به گزارش خبرآنلاین، محمد مهاجری درباره برگزاری انتخابات آتی میگوید رهبری درباره انتخابات چهار محور رقابت، امنیت، مشارکت و سلامت را مطرح کردند اما اتفاقی برای عملیاتی کردن اینها در انتخابات مشاهده نشد.
مهاجری اضافه میکند که اگر بتوانیم نسبت به انتخاباتهای گذشته ده درصد بیشتر مردم را به پای صندوق رای بیاوریم برای جمهوری اسلامی پیروزی بزرگی رقم خورده است. به اعتقاد این فعال رسانهای، تعداد سلبریتیهای سیاسی جامعه و افرادی که بتوانند از مردم برای رأی دادن درخواست کنند کم شده است چرا که ما همه تلاشمان را کردیم تا همه آدمهای مؤثر سیاسی کشور را از رده خارج کنیم. آدمهایی که میتوانستند در بحرانها کشور را نجات دهند.
مهاجری: نمیتوان جریان خالصساز را حاکم کرد و انتظار داشت اعتماد مردم برگردد/ ناکارآمدی دولت رئیسی باعث شد موضوع مهسا امینی به بحران تبدیل شود
زنگ خطر به صدا در آمده است /رمزگشایی سکوت رئیسی درباره انتخابات مجلس از سوی محمد مهاجری
بخش هایی از گفتوگوی مهاجری را در ادامه به نقل از ایلنا می خوانید:
* راهبردهایی که رهبری در ابتدای سال مطرح کردند اولین موضوعش سلامت انتخابات بعد از آن رقابت، مشارکت و امنیت بود که به نظرم عملا اتفاقی برای عملیاتی کردن بیانات ایشان به ویژه در حوزه مشارکت در انتخابات صورت نگرفت. مشارکت در انتخابات معنیاش این نیست که به محض اینکه ثبتنام شروع میشود یا روز جمعه ۷ صبح انتخابات شروع میشود مردم پای صندوق رأی بروند. یک اصطلاحی در فقه داریم که میگویند مقدمه واجب، واجب است.
*آقای رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰، ۲ میلیون رأی از انتخاباتی که ۲۴ سال قبل از آن برگزار شده بود، کمتر رای آورد. جمعیت کشور ۵۰ درصد افزایش پیدا کرد اما آقای رئیسی تازه ۲ میلیون رأی از انتخابات ۲۴ سال قبل کمتر رای میآورد. چه اتفاقی افتاده است؟ باید یک آسیبشناسی جدی صورت بگیرد. این آسیبشناسی را هم باید مجریان و ناظران انتخابات به منظور اینکه به یک راهبردی برسند انجام میدادند. چه بخواهیم و چه نخواهیم مردم با صندوق رأی قهر کردند. اصلا بحث احزاب و توی سر هم زدن چپ و راست و اصلاحطلب و اصولگرا نیست. چرا مردم قهر کردند؟
*شما بیایید نقش شورای نگهبان را افزایش بدهید، بگویید شورای نگهبان تا وقتی نماینده داخل مجلس رفت میتواند او را از صندلی نمایندگی برکنار کند. من نمیخواهم بگویم این کار شورای نگهبان تأثیر دارد یا ندارد، اما همین کار لجدربیار است و باعث میشود مردمی که در ۹۸ و ۱۴۰۰ در انتخابات شرکت نکردند، احساس کنند، عین خیال نظام سیاسی نیست که آنها را بخواهند پای صندوق رأی بیاورند.
*ما یک راه چاره بیشتر نداریم و آن اینکه جامعه سیاسی و کف جامعه ما بپذیرند که ما در ۱۰-۱۵ سال گذشته با خردورزی در کشور حکومت نکردیم. من معتقدم از سال ۸۴ به این طرف تقریبا این اتفاقها افتاد. یعنی یک دوقطبی در کشور ایجاد شده، دوقطبی عقلگرا- احساسگرا، اصولگرا - اصلاحطلب، تندرو – کندرو یا هرچیز دیگری که اسم آن را بگذارید، باعث شده روزبهروز بر کینه و نفرت در جامعه دامن زده شود و اوج آن در سال ۸۸ به وجود آمد، در انتخابات ۹۲ و ۹۶ مجددا رشد کرد، در ۹۸ منجر به آن ناملایمات شد و در انتخابات آن سال و نهایت در انتخابات ۱۴۰۰ هم کل جریانهای سیاسی پشت انتخابات رفتند و آنهایی که باید میآمدند رأیشان را میانداختند، نیامدند.
