پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر در مقاله ای در بخش بیداری اسلامی، تحولات بحرین را با عنوان مرج البحرین یلتقیان ارزیابی کرده است :
امواج توفنده بیداری اسلامی کشورهای منطقه را یکی پس از دیگری در هم نوردیده و می رود که بزرگترین رخداد قرن حاضر را رقم زند، شروع این حرکتها از شمال آفریقا و تونس آغاز و به سمت شرق به این حرکت بالنده استمرار بخشیدند.
انقلاب در تونس و مصر که به سرنگونی عناصر وابسته به غرب انجامید یکی از بزرگترین رخدادهای منطقه ای و حتی جهانی بود. چه کسی فکر می کرد که بن علی و حسنی مبارک اینگونه ساقط شوند ولی چرا بحرین از اهمیت بالایی برخوردار است. هم اکنون در منطقه این خروش و بیداری اسلامی در اکثر کشورها از جمله یمن- عربستان - اردن ادامه دارد ولی اهمیت بحرین از چه عوامل و مسائلی نشأت می گیرد و بر چه اصول و مبانی قرار دارد.
1- اهمیت راهبردی و موقعیت جغرافیایی بحرین
بحرین دارای سوابق تاریخی، دینی و اجتماعی چندین صد ساله است. بنا بر اسناد تاریخی یکی از مهم ترین مناطق رشد و نمو دین اسلام بحرین می باشد. مورخین این سابقه را هفتصد ساله می دانند ولی علاوه بر این ذخیره عظیم فرهنگی، موقعیت سوق الجیشی بحرین از اهمیت استثنایی برخوردار است. این کشور یک جزیره کوچکی است ولی انقلاب آن بدون شک تأثیرات ماهوی در منطقه خواهد گذاشت. چرا عمال آل سعود و آل خلیفه سعی در تخریب نمادهای ملی و اسلامی داشتند؟چرا میدان لؤلؤ را که یک نماد ملی و اسلامی بود تخریب کردند، حتی پیشنهاد تغییر نام کشور و پرچم را مطرح نمودند، چرا آنها از نام بحرین می ترسند. بحرین نقطه اتصال و نقطه عطف این بیداری اسلامی خواهد بود. "مرج البحرین یلتقیان"، این جا محل تلاقی دو دریای خروشان است که به مثابه ایجاد یک عرصه نوین تمدنی خواهد بود. این انقلاب بدون شک از دو عقبه بسیار تاریخی برخوردار است، تمدن ایرانی و تمدن مصر که حاصل آن شکوفایی اسلام و تأسیس مدینه النبی بود. حال بعد از گذشت 1400 سال این تمدن عظیم در حال بازسازی و نوسازی و ارائه ماهیت تمدن عظیم اسلامی است، این میراث عظیم در حرکت توفنده مردم با رهبری و وحدت و یکدلی خودنمایی می کند و تاریخ و پیشینه خود را به رخ جهانیان می کشد.
2- تغییر موازنه های منطقه ای
اگر تاریخ استعمارگران بویژه انگلیس و سپس آمریکا را در منطقه مورد مطالعه قرار دهیم می بینیم، آنها کشورهای حاشیه خلیج فارس را حیاط خلوت خود می دانستند، زمانی این کشورها اکثراً پایگاه نظامی بریتانیا بودند و حالا آمریکا جایگزین شده . در بحرین ناوگان پنجم دریایی آمریکا مستقر است، البته آنها تصور داشتند که بحرین یک جزیره باثبات برای آنها خواهد بود ولی با شروع انقلاب های مردمی و این بیداری عظیم، غربیها و بویژه آمریکا به نوعی استیصال رسیده، بدون شک غرب و آمریکا باید به فکر خروج از این منطقه باشند چرا که این خیزش های مردمی در نهایت غرب و آمریکا را نشانه خواهد رفت، مردم بحرین به خوبی واقفند که جنایات آل سعود و آل خلیفه با چراغ سبز آمریکا و انگلیس و با پشتیبانی لجستیک آنها شروع شد، حتی رسانه های وابسته غربی از پخش کوچکترین خبر در مورد بحرین خودداری و با وقاحت تمام اخبار این کشور را سانسور کرده و می کنند.
تعجب در اینجاست که سازمان عفو بین الملل مرتب اطلاعیه های جهت دار می دهد که مثلاً در فلان کشور چقدر کشته شده ولی تا بحال ما ندیدیم که همین سازمان اعلام نماید از زمان تجاوز آمریکا به عراق و افغانستان بیش از 5/1 میلیون انسان بی گناه کشته و زخمی شده یا حتی در جریانات اخیر چقدر انسان بیگناه در یمن و بحرین کشته و مجروح شده اند. اتخاذ معیارهای دوگانه و سیاست زدگی و زیاده خواهی آمریکا و انگلیس باعث می شود که آنان چشمان خود را بر حقایق ببندند و صریحاً به افکار عمومی اطلاعات دروغ و وارونه ارائه دهند. در جریان خیزش مردمی در ایالات متحده و یا به عبارتی بهار آمریکایی ها که با شعار وال استریت را اشغال کنید شروع شده، در توجیه سکوت مرگ بار رسانه های وابسته و صهیونیستی آمریکا اینگونه مسأله را مطرح کردند که چون ما نمی دانستیم این حرکت ها از کجا و چگونه آغاز شده و خواسته ها و شعارشان معلوم نبود در حال بررسی بودیم.
