اینکه چرا سازمان ملل و نهادهای مختلف آن و نیز جهان عرب و اسلام علی رغم نشست های مختلفی که برگزار کردند، نتوانستند برای پایان دادن به فاجعه ضد انسانی که اسرائیل در غزه رقم زد، کاری انجام دهند، موضوع مهمی است که در مطالب قبلی تا حدودی به آن پرداخته شده و البته جا دارد که حقوقدانان و تحلیلگران سیاسی بیشتری به آن پاسخ دهند، اما مسأله مهمی که شاید کمتر به طور مستقیم مورد بررسی قرار گرفته، نقش آمریکا در تداوم و توقف جنگ غزه است؛ آمریکایی که مهمترین متحد و حامی اسرائیل است و برخلاف سایر بلوکهای قدرت، ابزارهای مختلفی برای وادار کردن اسرائیل به پایان جنگ دارد.
این کشور میتواند اسرائیل را به قطع کمکهای تسلیحاتی، عدم پشتیبانی و دفاع در سازمان ملل متحد و یا توقف تلاشهای طولانی مدتش برای عادیسازی روابط اسرائیل و کشورهای عربی تهدید کند. با این حال دولت جو بایدن چنین سیاستی را در قبال اسرائیل دنبال نمیکند؛ در واقع، این کشور نه تنها تا کنون از ابزارهای در دسترس خود استفاده نکرده؛ بلکه برای بیش از یک ماه هر نوع قطعنامه شورای امنیت برای توقف جنگ و اتش بس را نیز وتو نمود و در برابر اعتراضات داخلی و جهانی به کشتار بی رحمانه مردم غزه، به سکوت و البته گاهی هم شعارهای توخالی مبنی بر ضرورت حفظ جان غیرنظامیان بسنده کرد.
اما سؤالی که پیش می آید این است که دلیل این رویکرد آمریکا چیست و مقامات دموکرات حاکم بر این کشور چه اهدافی را در غزه و منطقه غرب آسیا دنبال میکنند؟ به نظر می رسد دولت بایدن برای موضعگیریهای خود در قبال جنگ حماس و اسرائیل چهار هدف را مشخص کرده است:
- حمایت صریح و بی چون چرا از اسرائیل برای جلب نظر یهودیان متنفذ و لابی صهیونیستی،
- جلوگیری از گسترش جنگ غزه به سایر کشورهای منطقه،
- آزادی گروگانهای در اسارت حماس،
- کمک به کاهش تلفات غیرنظامیان برای حفظ آبرو و اعتبار آمریکا و اسرائیل.
بر این اساس مشخص است که توقف جنگ میان حماس و اسرائیل در زمره اهداف آمریکا نیست؛ دلیل اصلی هم این است که آمریکا با هدف اسرائیل یعنی نابودی حماس، حتی در شرایطی که آینده روابط فلسطین و اسرائیل هم مشخص نیست، موافق است. آمریکا حماس را به عنوان یک سازمان تروریستی میشناسد که به زعم آنها یکی از نیروهای برهم زننده ثبات منطقهای است و منافع اقتصادی و امنیتی آمریکا را تهدید می کند. این گروه شبه نظامی همچنین وجود اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و همین موضوع آن را به مانع اصلی راه حل دوکشوری بدل میسازد. از سوی دیگر حماس از نیروهای نیابتی ایران و مورد حمایت مالی، لجستیکی و معنوی این کشور است و در نتیجه نابودی آن نه تنها به رفع تهدید علیه منافع آمریکا و اسرائیل کمک می کند؛ بلکه تضعیف جایگاه و موقعیت ایران در منطقه را نیز در پی دارد.
در نتیجه چنین رویکردی است که دولت بایدن با اهداف ظاهراً بشردوستانه اسرائیل را برای قبول اعمال توقفهایی در حملات و همچنین دقت بیشتر در اتخاذ اهداف تحت فشار قرار می دهد، اما از آتشبس طولانی مدت پشتیبانی نمیکند. از منظر مقامات آمریکایی آتشبس کلی و توقف کامل درگیریها در سراسر غزه به سود حماس است و این در حالی است که تنها نابودی یا دست کم تضعیف و تحقیر حماس در سطوح مختلف می تواند منافع ایالات متحده و اسرائیل را تأمین کند.
البته دولت بایدن با فشارهایی از سوی هم حزبیهای دموکرات خویش، مقامات عرب و حتی بعضی از دیپلماتهای آمریکایی برای کمک به خاتمه حملات اسرائیل و پایان دادن به کشتار کور زنان و کودکان بی دفاع و حمله به اماکن غیر نظامی، مواجه است و برای موفقیت خود و حزبش در انتخابات ریاست جمهوری 2024، به جلب نظر افکار عمومی داخلی آمریکا و گرفتن ژستهای قهرمانانه در عرصه بین المللی نیاز دارد؛ با این اوصاف چه دلایلی سبب می شود آمریکا اسرائیل را برای قبول آتشبس دائم در جنگ با حماس تحت فشار نگذارد؟ پاسخ تا حد زیادی روشن است؛ یاغی گری دولت راستگرای نتانیاهو و عدم تمکین وی به درخواستهای جهانی و حتی متحدانش برای توقف جنگ!
بر این اساس واقعیت این است که نتیجه سالها چکهای سفید امضا به اسرائیل دادن و سکوت در برابر سیاستهای نژادپرستانه و غیر انسانی اسرائیل و به ویژه دولت نتانیاهو در قبال مردم فلسطین این شده است که حال حتی اگر کاخ سفید هم به دلایل سیاسی داخلی خواستار توقف این نبرد باشد، احتمالا اسرائیل تبعیت نمیکند؛ کما اینکه دولت کنونی اسرائیل حتی در شرایط عادیتر هم از تبعیت از خواست آمریکا از جمله در زمینه توقف شهرکسازیها در سرزمینهای فلسطینی کرانه باختری، سرباز زده است.
بر این اساس مجموعه این شرایط یعنی منافع مشترک آمریکا و اسرائیل در نابودی یا تضعیف کامل حماس و البته عدم تمکین دولت نتانیاهو به پایان بی نتیجه جنگ حکایت از آن دارد که آتش بس اخیر در غزه تداوم چندانی نخواهد داشت. با این وجود وقوع برخی تحولات می تواند روند جنگ را تغییر دهد؛
- تداوم حملات پراکنده گروههای مقاومت به گونه ای که یک جنگ منطقه ای فراگیر آغاز نشود، اما امنیت و ثبات اسرائیل را به طور جدی و مداوم تهدید کند و سبب نارضایتی اجتماعی ساکنان سرزمینهای اشغالی و افزایش هزینه های رژیم اسرائیل شود.
- چرخش سیاسی آمریکا به سمت رویکرد انتخاباتی و استفاده این کشور از ابزارهایش برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل جهت پایان جنگ.
- تغییر رویه جهان عرب و اسلام، خروج آنها از حالت چند دستگی و انفعال و اقدام مشترک آنها جهت تحریم و منزوی کردن اسرائیل در منطقه در صورت تمایل این رژیم به تداوم جنگ.
* استاد دانشگاه
نظر شما