*آن وقت دولت میداند چه کاره است و مجلس هم همینطور. در آن ساختار اصلاحشده مجلس واقعا در رأس امور قرار میگیرد و دولت هم میداند تعاملش با مجلس و قوهقضائیه چطور است. در آن دولت اگر رئیس دیوان عدالت اداری حکم داد که فردی اینطور است، دیگر رئیس دولت در کنار گذاشتن آن فرد تعلل نمیکند. دقیقا کاری که اخیرا آقای رئیسی انجام داد، مانند ماهیگیری در روز شنبه بنیاسرائیل بود. یعنی کلک زدند تا بتوانند قانون را دور بزنند. وقتی ساختار اصلاح شود و افراد توانمند هم بتوانند بیایند به تدریج جامعه احساس میکند که این بیماری بهبود پیدا میکند و کسی هست که تیمارداری این بیماری را کند و بخواهد آن را شفا دهد.
*فضا خیلی سختتر و مشکلتر شده است. من با آدمهای معتدل مختلفی صحبت میکنم که بیایید در انتخابات شرکت کنید میگویند فایدهای ندارد؛ شورای نگهبان آمده که ردصلاحیت کند. اصلا میخواهند این مجلس حداکثر همین مجلس فعلی شود. بنابراین ما خیلی گزینههای مختلفی در مقابل مردم قرار ندادیم. فهرستی جلوی مردم نگذاشتیم که بتوانند انتخاب کنند؛ در نهایت یک فهرست گذاشتیم که دو مدل غذا دارد که یک مدل را در رستوران نداریم و در اصل همان یک مدل است که میخواهید بخورید، نمیخواهید از گرسنگی بمیرید. لذا فکر میکنم این دوره هم با دوره گذشته تفاوتی ندارد و مردم برای انتخاب کردن در میان کاندیداها کار آسانی در پیش ندارند.
*ما در سال ۱۳۹۸ در مجلس و سال ۱۴۰۰ در دولت دچار وضعیتی شدیم که من به آن کوتولگی سیاسی میگویم. یعنی افرادی که در دولت و مجلس به بلوغ سیاسی رسیدهاند، تعدادشان زیاد نیست. بنابراین اگر این اتفاقات پیش نمیآمد، واقعا تعجب میکردم که بین مجلس و دولت دعوای خیلی سطح پایین صورت بگیرد. مثلا بین مجلس و بنیصدر سطح دعوا بسیار بالا بود.
*اینکه دو بچه در خیابان شیشه منزل همدیگر را بشکنند خیلی سطح سخیفی است که الان به نظرم به وجود آمده است. این دعواهایی که شما میبینید عمدتا بین دو جریان سیاسی پایداری و جریان آقای قالیباف است. اینکه میگویم پایداری، آن جریانی که اخیرا به عنوان جریان آقای بذرپاش درست شده هم در این دستهبندی است و خیلی تفاوتی با هم ندارند. اگر یادتان باشد در سال ۱۳۹۸ در دقیقه نود یعنی یک شب قبل از انتخابات توانستند لیستشان را ببندند. در آن لیست یک مقدار سر جبهه پایداری به زعم خودشان کلاه رفت. آنها اعتقاد ندارند به اینکه ما باید اکثریت داشته باشیم یا رأیگیری شود و ما در لیست باشیم. میگویند ما آدمهای انقلابی هستیم و حق ما است و بقیه باید دنبال کارشان بروند. نابراین جبهه پایداری معتقد است هر ۳۰ نماینده مجلس از تهران و رئیس مجلس هم باید از ما باشد و بقیه مجلس هم همینطور. حالا اگر اقلیتی هم در مجلس وارد شدند و حضور پیدا کردند برای زینتالمجلس است وگرنه شأن دیگری برایش قائل نیستند.
*بنابراین این دعوا عمدتا بین جبهه پایداری و جریان آقای قالیباف است و بخش عمده دولت هم در جبهه پایداری تعریف میشود. به نظر اطلاعاتی که به آقای رئیسی میرسد از سمت جبهه پایداری است یا اصلا آنها آقای رئیسی را اداره میکنند و آقای رئیسی در دولت خیلی کارهای نیست. در وزارت ارشاد و وزارت ارتباطات به همین صورت است.
یک مقدار در وزارت خارجه متفاوت است که آن هم ربط خیلی زیادی به دولت ندارد و در نهادهای بالاتر تصمیم گرفته میشود وگرنه در نهادهایی که با مردم ارتباط زیادی دارند مثل آموزش و پرورش، ارشاد و ارتباطات کاملا دست جبهه پایداری باز است و آنها کار خودشان را انجام میدهند.
