کامران فانی، نویسنده و مترجم، سهشنبه گذشته، دهم دیماه، در نشست نقد و بررسی ترجمه کتاب عهد جدید در انجمن حکمت و فلسفه ایران ضمن بیان نکاتی درباره ترجمه پیروز سیار به تاریخچه ترجمههای کتاب مقدس (عهد جدید و قدیم) اشاره کرد.
تاریخچه ترجمه عهد جدید
کامران فانی به درستی در ابتدای سخنانش بر این نکته تأکید میکند که گاهی برای بررسی ترجمهای جدید لازم است به سابقه ترجمههای دیگر از آن کتاب هم توجه شود و در واقع در پرتو تاریخ گذشته به بررسی ترجمه جدید پرداخته شود. وی دلیل دیگری نیز میآورد و آن دورانساز بودن این ترجمه است. وی در ادامه به طرزی شگفت و بی هیچ یادداشتی به تاریخ ترجمه این کتاب میپردازد: «اولین بار که در جایی از ترجمه فارسی اناجیل صحبت میشود سخنی است که یوحنای زریندهن، اسقف و متکلم برجسته مسیحی قسطنطنیه در قرن چهارم میلادی بیان میکند و میگوید کتاب مقدس به زبان فارسی، که احتمالاً منظورش پهلوی بوده، ترجمه شده است، یعنی در زمان ساسانیان که البته هیچ چیزی از آن در دست نیست. بعد از آن در اوایل اسلام بخشهایی از آن به عربی ترجمه شد اما من به ترجمه فارسی بر نخوردم تا اینکه میرسیم به قرن هفتم هجری. در این قرن است که آغاز جدی ترجمه کتاب مقدس به فارسی آغاز میشود. در اینجا منظورم عهد جدید است اما در کنارش ترجمه عهد قدیم هم انجام میشده است.
اولین ترجمه به نام کتاب دیاتسرون معروف است. دیاتسرون متنی بوده است که در حدود قرن پنج و شش میلادی اناجیل چهارگانه را به زبان سریانی خلاصه کرده است. در قرن هفتم از این کتاب سه ترجمه فارسی انجام میشود. علتاش هم این است که همانطور که میدانید در دربار مغول آزادی مذهب زیاد شده بود. در نتیجه آشنایی با مذاهب مختلف رواج پیدا کرده بود و اینکه شما به یکباره می بینید ترجمه اناجیل خیلی مورد توجه قرار میگیرد به دلیل این جو عمومی است. به هر حال دیاتسرون ترجمه میشود و در رم در حدود 950 میلادی چاپ میشود. اخیراً انتشارات اساطیر این کتاب را زیر چاپ دارد که همینطور که گفتم قدیمیترین ترجمه انجیل به زبان فارسی است. این ترجمه از سریانی است و مترجم آن هم شخصی است به نام عزالدین محمود مظفر که از زبان سریانی ترجمه کرده و ظاهراً هم مسیحی نستوری بوده است. در کنار آن، دو ترجمه دیگر هم هست. بعد از این، دورهای وقفه ایجاد میشود تا میرسیم به قرن دهم یا یازدهم هجری - شانزدهم یا هفدهم میلادی که باز هم دورهای از ترجمه عهد جدید و به ویژه اناجیل آغاز میشود. در دربار اکبرشاه در هند دو ترجمه به فارسی انجام شده است. در دربار شاه عباس سه ترجمه انجام شده است که نسخههای برخی از آنها در دست است. بعد از دوره شاه عباس و در اوایل سلطنت شاه سلطان حسین ترجمهای دیگر از خاتونآبادی چاپ میشود که آن هم اخیراً چند سالی هست که چاپ شده است.
