محمد مجید زاده :چهار نفر روی جایگاه هستند، دو جوان، پیرمردی با موهای سفید و مجری. شوخیهای پیرمرد و مجری که تمام میشود، یکی از جوانها شروع به خواندن یک شعر با لهجه لری میکند. پیرمرد به همراه آهنگ دستی میزند و میخندند. پایین جایگاه هم مردم به حرکات پیرمرد میخندند. شهروندانی که ساعتی پس از افطار به بوستان اندیشه آمدهاند تا لحظاتی را شاد باشند.
یکی از این بوستان ها، بوستان اندیشه است که ساعات پس از افطار پای مردم به آن باز شده است. صدای مجری و نوای موسیقی ای که هر بار پس از چند ثانیه قطع میشود، از ورودی بوستان در خیابان شریعتی نرسیده به پل سیدخندان شنیده میشود.
میزهای کوچکی که بر روی آنها پارچههای قرمز رنگ پهن شده و هر یک به عرضه کالایی اختصاص یافته، مردم را به محل اصلی برگزاری برنامه هدایت میکند. صنایع دستی، عکسهای از طبیعت ایران و انواع غذاهای خوراکی در کنار غرفههایی مثل خوشنویسی و مجسمهسازی نیز مشخص کننده محوطهای است که به بر آستانان جانان منتهی میشود.
خانم مشرفی با دخترش به این برنامه آمده است. او که معلم بوده و حالا بازنشسته شده است، میگوید: «مردم از این برنامهها لذت میبرند و این سبب میشود که شور و نشاط در جامعه بیشتر شود. همچنین افطاری مختصری هم که در این برنامه داده میشود میتواند کمک هرچند کوچکی برای شهروندان باشد.»
او ادامه میدهد: «البته بگویم اگر برنامه نظم و ترتیب بیشتری داشته باشد، قطعا با استقبال بیشتری مواجه میشود.» دختر جوان این خانم، مریم مشرفی هم که عکاسی میکند، در کل، برنامه را خوب میداند و میگوید: «فکر میکنم اگر از هنرمندان جوان برای حضور در این برنامهها دعوت میشد، بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. در ضمن اجرای موسیقی زنده هم میتوانست کیفیت برنامه را افزایش دهد.»
علی نجفقلی، که مدیریت یک کانون تبلیغاتی را در تهران برعهده دارد، با استقبال از برپایی این گونه برنامهها بیان میکند: «با توجه به این که مردم به شادی و تفریحات سالم نیاز دارند، برگزاری این برنامهها در فصل تابستان که نوجوانان و جوانان اوقات فراغت بیشتری دارند، بسیار مفید است.»
او نیز که به همراه دخترنوجوانش مشغول بازدید از غرفههاست، ادامه میدهد: «من با بیشتر غرفهدارها صحبت کردم و متوجه شدم شهرداری به عنوان برگزارکننده برنامه هزینه زیادی را از غرفه داران دریافت نکرده است، ضمن اینکه برپایی این غرفهها میتواند حمایت از صنایع دستی و مشاغل خانگی و ایجاد اشتغال باشد. هم چنین در این غرفه ها فعالیتهای فرهنگی، چون کار عکاسان ایرانی عرضه شده است که بر غنای فرهنگی آن افزوده است.»
حوریه میناهنگ، خانم میانسال و خانه داری نیز که به همراه خانواده خود به نقالی خوانی گوش میدهد، با بیان اینکه این برنامه های برای بچه ها جوانها سرگرم کننده است و شور ونشاط به همراه دارد، برای برگزارکنندگان این برنامه ها آرزوی موفقیت میکند و میگوید: «برای ما که در آپارتمانهای جمع و جور زندگی میکنیم و سرگرمی نداریم، برگزاری این دست برنامهها خیلی در روحیه ما تاثیر دارد.»
اما کمی آن طرف تر، جوانی حدودا 20 ساله بیتوجه به جایگاه در دنیای خود غوطه ور است. وقتی از او درباره اینکه چرا به تماشای اجرای برنامه ها نرفته و تنها نشسته است، می گوید: «خب، صداش میاد بسه دیگه!» است. سرصحبت که باز می شود، خودش را فربد بداغی معرفی میکند، دانشجوی سال دوم مهندسی مکانیک و میگوید: «البته بگویم وقتی بخواهم برویم و در جمع به تماشای برنامه ها بنشینیم، گیر میدهند که شما مجرد هستی، نمیشود اینجا بنشینی چون مخصوص خانواده هاست. تعداد صندلی ها هم کم است و جا برای همه نیست.» او که ساکن محل هفت حوض است، در ادامه شروع به درددل هم میکند و میگوید: «به نظرم برنامه ها به خصوص نمایشها باید دردهای و دغدغه های ما جوانها را نشان دهد، یعنی به درد مردم بخورد، به خصوص ما جوانها که کاری نداریم.»
در هنگامی که اجرای گروه نمایش ادامه دارد، به پشت سن می روم تا با محمد نظری، مجری برنامه صحبت کنم. او که 14 سال است، سابقه گویندگی رادیو و تلویزیون را دارد، خودش از برنامه رضایت نسبی دارد و میگوید: «برنامه ها خوبه، ولی کاش کمی منسجم تر بود، برگزاری برنامه در بوستان های مختلف به اجرای برنامه لطمه میزند، حداقل اجرا را برای ما مجریان سخت میکند.»
مجری برنامه معروف به خانه بر میگردیم، ادامه میدهد: «البته بگویم برنامههای امسال خیلی حالت جُنگ ندارد، ضمن این که محدودیت اجرای موسیقی در خلال برنامهها هم در نظر گرفته شده است.»
وقتی از او میپرسم، اگر مجری برنامه برآستان جانان در بوستان اندیشه نبود، آیا با خانواده خود در این گونه برنامهها شرکت می کرد، می گوید: «خب، برای ما که بین مردم شناخته شده هستیم، کمی حضور در این جشنها با خانواده سخت است، اما اگر یک شهروند معمولی بودم، حتما با خانواده شرکت میکردم. این برنامهها برای بچه ها و نوجوانان جذاب است.»
اجرای نمایش تمام شده و محمد نظری باید برای اعلام برنامه روی سن برود. بلافاصله روی سن حاضر میشود و شمارش معکوس را برای شروع نورافشانی آغاز میکند: «سه، دو، یک» و آسمان شب تهران نورانی می شود.
4545
نظر شما