*در جریان اصولگرا به طور کلی ۴ گرایش وجود دارد؛ یکی جریان آقای قالیباف، جبهه پایداری، جریان سوم جریانی است که شاید جامعه روحانیت و آقای حداد آن را پیش میبرند و یک جریان هم جریان معتدلی است که در این ۲-۳ سال اخیر بعد از ۱۴۰۰ به این طرف رشد و نمو بیشتری پیدا کرده است و جریانی است که الگوی آن آقای لاریجانی است. دولت و جبهه پایداری دنبال آن هستند که انتخابات کمرونق باشد به گونهای که اگر در انتخابات ۱۰ میلیون آدم هم شرکت کنند کفایت میکند. تا با این مشارکت ترکیب دلخواه جبهه پایداری مجددا حاکم شود و مجلسی به قول آقای حداد انقلابیتر از مجلس قبل شکل بگیرد. آدمهایی حاضر نیستند بیایند کاندیدا شوند. به همین دلیل جریانات اصولگرا که کمی جلوتر خواهد رفت، مجموعا تبدیل به دو شاخه خواهند شد و معتقدم نهایتا آقای قالیباف با جبهه پایداری ائتلاف خواهند کرد. هر دو جریان، یعنی جریان آقای قالیباف و جبهه پایداری کاسب هستند و اگر در مقابل رقیب قرار بگیرند قطعا با هم جریان ائتلافی تشکیل میدهند. به نظرم جریان ائتلافی و جریان تندروی اصولگراها، اگر جریان اعتدالی حاضر به حضور در صحنه شوند، در مقابل هم قرار خواهند گرفت.
*من اصلا مخالف نیستم آقای احمدینژاد بیاید. آقای احمدینژاد میتواند در یک رقابت کاملا دموکراتیک وارد صحنه شود و طرفدارانش هم به او رأی بدهند. به نظرم حتی اشکالی ندارد شورای نگهبان او را تأیید صلاحیت کند. آقای احمدینژاد هنوز خودش را نشان نداده؛ ایشان همان فردی است که کل نظام از او حمایت کرد. اگر توفیقی داشت در اقتصاد ۸۰۰ میلیاردی بود نه اقتصادی که آقای رئیسی در دست دارد و یا اقتصادی که دست آقای روحانی بود. اگر خوششانسی به دست آورده بود و توانسته بود مقطعی موفق شود، الان باید باغچه را بیل بزند و ببینیم اینکاره است یا خیر. بنابراین به نظرم خیلی خوب است بیاید. اما با این وجود بعید میدانم جریان آقای احمدینژاد جریان تأثیرگذاری در جامعه باشد. ثانیا بین خودشان اختلافاتی وجود دارد که کم نیست. خیلی از دوستان آقای احمدینژاد او را تنها گذاشتند. بنابراین اگر ایشان بخواهد در جریان سیاسی کشور حضور داشته باشد، بعید میدانم اصلا بتواند در نخبگان سیاسی جامعه افراد قابلتوجهی را جذب کند.
*درباره آقایان لاریجانی و روحانی فرد اطلاعی ندارم. اما به نظر من ظرفیت صندوق رای به این بستگی دارد که در ماههای آینده آن دیدگاهی که رهبری درباره انتخابات مطرح کردند، چگونه تبیین شود. در آن صورت میتوان گفت نقش فعالان سیاسی در کشور میتواند در بالا بردن مشارکت تأثیر داشته باشد. معتقدم اگر در این انتخابات به نسبت انتخابات گذشته ۱۰ درصد مشارکت بالا برود، برای جمهوری اسلامی پیروزی محسوب میشود.
*جریان خالصساز همانهایی هستند که آقای رئیسی را رئیسجمهور کردند و خیلی شناختشان در فضای سیاسی کار خیلی مشکلی نیست. همان جریانی است که بخشیشان در شورای نگهبان، بخشی در نهادهای نظامی حضور دارند. نهادهای قدرت دیگری هم هستند که بعضی از آنها ممکن است خودشان خالصساز نباشند اما به این جریان کمک میکنند. حرف اساسی جریان خالصساز چیست؟ اینکه انقلاب دارد از بین میرود و ما باید یکسری آدمهای خالص وارد نظام کنیم تا انقلاب سرپا بماند. یعنی یک تصور کاملا ایدئولوژیک دارند و وقتی به این اعتقاد رسیدند، میگویند هرکاری باید کرد که ما به این هدف برسیم. اگر شده ردصلاحیت کنیم این کار را انجام میدهیم، مشارکت را هم پایین بیاوریم، انجام میدهیم. جریان خالصساز با تمام قوا به دنبال چنین فضایی است و به نظر من برای باز شدن فضای سیاسی و مشکلات جامعه واقعا فردی را به جز رهبری مؤثر نمیدانم که بتواند قفلهای بسته سیاست و اقتصاد را باز کند.
۲۷۲۲۰
نظر شما