در دوره نادرشاه نیز به دورهای بر میخوریم که باز هم ترجمه شروع میشود چون هدف نادرشاه این بوده که مذاهب مختلف را به نحوی بشناساند تا بعد از تجربه دوره صفویه در واقع به نحوی تقریب بین مذاهب را انجام دهد. بعد از آن دیگر هیچ ایرانیای همت نمیکند اما به جای آن مسیونرهای مذهبی به خصوص پروتستان به انجام ترجمه فارسی اقدام میکنند. اولین شخص و مهمترین شخص در این حوزه کشیشی بوده به نام هنری مارتین که کتاب مقدس را به کمک یکی دو ایرانی به فارسی ترجمه میکند و خودش هم به ایران میآید و بعد به هند میرود و در همانجا روی ترجمهاش کار میکند و متن کامل آن را چاپ میکند. بعد از او ترجمهای دیگر هم انجام میشود و مجموعه این دو را شخصی به نام رابرت بروس که همه ما باید مدیون وی باشیم در سال 1904 منتشر میکند. این ترجمه، همان ترجمهای است که در صد سال اخیر همه ایرانیان با آن آشنا هستند، با آن زبان خاص و لهجهداری که تأثیر بسیاری بر ادبیات فارسی ما گذاشته است. به همین دلیل هم بوده که رویکرد ما همیشه نسبت به عهد جدید و عهد قدیم بیشتر ادبی بوده است. در حدود بیست سی سال پیش انجمن کتاب مقدس دو ترجمه دیگر هم منتشر میکند که به زبان سامی هستند. اغلب این ترجمهها ترجمههای تفسیری و بسیار ساده و روان و مفهومی هستند اما به نظر من برای کتابی بسیار بسیار مهم که باید به هر واژه آن به دقت توجه شود، دقت لازم را ندارند. این در واقع سیر گذشته این کار است.
درباره ترجمه
اما حالا که ما با ترجمهای جدید به همت یک ایرانی مواجه هستیم متوجه می شویم که آقای پیروز سیار چه کار مهمی را انجام داده است که تقریباً بینظیر است. از مدتها پیش خود من این خیال را داشتم که ترجمه 1904 را ویرایش کنم، ترجمهای که لحن بسیار خاص و مؤثری دارد اما پر از ابهامات است. جملات کممعنی و بیمعنی زیاد دارد، اصطلاحات عجیب و غریبی دارد که نه فارسی است و نه عربی و به هر حال این ترجمه به سادگی قابل فهم نیست مگر اینکه آدم از لحن آرکائیک آن خوشش بیاید که حتماً هم میآید. نظر من بر این بود که این ترجمه ویراستاری و لغات جدید جانشین لغات قدیمی شود و با توجه به تحقیقاتی که به خصوص در مورد عهد جدید شده بود ترجمهای جدید بر مبنای همان ترجمه قبلی چاپ کنم که این کار انجام نشد. دومین مسأله این بود که این ترجمه در واقع ترجمه روایت پروتستانی انجیل است و ما تا حالا هیچگونه روایت کاتولیکی از کتاب مقدس که گستردهترین مذهب جهان مسیحیت است نداشتهایم. در واقع ترجمه کتابهای عقیدتی بدون نوعی پیشزمینه تئولوژیک یا کلامی ممکن نیست که ترجمه شود و به هر حال هر کسی با یک جور نگاه خاص ترجمه میکند. بنابراین ترجمهای که آقای سیار از این کتاب ارایه کرده اولین روایت کاتولیکی ترجمه عهد جدید است و بنابراین به نظر من خیلی مهم است.
امروزه توجه به الاهیات مسیحی در ایران زیاد شده است و ما شاید در گذشته تقریباً هیچ کتابی راجع به کلام مسیحی نداشتیم اما امروزه دهها کتاب منتشر شده و اصلاً مؤسسهای هست که کتابهایی راجع به مسیحیت، الاهیات مسیحی و کلام مسیحی منتشر میکند. الآن به طورجدی تحقیق درباره این کتاب در ایران آغاز شده و بنابراین لازم بود که عهد جدید به فارسی جدید و با دقت و صحت ترجمه شود. از این نظر است که من ترجمه آقای پیروز سیار را ترجمهای دورانساز میدانم که آغاز تازهای برای پژوهشهای دینی در پی خواهد داشت.
