مدخل:
پیشرفت در جوامع بشری و دست یابی انسان به فناوری های نوین، نهادهای اجتماعی را در معرض دگرگونی های اساسی قرار داد. امروزه در سایه فناوریهای نوین ، زمان به استخدام انسان درآمده است. حالا دیگر مشکلات لاینحل کمتر یافت می شود. دقت عمل در انجام امور بالاتر رفته و ضریب خطاها کاهش یافته است.
توانمندی ها دیگر محدود نیست. اطلاعات نمی تواند محبوس بماند و مهر محرمانه هر روز بیشتر از گذشته خاصیت خود را از دست می دهد. در این برهه از تاریخ ، مقوله امنیت پیچیدگی های خاصی به خود گرفته است. به همان میزان که ابزارهای اقتدار امنیتی توسعه یافته ، راههای تضعیف آن نیز از منظر کمی و کیفی رشد داشته است.
در حالی که مقوله امنیت اجتماعی در یک فرایند قابل وصول است اما چرا وقتی سخن از امنیت به میان می آید ، اولین نهادی که به ذهن متبادر می شود، پلیس است؟ و هنگامی که جامعه از وقوع جرمی در التهاب فرو می رود، انگشت ها به سوی رسانه نشانه می رود؟
این نتیجه گیری ناشی از برداشت های اشتباه و سنتی ما از مقوله امنیت اجتماعی است.
به اعتقاد نگارنده هر دو تصور غلط است. نه پلیس مسوول ایجاد امنیت است و نه رسانه در شدت و ضعف آن مسوول. امنیت و احساس امنیت فرایندی اجتماعی است که ریشه در باور و کارکردهای فرهنگی یک جامعه دارد.
پلیس : مولد امنیت یا نگهبان آن
اگر ایران عزیزمان را در نظر بگیریم، شاکله امنیت و احساس امنیت از خانواده آغاز و در امتداد مدرسه ، دانشگاه ، بازار ، نهادهای فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی ، انتظامی و قضایی، موجودیت یافته و در رفتارهای فردی و جمعی، بروز و ظهور می یابد. در چنین شرایطی نمی توان پلیس را مولد امنیت معرفی کرد . نیروهای انتظامی در واقع نگاهبان امنیت اجتماعی محسوب می شوند .
دیوار همیشه کوتاه رسانه
به اعتقاد من پلیس و رسانه به یک اندازه در مقوله امنیت مظلوم واقع شده اند و صد البته، همواره دیوار رسانه کوتاه ترین است. به نمونه های زیر توجه فرمایید:
* سرقت تندیس ها
مجسمه «ستارخان» واقع در خیابان ستارخان اثر شهریار ضرابی ، «باقرخان» واقع در خیابان شهرآرا اثر شهریار ضرابی، صنیع خاتم واقع در پارک ملت اثر حمید شانس، دو مجسمه در خانه هنرمندان ایران از آثار محمد مددی و فاطمه امدادیان، «استاد شهریار» در مقابل تئاتر شهر اثر علی قهاری ، دو مجسمه «شریعتی» در پارک شریعتی اثر حمید شانس و «مادر و فرزند» اثر هژبر ابراهیمی واقع در شهرک غرب و مجسمه ابن سینا و دادامان طی یک ماه گذشته از پایتخت ربوده شدهاند.(خبرگزاریها)
این اخبارآدم را به یاد فیلم "دارک سیتی "می اندازد ، هجوم فضایی ها به نمادهای زمینی . اصلا قابل باور نیست که تندیس هایی با آن حجم و وزن را دزدان وطنی بتوانند در کمترین زمان و با عبور از چتر امنیتی شهر مال خود کنند. این کار فقط از آدمهای فضایی بر می آید . تصورکنید یک آدم فضایی را که سوار بر سفینه بالای سر تندیس ابوسعید ابوالخیر حاضر می شود کلیدی را فشار می دهد و مجسمه ثانیه های بعد در سفینه جا خوش می کند. این قابل باورتر است تا اینکه سرقت تندیس های شهرمان را به گردن سارقان وطنی بیاندازیم.
