شیرزاد عبداللهی، عضو وبلاگ نخبگان خبرآنلاین در یادداشتی دراین باره نوشته است: " داستان از این قرار است که دو همسایه پلنگ صورتی که یکی سبیل دارد و ریش ندارد و دیگری ریش دارد و سبیل ندارد با هم درگیرشده اند. علت دعوای طولانی دو همسایه تفاوت در داشتن این دو نماد ظاهری است. سرانجام راه حلی که پلنگ صورتی برای حل این معضل ارائه می دهد، حذف دو نماد اختلاف برانگیز و تراشیدن همزمان سبیل و ریش این دو همسایه است. با این کار دو همسایه به روی هم لبخند می زنند و زندگی جدید و دوستانه ای را آغاز می کنند.
توجه به این یادداشت از این نظر اهمیت دارد که معمولا استقلال حوزه فرهنگ و هنر و آموزش از سوی اهالی سیاست نقض میشود. در این یادداشت ضمن طرح تناقضات موجود در برداشت سیاسی از این فیلم، از زاویه تربیتی به طرح انتقاداتی از این انیمیشن پرطرفدار می پردازم.
تفسیرهای سیاسی عجیب و غریب از آثار هنری در صورتی پذیرفتنی است که بین برداشت منتقد و متن اثر ارتباطی منطقی و واقعی وجود داشته باشد. اما نویسنده این یادداشت در تفسیر سیاسی خود چندان به متن پای بند نیست و در واقع نقد فیلم بهانه ای است برای اینکه نویسنده نظرات سیاسی خود را بیان کند. "
وی می افزاید: " اگر با عینک سیاسی این فیلم را تفسیر کنیم، رفتار پلنگ صورتی بیشتر از آنکه به رفتار دولت های سکولار غربی شبیه باشد، شبیه رفتار حکومت های مضمحل شده کمونیستی است که درصدد یکسان سازی آدم ها از طریق از بین بردن همه نمادها و سنت ها و آداب و رسوم و اعتقادات متفاوت بودند.
نویسنده برای مستندسازی نوشته خود به اظهارات یک "دانشجوی دوره دکتری سکولار فرانسوی" استناد می کند که زمانی به او گفته است : «ما در فرانسه از تنوع نژادی و حتی از مهاجرت خارجی ها به کشورمان استقبال می کنیم، مشروط بر اینکه اعتقادات و سنت هایشان را پشت مرزها رها کنند و با خودشان وارد جامعه فرانسه نکنند». اگر دو نماد مطرح شده در داستان (ریش و سبیل) را دو نماد فرهنگی و اعتقادی، یکی متعلق به غرب و دیگری متعلق به مهاجرین خارجی فرض کنیم پذیرش تفسیر سیاسی نویسنده دشوار می شود. به عنوان مثال اگر نماد ریش را متعلق به مهاجران و اقلیت های نژادی بدانیم، نماد سبیل در جوامع غربی مفهوم فرهنگی و اعتقادی الترناتیو ندارد. سبیل یک نماد شرقی است و اگر منظور فیلمساز نمایش دو نماد فرهنگی مربوط به مهاجران مسلمان و سکولارهای غربی بود قاعدتا باید به جای سبیل نماد دیگری انتخاب می کرد. نکته دیگر این است که برخورد داور(پلنگ صورتی) با هر دو نماد خودی و غیرخودی یکسان است. پرسش از نویسنده سایت الف این است که به چه اعتباری اظهار نظر یک دانشجوی فرانسوی را مبنای قضاوت خود در مورد این فیلم قرارداده است درحالی که راه حل پلنگ صورتی با راه حل دانشجوی سکولار فرانسوی، متفاوت است. دانشجوی فرانسوی معتقد است که برای پرهیز از کشمکش و دعوا، مهاجران و اقلیتها باید هنگامی که وارد کشور میزبان می شوند نمادها و سنتها و اعتقادات خود را پشت مرزها رها کنند و خود را با جامعه جدیدی که وارد آن شده اند تطبیق دهند و ارزش های جامعه میزبان را بپذیرند درحالی که پلنگ صورتی، هر دو نمادی را که باعث دعوا می شود را از میان بر میدارد. "
عبداللهی می نویسد: " تا 50 سال پیش کودکان معلول در مدارس جداگانه تحصیل می کردند و تصور بر این بود که جدایی به نفع این کودکان است. اما امروزه اصرار بر این است که حتی الامکان کودکان معلول در کنار کودکان سالم درس بخوانند. وجود این کودکان در کلاس های معمولی علاوه بر تاثیرات مثبتی که بر روحیه معلولان دارد دیدگاه کودکان سالم نسبت به افراد معلول را هم در جهت مثبت دگر گون می کند. در کشورهای چند نژادی تحصیل کودکان نژادهای مختلف در یک مدرسه و یک کلاس نظرات نژاد پرستانه را به شدت تضعیف می کند. در محیط های آموزشی کودکان باید تفاوتهای فردی را قبول کنند . پلنگ صورتی باید به دو همسایه خود تفهیم می کرد که با حفظ و قبول تفاوت ، دست از جنگ بردارند و به جای اینکه در مورد ظاهر هم قضاوت کنند دنبال زمینه های مشترک برای همکاری باشند. با این حال اگر پیام این داستان این باشد که آدم ها نباید به خاطر چیزهای بی اهمیت به جان هم بیفتند،دیدن آن برای کودکان مفید است."
برای مطالعه متن کامل این یادداشت لطفا اینجا را کلیک کنید.
نظر شما