درباره ساختار کتاب
فانی پس از این تاریخچه، میکوشد به طور خلاصه به ساختار کتاب نیز اشارهای کند تا نشان دهد که این کتاب میتواند منبع اصلی تحقیق درباره مسیحیت برای ما باشد: «سیار متنی را انتخاب کرده که متن معتبری است؛ یعنی همان کتاب مقدس اورشلیم که بخش عهد جدید آن ترجمه شده است. نکتهای را هم که باید بگویم این است که آقای سیار قبل از اینکه این کار را انجام دهند کار مهم دیگری هم انجام دادهاند. میدانید که درباره عهد قدیم بین پروتستانها و کاتولیکها اختلاف وجود دارد و ترجمهای که ما از عهد قدیم در دست داریم باز هم روایت پروتستانی آن بوده است. در روایت پروتستانی شاید بیش از 7 کتاب حذف شده یعنی در ترجمههای استاندارد آن کتابها را نمیآورند. کلیسای کاتولیک برعکس آنها را قبول دارد و معتقد است همان ارزش الاهی و وحیانی را دارد و فقط کمی ارزششان پایین تر است. پروتستانها اما اگر هم این کتابهای عهد قدیم را چاپ کنند آنها را جداگانه منتشر میکنند. آقای سیار اولین کاری که کرد این بود که شروع کرد به ترجمه بخشهایی از عهد قدیم که تا حالا به فارسی ترجمه نشده بود و با نام «داستانهایی از عهد عتیق» چند سال پیش چاپ شد که مورد توجه بسیار قرار گرفت و نشان داد که باید خلاء فقدان برخی از کتابهای مقدس را در زبان فارسی پر کنیم. بنابراین ایشان با انتخاب متن اورشلیم در واقع کوشید این کمبود و نقصانی را که ما در مورد آشنایی با عهد جدید داشتیم جبران کنند.»
فانی اما گویا باز هم نمیتواند از کوشایی و پیگیری سیار در انجام این کار مهم بگذرد: من از ابتدادر جریان کار آقای سیار بودم و پیگیری و کوشایی بینظیر ایشان را در کار می دیدم که با چه عشق و علاقه و ایثاری دست به این کار زدهاند و تا به حال کمتر مترجمی را دیده بودم که برای یک کتاب مفرد و تنها چنین برنامهریزی بسیار منظم و جدی و درازی را داشته باشد و سرانجام هم کار را به اتمام برساند.
درباره خود کتاب
وی اما عاقبت سخنانش را در باب خود کتاب میآغازد: کتابی که ایشان ترجمه کرده متن کامل عهد جدید است. معمولاً ما وقتی از عهد جدید سخن میگوییم که در قدیم هم این طور بوده، فقط اناجیل مدنظر است و در ترجمههای قدیم هم فقط انجیلها بود و تا همین ترجمه جدیدی که اروپاییها انجام دادند ما به هیچ وجه با بخشهای دیگر عهد جدید جز اناجیل چهارگانه آشنایی نداشتیم. آن هم بخشهایی که خیلی مهم است و اصلاً کلام مسیحی و الاهیات مسیحی مبتنی بر آن بخشهاست نه بر چهار انجیل اول.
کتاب ایشان همانطور که گفتم کتابی تحقیقی است مشتمل بر مقدمهای مفصل راجع به کل عهد جدید که بحثی تاریخی راجع به آن کرده است و هر بخش از کتاب یا هر فصل از آن هم مقدمهای مفصل دارد.
در قسمت دوم یعنی اعمال رسولان که از نظر تاریخی فوقالعاده مهم است نیز باز مقدمهای مفصل وجود دارد و بعد به نظر من میرسیم به مهمترین بخش عهد جدید که نامهها یا رسالت پولس است و اهمیت بسیاری در کلام مسیحی دارد. به خصوص به نظر من مسیحیت را آنگونه که هست بدون توجه به این بخش به خصوص نامه معروف پولس به رومیان و کرنتیان نمیتوانیم بشناسیم.
به زعم فانی مسیحیت صرفاً بر مبنای انجیلها قابل شناخت نیست و کل مسیحیت را بدون آشنایی با نظرات سنپل نمیتوان شناخت: مقدمه نامههای سنپل سی چهل صفحه است و نشان میدهد توجه اصلی متخصصین مسیحی در فرانسه چه بوده است و در ادامه به مکاشفات یوحنا میرسیم. خود این مقدمات یک دوره اطلاعات خیلی موجز ولی مهم را در اختیار ما میگذارد. در ترجمه ایشان هم البته دو بخش مهم وجود دارد: یک بخش ارجاعاتی است که در کنار صفحات وجود دارد و در آنها به نظیر آن آیات ارجاع داده شده است. بنابراین شما هزاران ارجاع را در این کتاب میبینید و این ارجاعات کار را برای محققان بسیار راحت کرده است.
درباره پانویسها
بخش مهم دیگر پانویسهاست. خواندن اینگونه کتابها بدون اینکه با توضیحات همراه باشد بیفایده است و برای فهم کتاب مقدس و عهد جدید بدون این پانویسها چیز زیادی نصیب شما نخواهد شد. بیش از دوسوم این کتاب پانویس است و تقریباً برای هر آیه توضیحات مفصلی آورده شده است. در واقع آقای خرمشاهی هم در ترجمه قرآن همین کار را کرده بودند تا شما بتوانید در همانجا لااقل اطلاعات اولیهای را راجع به معنی و مفهوم آیه به دست آورید.
