صد جام جهانی، فدای رضایت ملت! / رضایت مردم را تأمین کنید، علیه تیم ملی شعار نخواهند داد

 عصر ایران در مطلبی به قلم هومان دوراندیش نوشت:  چرا کار از شادی پاییز ۷۶ به وضعیت امروز در پاییز ۱۴۰۱ رسیده؟ آیا این رفتار متفاوت، نمی تواند ناشی از تفاوت انتخابات ریاست جمهوری در سال‌های ۱۳۷۶ و ۱۴۰۰ باشد؟

فریادهای "بی‌شرف، بی‌شرف" [شماری از] تماشاگران ایرانی حاضر در استادیوم الخلیفه، حین تماشای بازی ایران و انگلستان، یکی از عجیب‌ترین وقایع تاریخ فوتبال ایران است.

اگرچه صداوسیما صدا و تصویر این تماشاگران معترض را سانسور کرد، ولی ویدیوهایی که از ورزشگاه بیرون آمد، گویای همه چیز بود. اصول‌گرایان فعال در توئیتر و اینستاگرام هم این ویدیوها را انکار نکردند؛ فقط آن را نشانۀ وطن‌فروشی تماشاگران دانستند.

اینکه علیه تیم خودی شعار دهیم و بابت گل زدن تیم حریف خوشحال شویم، نشانۀ وطن‌فروشی است یا اعتراض؟ جواد ظریف هم اصول‌گرایان را متهم می‌کرد حین مذاکرات هسته‌ای پشت تیم خودی را خالی کرده‌اند و مدام علیه تیم مذاکره‌کنندۀ ایران موضع می‌گیرند و تمرکز تیم را به هم می‌زنند.

آیا اصول‌گرایانی که چنین کاری می‌کردند، وطن‌فروش بودند یا اینکه معترض بودند؟ معترض به اصل و روند و محتوای مذاکرات.

اگر از اصول‌گرایان بپرسیم، قطعا می‌گویند ما به مذاکرات معترض بودیم و آن را در خدمت منافع کشور نمی‌دانستیم.

[شماری از] تماشاگران ایرانی حاضر در ورزشگاه و نیز سایر ایرانیانی که بابت گل خوردن تیم ملی خوشحالی کردند، حتما می‌گویند ما از سر وطن‌دوستی معتقدیم بازیکنان تیم ملی باید در کنار شهروندان معترض بایستند و فوتبال و جام جهانی نباید سبب شود "وقایع سیاسی مهم" فراموش شود یا به حاشیه برود.

هر دو گروه، یعنی اصول‌گرایان تندرویی که به اعضای تیم مذاکره‌کنندۀ ایران توهین می‌کردند و تماشاگرانی که به بازیکنان تیم فوتبال ایران توهین کردند، معتقدند گروه دیگر همانند کسی است که – به تعبیر قرآن – کردار بدش برای او آراسته شده و آن را زیبا می‌بیند (سورۀ فاطر، آیۀ ۸).

بنابراین بعید است که بحث این تماشاگران و آن اصول‌گرایان بر سر "وطن‌فروشی" به جایی برسد. هیچ کدام نمی‌توانند دیگری را قانع کنند. البته درِ فحاشی باز است و می‌توانند همچنان به یکدیگر فحش بدهند. قبلا فقط راست‌گرایان افراطی فحش می‌دادند، الان معترضان هم فحش می‌دهند. انگار انحصار فحاشی از دست راست افراطی خارج شده است!

اما سؤال اساسی این است که چرا شمار قابل توجهی از مردم فوتبال‌دوست ایران از باخت تیم فوتبال ایران در چنین مسابقۀ مهمی خوشحال شدند یا دست کم غمگین نشدند؟ چرا در سال ۷۶ و در بازی ایران و استرالیا همه طرفدار تیم ملی بودند و بعد از بازی به خیابان ریختند و شادی کردند؟

در پرانتز باید گفت که راست‌گرایان افراطی آن موقع هم از شادی مردم ایران شاکی شدند. مثلا مسعود ده‌نمکی در نشریه‌اش تیتر زد: به بهانۀ صعود به جام جهانی، ناموس مردم را در خیابان به رقص آوردند!