مگر وظیفه خبرنگاری غیر از این است که برود و از مردم سؤال کند اگر رسانه های وابسته آمریکایی هم این جرأت را داشته و از ترس اخراج یا از دست دادن شغل خود نبودند مانند بسیاری دیگر از خبرگزاری ها این واقعه مهم قرن را در زمان شروع آن بازگو می کردند. آمریکا وقتی از خواب غفلت بیدار می شود که تمام حیثیت مردم آمرکا به پای صهیونیست های تجاوزکار قربانی شده و لذا می بینیم یکی از شعارهای مهم مردم آمریکا بازگشت به ارزش های ملی است و آن ها احساس می کنند که تمام هویت آنها مورد ملعبه و بازیچه دست لابی های فاسد اقتصادی و سیاسی قرار گرفته است.
نکته اساسی در اینجاست که آمریکا در رابطه با بحرین خواب¬های عجیبی دیده بود که تعبیر نشد. درواقع انتخاب بحرین برای استقرار پایگاه برای آنها یک اتفاق نبود. از یک سو نزدیکی به عربستان و از طرفی یک جزیره مستقل و باثبات و مسلط بر تمام شیخ نشین ها و در نهایت رصد فعالیت های جمهوری اسلامی ایران، بدون شک در آینده نه چندان دور این حرکت عمیق متوجه دخالت های خارجی خواهد شد و مخالفت های مردمی بر علیه اشغالگران بیشتر شعله ور می شود.
3- نقد و محک دمکراسی لیبرال
آمریکا هر چقدر هم مدعی باشد که، مهد آزادی و دمکراسی است ولی بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، پرده تزویر را از چهره غرب به ویژه آمریکا کنار زد. در واقع، بحرین منزلگاهی است که ما نظریه های لیبرال دمکراسی را به نقد و چالش بکشیم، چه به رسد به عمل به این نظریه ها، جنایت های پی در پی، کشتار، قتل و تجاوز شیوه روزمره عمال آل سعود و آل خلیفه است آن وقت مارک تونر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا با یک ژست حقوق بشری، در بیانیه ای مدعی می شود که آمریکا از صدور حکم زندان برای پزشک های بحرینی ناراحت است و می گوید، در اقدامات خود سعی می نماییم بحرینی ها را به اقدامات شفاف قضایی و محاکمه عادلانه و صدور حکم براساس ادله و مدارک محکم تشویق کنیم. در واقع، سیاست های مزورانه آمریکائیها به یک رویه تبدیل شده، وقتی آنها خیزش مردمی خودشان را سانسور می کنند دیگر چه توقعی است که در مورد بحرین داشته باشیم ولی نکته اساسی تأمل در سقوط و اضمحلال اندیشه لیبرال دمکراسی است، شعارهای تظاهرات وال استریت حکایت از یک حقیقت پهنان می نماید و آن اینکه، ثروت های آمریکا در دست یک عده عناصر صهیونیست و وابستگان به آنها افراد است که حاکم بر تمام شئونات مردم، سیاست و حکومت هستند و این یعنی سقوط دمکراسی و مردم سالاری. وقتی آمریکا عاجز است که مالیات اغنیا را اندکی افزایش دهد و نمایندگان علناً می گویند با این طرح مخالف هستند یعنی سقوط عینی و دقیق مبانی لیبرال دمکراسی.
در واقع ما با شاهد بودن اتفاقات کنونی در منطقه علاوه بر سقوط دیکتاتوری¬ها، اضمحلال نظریه¬های لیبرال دمکراسی قریب الوقوع خواهد بود و مانند مبانی مارکسیسم در دو دهه پیش دیگر سراغ آنها را باید در موزه های تاریخ گرفت و باید دانست این نظریه ها هیچگاه کارآیی نداشته ولی این تحرکات گسترده مردمی باعث شد که چهره واقعی شعارهای لیبرال دمکراسی خودش را به مردم نشان دهد، اگر ما به شعارهای مردم در نهضت اخیر آمریکا تأمل کافی داشته باشیم آنها تأکید می کردند که دیگر رژیم سرمایه داری به آخر خط رسیده و مردم خواستار تغییرات واقعی هستند: مردم شاهد هستند که رژیم ایالات متحده بیش از تمام کشورهای جهان مدعی دفاع از آزادی، دمکراسی و حقوق بشر است ولی بیش از هر کشوری دیگر کشورها را متهم به نقض آزادی، دمکراسی و حقوق بشر می نماید و خود بیش از بسیاری از کشورها دچار محدودیت و نقض آزادی ای مدنی، سلب دمکراسی و نقض حقوق بشر می باشد، اینکه موقعیت متزلزل آمریکا از یک سو و خیزش های مستحکم مردم خاورمیانه از سوی دیگر حاصل چه سیاستی است که در جای خود به بحث عمیقی نیاز دارد. به هر حال آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به دلائل و مستندات فراوان اسیر چنگال صهیونیست ها شد و بعید نیست با سقوط رژیم نژاد پرست صهیونیستی که از نشانه های محکم بیداری در منطقه است آمریکا نیز شاخ و پرش بریزد و بهار آمریکائیها در وال استریت نشانه های این سقوط و اضمحلال را نوید می دهد. حرکتی که می گویند مردم در یک قرن گذشته مانند آن را سراغ نداشته اند.
4949
نظر شما