فانی این پانویسها را دارای اهمیت بسیار میداند زیرا «این بخش به آقای سیار کمک کرده تا بتواند این کتاب را به خوبی ترجمه کند. به هر حال این ترجمه ترجمه سادهای نیست و خیلی هم راجع به هر آیه آن بحث میشود.» اما در پایان کتاب فهرستهایی آورده شده است که آنها نیز برای کار تحقیقی بسیار مهماند. به ویژه فهرست واژگان کلیدی و فرهنگ پنج زبانی فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه و یونانی از اعلام کتاب مقدس که بسیار کاربردیاند. «آقای سیار درباره ضبط کلمات دقت فوقالعاده زیادی کرده است. به هر حال درباره ضبط کلمات هم این موضوع به ما بسیار کمک خواهد کرد تا اگر ما در جایی واژههایی دیدیم از همین ضبط استفاده کنیم اگر چه ایشان بسیاری از ضبطهای جا افتاده را هم - به خصوص اگر عبری یا آرامی باشد - حفظ کرده و به نظر من فهرستی بسیار مناسب در اختیار کسانی که دنبال کتابهای اعلام هستند قرار داده است.
اما آنگونه که فانی میگوید آقای سیار این شانس را داشته است که حاصل کارش در آخرین مرحله به دست ناشری افتاده که واقعاً در دقت و صحت و عشق و علاقه به کار از کمنظیرترین ناشران ایران است. یعنی آقای همایی و نشر نی که این کتاب را که بسیار هم کار مشکلی است با این نفاست و زیبایی و دقت و چشمنوازی توانسته چاپ کند و در واقع زحمات آقای سیار را در ویترینی زیبا به نمایش بگذارد.
درباره نامهها
فانی سخنانش را با این نکته به پایان میبرد که اهمیت عهد جدید در درجه اول به دلیل نامههاست. به ویژه دو نامه سنپل به رومیان و کرنتیان. سنپل به یک معنی بنیانگذار مسیحیت است و ما بدون شناخت سنپل مسیحیتی را که فعلاً وجود دارد نمیتوانیم بشناسیم و تأکید اصلی و اساسی در جهان مسیحیت هم بر سنپل گذاشته شده است. در این میان به ویژه «نامه به رومیان» مهمترین بخش این کتاب است و به یک معنا جدا شدن پروتستانها از کاتولیکها در واقع به خاطر همین نامه بوده است و نیز «نامه به کرنتیان». این دو به این دلیل مهم است که در واقع یک انقلاب ایجاد کردهاند. بعد از صعود مسیح تکلیف روشن نبود که بالاخره وی دینی جدید آورده یا اصلاحگر بوده است و مخاطب او صرفاً یهودیان هستند یا دیگران هم مخاطب اویند. در واقع سنپل بود که به خصوص در نامه به رومیان این جهت را به مسیحیت داد. سنپل دو خطر را در زمان خودش حس میکرد: یکی خطر ذهن یونانی بود و دیگری خطر ذهن یهودی. نامه به کرنتیان در واقع به خطر ذهن یونانی میپردازد و در آن حکمت الاهی را در مقابل حکمت انسانی قرار میدهد و خطر را اینگونه بیان میکند که یونانیها به عقل خودشان خیلی مغرور شدهاند و عقل الاهی را فراموش کردهاند، پس موضوع بحث او در اینجا حکمت و عقل است. نامه به رومیان در واقع به نحوی خطاب به یهودیان است که مقهور شریعت و اجرای احکام شدهاند. در واقع همه حرف سنپل همین است که شما با اجرای احکام و اجرای شریعت نجات پیدا نمیکنید و در تمام اینها یک اصطلاح کلیدی وجود دارد که بسیار هم سخت است و اقای سیار دادگر ترجمه کردهاند و در متون قبلی عدل ترجمه شده است. یعنی از عدل الاهی و عدل انسانی صحبت میکند و اینکه انسان باید عادل شود.
فانی در پایان دو نمونه از این ترجمه و ترجمه قدیمی که همان نسخه 1904 است و به اعتقاد او ما مدیون آن نیز هستیم خواند و سخنان خود را خاتمه داد.
نظر شما