انگار از نظر برخی حضرات فرقی ندارد مردم ایران بابت چه چیزی شادی کنند. یعنی مردم حتی اگر بابت پیروزی ایران هم شاد باشند، عده‌ای از شادی مردم ناشاد می‌شوند! نه که لزوما دشمن مردم باشند. دشمن شادی و خوشی‌اند.

به قول شاملو: «تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند/ و ترانه را بر دهان/ شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد.» اما چرا؟ شاید چون «سور عزای ما را بر سفره نشسته»اند!

انگار مردم همیشه باید "غلامی و غمناکی" پیشه کنند (به قول دکتر سروش) تا عده‌ای در این مملکت از مهتری و سروری خود مطمئن باشند.

بگذریم. پرانتز طولانی شد! داشتم می‌گفتم در بازی ایران و استرالیا همۀ مردم ایران طرفدار تیم ملی بودند. یا حتی در همین دو دورۀ اخیر جام جهانی، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸، همه خواهان پیروزی ایران بر آرژانتین و اسپانیا و پرتغال و ... بودند.

پس چرا کار به این جا رسیده؟ آیا این رفتار متفاوت، نمی تواند ناشی از تفاوت انتخابات ریاست جمهوری در سال‌های ۱۳۷۶ و ۱۴۰۰ باشد؟ هر چقدر هم که جناح راست مدعی باشد مردم ناراضی از وضع موجود، در انتخابات سال ۱۴۰۰ کاندیدا داشتند و می‌توانستند به یکی از کاندیداهای غیراصول‌گرا رای بدهند، این "شوخی" تبدیل به یک حرف "جدی" نمی‌شود.

اگر ریاست جمهوری خاتمی در سال ۷۶ برآیند "ارادۀ ملی" بود، ریاست جمهوری رئیسی در سال ۱۴۰۰ هم برآیند "اعراض ملی" از صندوق‌های رای بود.

نکتۀ مهم‌تر از کیفیت انتخابات اما این است که انتخابات "زینت‌ المجالس بین‌المللی" یا ابزار کسب مشروعیت در عرصه‌های جهانی نیست. انتخابات ابزار کسب مشروعیت در عرصۀ داخلی یعنی نزد مردم همین سرزمین است. رای مردم هم دلالت‌هایی دارد.

در سال ۷۶، بعد از پیروزی خاتمی در انتخابات، چهره‌های دست راستی بارها گفتند «هیچ چیز عوض نشده است.» در عمل هم تلاش کردند چیزی عوض نشود و موفق هم شدند. و این یعنی عدم تمکین به دلالت‌های رای مردم در سیاست داخلی و سیاست خارجی.

سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری در هر کشوری، باید محصول ارادۀ ملی باشد. ارادۀ ملی هم در شرایط سیاسی نرمال و بی‌تنش، در انتخابات متجلی می‌شود؛ انتخاباتی که با استقبال ملت مواجه شده باشد.

در هر کشوری، امور ملی گوناگونی وجود دارد. حافظ شاعر ملی است. تیم کی‌روش، تیم ملی است. فلان "زبان" ملی است و فلان "رسم" هم. ولی "مردم" از هر چیز دیگری ملی‌ترند. چیزی ملی‌تر از "مردم" وجود ندارد.

مردم صاحبان اصلی این سرزمین‌اند. و این یعنی "تیم ملی" ملی‌تر از "مردم" نیست. صد جام جهانی فدای رضایت مردم ایران!

آیا مردم از وضع موجود راضی‌اند؟ وضعی که با نادیده گرفتن رأی‌شان طی دو دهه (از ۷۶ تا ۹۶) رقم خورده است. شما رضایت مردم را تأمین کنید، مطمئن باشید علیه تیم ملی شعار داده نمی‌شود و مردم با عشق ذاتی و فراگیرشان به فوتبال، دوباره پشت و پناه فوتبال ایران خواهند بود.

بیشتر بخوانید:

۲۱۲۲۰

کد خبر 1698907

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =