در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به دفعات این موضوع اتفاق افتاده است . هر عقل متوسطی هم این را درک می نماید که افشای سناریوئی از جنس آنچه مقامات آمریکا این روزها مطرح نموده اند در دهمین سالگرد 11 سپتامبر و همچنین آغاز حمله نظامی آمریکا به افغانستان و در شرایطی که نارضایتی از جنگ در افکار عمومی این کشور در حال افزایش می باشد ، دقیقا با هدف درگیر نمودن مجدد افکار عمومی مردم آمریکا در موضوع امنیت و ضرورت اخذ حمایت از سیاستهای جنگ طلبانه دولت این کشور می باشد .
مطالعه سند شماره NSC-68 شورای امنیت ملی آمریکا که در سال 1947 میلادی تنظیم گردیده بخوبی نیاز سیاست خارجی توسعه طلبانه آمریکا به یک دشمن فرضی را بعنوان یک استراتژی مشخص می نماید . هر چند در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق بعنوان این دشمن انتخاب گردید اما همان سند تاکید می نماید که اگر شوروی هم زمانی نباشد باز باید این استراتژی ادامه یابد .اسلام ستیزی و ایران هراسی دو مولفه ای بودند که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق جایگاه خود را در چارچوب استراتژی مذکور و در سیاست خارجی آمریکا تثبیت کردند . نگاهی گذرا به نوع رفتار و سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا بخوبی شواهد غیر قابل انکاری از برجستگی این موضوع در سیاست خارجی آمریکا را نمایان می سازد .
از سوی دیگر شتاب زدگی دستگاههای آمریکا در طراحی و اعلام این سناریو به اندازه ای غیر حرفه ای و ناشیانه است که حتی برخی رسانه ها و کارشناسان امنیتی این کشور نیز به ابهام آمیز بودن آن اعتراف و تردیدهای جدی در مورد آن ابراز نموده اند .
به نظر می رسد ریشه موضوع و انگیزه های ورود آمریکا به آن را باید در جای دیگری جستجو نمود . بهار عربی در نیمه راه خود است و پارادایم جدیدی که در منطقه در حال شکل گیری است نظم جدیدی را در ابعاد مختلف در منطقه مستقر خواهد نمود . خاورمیانه عمده ترین مرکز انرژی جهان در حال تغییر شکل است ، توازن تعریف شده در منطقه در حال بر هم خوردن به نفع ایران است و ظرفیتهای این منطقه امکان شکل گیری قطب جدیدی در تعاملات جهان را ممکن می سازد . آمریکا و متحدین منطقه ای آن تعریف دقیق و روشنی از جایگاه خود در این نظم در حال شکل گیری نداشته و نگران تقویت موقعیت ایران می باشند . علیرغم تبلیغات انجام شده تضمینی برای تثبیت الگوو مدل ارائه گردیده از سوی ترکیه برای خاورمیانه جدید در حال تولد وجود ندارد . ارزش استراتژیک ورود به مدیریت بحرانهای یمن و بحرین برای عربستان نه فقط از باب حفظ نفوذ منطقه ای بلکه از جهت ممانعت از ورود موج تغییر در جغرافیای خود است ، موجی که ممکن است جغرافیای این کشور را هم با زنده شدن بحرانهای دهه های گذشته با چالش جدی مواجه نماید . ظرفیتهای عربستان برای مدیریت طولانی مدت این بحرانها محدود است . تحولات در سوریه علیرغم فشار همه جانبه آمریکا و متحدین اروپائی و منطقه ای آن از مدل تغییرات در لیبی ، تونس و یا مصر پیروی نکرد . جمهوری اسلامی ایران بعنوان مهمترین و کلیدی ترین کشور منطقه در واقع عمده ترین مانع در راه شکل گیری خاورمیانه مطلوب آمریکا و متحدین آن در منطقه محسوب می شود . ایران تنها کشور استراتژیک منطقه است که نه تنها در برابر زیاده طلبیهای آمریکا ایستادگی می کند بلکه از توان تاثیر گذاری مناسبی بر افکار عمومی ملتهای مسلمان برخوردار می باشد . برای آمریکا مدیریت رفتار جمهوری اسلامی ایران در منطقه بزرگترین چالش محسوب شده و سناریوی جدید بر علیه کشورمان با همین هدف طراحی شده است . آمریکا در قامت ابرقدرتی که برای خود قایل است برای رفتارهای توسعه طلبانه خود نیاز به ارائه دلایل منطقی نمی بیند ، بلکه به دنبال بهانه است .
نکته مهم در این سناریو سازی که ضرورت دقت نظر مضاعفی را می طلبد ورود مقامات عالی آمریکا در آن می باشد . این موضوع با توجه به ساختار این کشور برگشت از ادعای مطرح شده را برای آنان دشوار نموده و هر گونه عقب نشینی، چالشی برای هیات حاکمه نه تنها در سطح افکار عمومی و جناحهای مخالف داخل بلکه در موقعیت متحدین منطقه ای آنها به شمار می رود . برای کشور ما هر چند این پدیده ای جدید نیست اما گردنه ای است که عبور از آن نیازمند هشیاری ، دقت نظر و پرهیز از رفتارهای احساسی می باشد .
سفیر اسبق ایران در افغانستان
4949
نظر شما