سعی کردم باهاشون صحبت کنم، ولی خشونت گفتاری در او به حدی بود که خواستم حرفی بزنم، شروع به بد و بیراه گفتن کرد. سر گیشا که رسیدم با صحنه همیشگی دادن نان و گندم و تجمع صدها کفتر چاهی برخورد کردم،
کفترهایی که هر روز تعداشان زیادتر و زیادتر می شود. وارد دانشگاه تهران شدم و به جمعیت کلاغها برخورد کردم. آنها کیسهای پر از نان و تخم مرغ را در وسط دانشگاه می خوردند و اصلا از مردم ترسی نداشتند. نمی دانم آیا کسی آنها را گذاشته بود و یا از سطل اشغال در آورده بودند. دلیل زیاد شدن کلاغ به خاطر انبوه زباله های غذایی در شهر است که برای گربه ها گذاشته می شود و یا در سطل آشغالهای باز در دسترس هر موجودی است. محققان به خوبی با خطرات زیاد شدن جانوران مهاجم مانند موش، گربه، سگ، کلاغ و کبوتر خانگی آشنایند. آنها نه تنها تهدید بهداشت عمومی که عامل نابودی بسیاری از گونه های جانوری نادر هستند. هم به آنها بیماری می دهند، هم آنها را می کشند و هم با افزایش شدید در رقابت غذایی برنده اند.
ذهنم همچنان مشغول بود که چرا ملت چنین شده اند، چگونه می شود که مسئولین بهداشتی و محیط زیستی کشور نسبت به این هرج و مرج بی تفاوت باشند. در اغلب کشورهای پیشرفته ریختن زباله های غذایی به هر عنوان ممنوع و مشمول جریمه های سنگین است. همین هفته پیش من در فرانسه بودم و جریمه ۶۰ یورویی برای ریختن زباله غذایی تعیین کرده بودند و در سراسر شهر با تابلوهای ممنوع بودن غذا دادن به حیوانات مردم را منع می کردند. در اسپانیا تا ۵۰۰ یورو جریمه دارد.
کفتر چاهی حکم موش در محیط شهری دارد و در غرب به آنها موش پرنده می گویند. برای نمونه ۸۰ کبوتر در سال یک تن یعنی ۱۰۰۰ کیلو فضولات تولید می کند. علاوه بر آن ده ها بیماری خطرناک توسط آنها منتقل و براحتی ممکن است جان و سلامت مردم و بخصوص کودکان را تهدید کنند. بعد از رواج پدیده سگ و گربه پروری، کبوتر بازی هم در شهر تهران شایع شده است. در محله ما در ابتدا تعداد این کبوترها چند ده عدد بود ولی الان به صدها رسیده اند و فضولات آنها درست در جایی که پر مغازه اغذیه و میوه فروشی و نانوایی است، وارد مواد غذایی و زندگی مردمی می شود که در آن اطراف زندگی می کنند. من نمی توانم درک کنم که چگونه مدیریت شهری خودش را به خواب زده است.
من نمی توانم درک کنم نظامی که مرتب بر طبل تهدید نسلی و افزایش جمعیت می کوبد چرا نمی تواند بساط گربه بازی را جمع کند که یکی از کمترین خطرات انگل آن نازایی و سقط جنین است. بهت آور است که خود شهرداری در ابتدای گیشا با ساخت نمادی ساخت نمادی بستر کفتر بازی را فراهم کرده است.
با توجه به اینکه بیماری غذا دهی به حیوانات ولگرد و مهاجم در جامعه شهری به یک اپیدمی تبدیل شده است و در همه لایه ها از پول دار و کم پول، با سواد و بی سواد، موافق و مخالف رژیم دیده می شود، تنها تفسیر من این است که جامعه ای که به بن بست رسیده است، جامعه ای که نومید است، جامعه ای که حتی از داشتن یک شادی ساده محروم است، این نوعی پناه آوردن به چند جانور سهل و الوصول ممکن است به او حس وابستگی بدهد. مهاجرت، تورم، طلاق و گرانی بسیاری از خانواده ها را از هم پاشیده است.