به عنوان یک شهروند وقتی می شنوم شیئی با آن حجم و وزن که باید با دستگاههای سنگین و زمان زیاد جابجا شود و می شود در حالی که مسئولان شهر اظهار بی اطلاعی می کنند احساس ناامنی می کنم.
آیا کنکاش رسانه برای دریافت حقیقت و اطلاع رسانی پیرامون آن به معنای هدف گرفتن احساس امنیت در جامعه است؟ مردم وقتی می شنوند شیئی با آن وزن و حجم مفقود می شود و همه متولیان شهری اعلام بی اطلاعی می کنند به خود می لرزند. آیا سکوت رسانه ها در این باب، موجب آرامش جامعه خواهد شد؟ براستی بلاخره سرنوشت آن تندیس ها چه شد؟ چه کسی در این زمینه باید پاسخگو باشد؟
اطلاع رسانی عین امنیت است و بی اطلاع گذاشتن مردم از فرجام سرقت ها ، در واقع دامن زدن به حس ناامنی اجتماعی است.
*تجاوزهای دستجمعی
ماه گذشته مردم ایران در معرض اخباری در خصوص تجاوز های دست جمعی به شماری از خانواده ها قرار گرفتند. سووال اینجاست آیا رسانه ها نبایستی این اتفاقات را پوشش می دادند؟
پرداختن به حوادث جاری در کشور وظیفه ذاتی رسانه ها است . اما اینکه بزرگنمایی نشود، امری است که نمی توان برای آن شاخصی قایل شد.
باید اذعان داشت که خبرهای پیرامون تجاوزهای دست جمعی خود به قدری بزرگ ، زشت ، وحشتناک و درد آور است، که نیازی به بزرگنمایی نداشت . موضوع اعتیاد و فراگیری آن نیز، از این قاعده مستثنی نیست.
اما رسانه ها در قبال این معضلات اجتماعی چه وظیفه ای بر عهده دارند؟ اگر موضوع به سکوت ختم شود که خاصیت رسانه زیر سووال است و اگر تنها به درج خبر صرف ، اکتفا گردد که نافی رسالت اجتماعی رسانه است.
در مواجهه با این مقوله ها، معمولا رسانه ها پس از درج خبر یک ناهنجاری اجتماعی ، برای ایفای رسالت خود در گفت و گو با کارشناسان به دنبال ریشه یابی آن معضل هستند که ممکن است پی گیری یک خبر توسط رسانه ای هفته ها طول بکشد. آیا ریشه یابی یک معضل اجتماعی به معنی بزرگ نمایی آن است؟
اینکه رسانه ای در برخورد با نوعی از بزهکاری اجتماعی ، در طول یک مقطع زمانی ، چندین خبر و گزارش ارسال کند ، به معنای بزرگنمایی نیست بلکه به اهمیت آن رخداد مربوط است.
*مساله حجاب
هر تابستان جامعه جوان کشور ملتهب از طرح هایی است که با هدف مبارزه با بدحجابی به اجرا در می آید. منکر دست های پشت پرده و حتی نگاههای سیاسی فرامرزی به موضوع نیستم اما چرا به گونه ای عمل می کنیم که نتیجه آن هدف گرفتن احساس امنیت در بخشی از افراد جامعه است؟ بدحجابی رویدادی خلق الساعه نیست بلکه یک فرایند اجتماعی- فرهنگی است که شرکای بسیاری را شامل می شود.
حقیقت این است که روح ایرانی ، حتی ییش از آنکه توسط تعالیم اسلامی صیقل ببیند ، نیک می اندیشید ، نیک رفتار می کرد و عقلانیت و اخلاق سرلوحه حرکت این قوم نیک سرشت بود.
حقوق شهروندی در اکثر دوره های شکل گیری این تمدن بزرگ ، بزرگ داشته می شد و " زن " در این دوران برخلاف تمدنهای هم عصر که جنس دوم و ابزار لذت تلقی می شد، محور کانون خانواده بود .
