیگر موارد در مبحث اقتصادی آنست که توزیع منابع و امکانات به گونه ای نامناسب در سطح منطقه توزیع شده فلذا شکاف درآمدی گسترده ای بین اعضای اکو وجود دارد. کشورهایی نظیر افغانستان، تاجیکستان در قیاس با کشورهایی نظیر ایران و ترکیه تفاوتهای فاحشی را در سطوح مختلف زندگی برخوردار هستند. درآمد سرانه بین کشورهای اکو بسیار فاصله دار است و تمام این موارد نشانگر آنست که باید برای رفع این دشواریها گامهایی اقتصادی برداشته شود تا تفاوتها به حداقل خود برسد. مباحث اجتماعی و فرهنگی نیز اهمیت قابل توجهی را دارند. به غیر از دو کشور قرقیزستان و قزاقستان بقیه کشورها در حوزه تمدن اسلامی بزرگ هستند. بحث دیگر زبان کشورهای این منطقه است. برخی از این کشورها نظیر تاجیکستان زبانی مشترک با ایران را دارند و برخی زبانهای عربی و اروپایی بنا بر این از نظر فرهنگی خوشبختانه برای ایران در بین کشورهای عضو مشابهتها و متغیرهای فرهنگی مشترک زیادی وجود دارد که تحت تاثیر کارکردگرایی می توانند تماما در خدمت همگرایی منطقه ای قرار بگیرند. تمام موارد ذکر شده درواقع متغیرهای موثری بوند در ارتباط با اینکه اکو بخواهد به عنوان یک نظم منطقه ای جایگاه مطلوبی را داشته باشد. اساسا ارتقا جایگاه این سازمان بهره مندی از تجربیات سازمانهای مشابهی نظیر اتحادیه اروپا و آ سه آن می باشد که در قالب کارکردگرایی این تجربه را با موفقیت سپری نموده و امروز از عواید همگرایی منطقه ای بهره مند می گردند. نکته دیگر آنکه دولتهای عضو باید تصویر جامعی از همکاری بیبن همدیگر داشته باشند ودر پروژه های مشترکی که انتخاب می کنند به معیارهایی نظیر تعریف پروزه های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت دقت نموده و توجه داشته باشند این پروژه ها متضمن منافع تمامی کشورهای عضو باشد. در مجموع و به عنوان گام اول باید یک همبستگی پایدار میان اعضا صورت پذیرد و سیاستگذاران باید به دنبال تدوین زیرساختهای لازم برای رسیدن به اهداف اولیه سازمان باشند. توسعه زیربناها، توسعه کشتیرانی، خطوط هوایی و. . . تمام مواردیست که همکاریها را افزایش می دهد. نکته پایانی آنکه سه کشور عمده این سازمان منطقه ای یعنی ایران، ترکیه و پاکستان هرمیزان به سوی همگرایی و همکاری بیشتری پیش روند خواهد توانست بر بقیه اعضای سازمان و روند همگرایی سازمان تاثیرات فوق العاده ای بگذارند همانگونه که آلمان و فرانسه در اتحادیه اروپا و مالزی، اندونزی و تایلند در آسه آن این کار را انجام دادند.
نظر شما