برخی از افراد گویا در زندگی خود احساس بیهودگی می کنند و از این طریق می خواهند کار مثبتی انجام دهند و برخی آن را ثواب می دانند. غذا دادن به حیوان ولگرد که مسئولیت نگهداری در خانه ندارد، آسانترین راه برای پر کردن حجم بالای کمبودها و یا ایجاد رضایت درونی و یا حتی ثواب به حساب می آید. با توجه به رفتار مردم و تجربه بسیاری از دوستان، تردیدی ندارم که غذا دادن به حیوانات براحتی آدمها را معتاد میکند و فرد معتاد اصلا متوجه نتیجه رفتارش نیست.
با بسیاری از این افراد حتی نمی توان گفتگو کرد. در خیابان با آقایی آشنا شدم که به من می گفت مادر بزرگش در گیشا گرفتار این بیماری غذا دهی به گربه هاست. ایشان که فردی باسواد بود میگفت اصلا نتوانسته مادر بزرگ و خالهها و دختر خالههایش را راضی کند که دست از این کار بردارند. تعریف میکرد یکی از دختر خاله هایش شکست عشقی خورده و بعد از بد شانسی افتاده است دنبال غذا دادن به گربهها. دوست دیگری می گفت که به خاطر مخالفتش با غذا دادن به سگها خواهرش با او قطع رابطه کرده است.
من معتقدم که ما گرفتار "سندرم شهر هِرتی" شدهایم. من نمیتوانم جامعه را مقصر اصلی این ماجرا بدانم. آنها رفتار حکمرانان را تکرار میکنند.
.مگر غیر از این است که آنها هم کاری به جامعه ندارند، حقوق و نیازهای بدیهی مردم برایشان اهمیت ندارد و فقط به آنچه که خود می اندیشند که راست و حقیقت است عمل کرده و بقیه را مجبور به تبعیت می کنند. شهروند وقتی می بیند مسئولین نه آلودگی هوا برایشان مهم است، نه تفکیک زباله و نه ترافیک، طبیعی است که آنها هم به حقوق سایر همشهریان بی تفاوت می شوند و آن کاری را می کنند که فکر می کنند درست است. اگر مسئولین ما درایت داشتند و به عواقب رفتارشان می اندیشند کارهایی نمی کردند که حتی فرزندانشان هم آنها قبول نداشته باشند. همه ما شاهدیم که با تصمیمات غیر منطقی اشان با سرنوشت یک مملکت و زیست میلیون ها انسان چگونه بازی می کنند. الگوی آن خانم و آقایی که نمی فهمد که این شکل از گربه و سگ و کبوتر پروری، نه به نفع حیوان و نه به نفع خود او به عنوان شهروند است، کسی جز مسئولین مملکت نیست. آن مسئول هم متوجه نیست که وقتی هوا آلوده می شود خانواده اش هم قربانی می شود، وقتی تورم بالا می رود فرزند او هم امیدی به آینده ندارد و از این کشور می رود. وقتی می گویی این برخورد با بی حجابی هرگز منجر به تقویت حجاب و تقویت دین نمی شود و بعکس باعث دوری و حتی نفرت مردم می شود، باز کار خودش را می کند. مگر به این حجم از بی توجهی با منطق و علم جز "سندرم شهر هِرتی" می توان اسم دیگری گذاشت. من می توانم، پس هر کاری دلم خواست انجام می دهم، در اتوبان خلاف جهت موتور سواری می کنم، جنگل آتش می زنم، زمین خواری می کنم، پارتی بازی می کنم، رشوه می گیرم، بدون شایستگی افراد هم باند خود را در دانشگاه و در اداره استخدام می کنم، بیت المال را غارت می کنم و صد کار "دبش"، به کسی هم مربوط نیست.
*استاد دانشگاه
۴۷۴۷
نظر شما