منشورهای کشف شده از این دوران، بر این حقایق بزرگ صحه می گذارند. تصاویر حک شده بر بنای باعظمت تخت جمشید زمانی که در ترازوی مقایسه با تمدنهای روم و یونان باستان قرار گیرد، برجستگی های اخلاقی تمدن ایرانی رخ می نماید.
از ادوار گذشته تا کنون، ماهیت زن ایرانی ، یک ماهیت مولد و تمدن ساز بود. و پرواضح است که بدخواهان این سرزمین همه مساعی خود را صرف خواهند کرد تا نیروهای مولد را از چرخه تمدنی یک کشور خارج سازند.
اینکه پس از سی سال از سپری شدن عمر انقلاب مردم ایران، هنوز هم در مواجهه با برخی از ناهنجاریهای اجتماعی، انگشت اتهام خود را به سوی بیرون مرزها و یا مردم خود بگیریم ، امری پسندیده نیست. جای شک نیست که اخلاقیات به عنوان شالوده و بنیان جامعه اسلامی، مطمع نظر بدخواهان ایران عزیز است اما سئوال اساسی این است که متولیان امر و صاحبان قدرت در این سه دهه پیرامون این دغدغه بحق چه عملکردی داشتند. و آیا انتظارات امروز آنان، مطابق با کارکردهای دیروزشان است؟
با کمال تاسف عرض می کنم در حالی که انقلاب اسلامی از اساس یک انقلاب در حوزه فرهنگ بود ، اما تا به امروز نتوانستیم در حوزه های فرهنگی کارنامه قابل قبولی از خود برجای بگذاریم.
از " ویدئو" تا "ماهواره " و حجاب . اولی را به امان خدا رها کردیم. با دومی و سومی برخوردی قهری داشتیم در حالی که می دانستیم برخورد قهری در حوزه فرهنگ اصولا پاسخ معکوس دارد.
مگر نه اینکه در مرزهای آبی و خاکی مان گمرک داریم؟ مگر نه اینکه در حوزه تولیدات لباس و پوشاک در کشور اتحادیه داریم و مگر نه اینکه همه اینها زیرچتر نظارتی حاکمیت هستند؟ پس چگونه است با این همه نظارت و تحکم، هنوز پاسخ لازم را دریافت نکردیم.
چرا پس از گذشت 30 سال هنوز هم نمی توانیم از تولیدات داخلی پوشاک شایسته ای برای دختران و همسران خود تهیه کنیم؟ چگونه است با توجه به اهمیت موضوع، طی این سه دهه، نتوانستیم الگوی مناسب زنان ایرانی را طراحی و به بازار پوشاک کشور ارایه دهیم؟
نتیجه کوتاهی ها، هیچگاه خوشایند نیست. اما هنوز فرصت باقی است.مهم آن است که کوتاهی ها را بپذیریم. اینکه روزنامه نگار یا رسانه ای بنویسد رفتارهای غلط نتیجه غلط به بار می آورد، به معنای نادیده گرفتن تلاش ها برای ایجاد امنیت اجتماعی و نشانه گیری بر پیکره احساس امنیت نیست.
در خاتمه :
قضاوت های موجود در خصوص کارکردهای اجتماعی رسانه ها نیازمند بازنگری مجدد است. رسانه ها در قبال جامعه ، مردم و نظام مسوول هستند. حساس شدن رسانه ها روی رویدادهایی خاص، به معنای زیر سووال بردن متولیان امر یا بزرگنمایی نیست ، بلکه به بزرگی و دربرگیری آن مقولات و دغدغه های اجتماعی رسانه ها و عمل کردن رسانه به مسوولیت اجتماعی خود مرتبط است.
بی گمان زمانی که رسانه ها و مسئولان در عمل به وظایف خود به یک هم افزایی قابل توجهی دست یابند ، بیشترین سود حاصل از این پیوند، متوجه مردم و تقویت احساس امنیت اجتماعی خواهد شد.
نظر شما