کارگردان مجموعه تلویزیونی «وضعیت سفید» اعتقاد دارد تلویزیون شوخی‌بردار نیست و توجه به مخاطبان میلیونی این رسانه اجازه اشتباه کردن را از افراد می‌گیرد.

بهناز شیربانی: آخرین قسمت مجموعه تلویزیونی «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمت‌الله سه‌شنبه اول آذر از شبکه سه پخش شد، سریالی که در مدت پخش توانست نظر مساعد بسیاری از منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند.

ساختار متفاوت «وضعیت سفید» همراه با داستانی که روایتگر گذشته نه چندان دور ایران است، فضایی جذاب خلق کرد. نعمت‌الله پس از تجربه‌های موفق خود در سینما با فیلم‌های «بوتیک» و «بی‌پولی» این بار  هم توانست اثری قابل قبولی را در تلویزیون و حوزه مجموعه‌سازی در کارنامه هنری خود به ثبت برساند.

در کافه خبر میزبان برخی عوامل این سریال از جمله نعمت‌الله کارگردان و فیلمنامه‌نویس، هادی مقدم‌دوست فیلمنامه‌نویس، خشایار موحدیان تدوینگر، مهرشاد ملکوتی صداگذار و تعدادی از بازیگران شامل عزت‌الله مهرآوران، رابعه مدنی، امیر کاظمی، علی سلیمانی، فرهاد شریفی و بامداد نعمت‌الله بودیم.
آقای نعمت‌الله پیش از این تجربه‌های موفقی در ساخت آثار سینمایی داشتید، نسل جوان هم ارتباط خوبی با کارهای شما برقرار کرد. حالا بعد از این تجربه‌های موفق از شما مجموعه «وضعیت سفید» را می‌بینیم با ساختاری متفاوت و کار در مدیوم تلویزیون. این تفاوت‌ مدیوم‌ها برای شما به عنوان کارگردان چطور بود، اصلا به این تفاوت اعتقاد دارید؟
حمید نعمت‌الله، کارگردان و فیلمنامه‌نویس:
طبیعی ‌است تفاوت‌های فنی بین سینما و تلویزیون وجود دارد،‌‌ همان تفاوت‌های معروف که از گذشته بوده، مثل تفاوت در کادر و صدا و تمرکزی که تماشاگر موقع دیدن فیلم سینمایی دارد، اما تفاوت‌ها به این معنی نیست که در تلویزیون باید از چیزی کوتاه آمد یا مثلا تلویزیون فرمت دم‌دستی‌تری دارد. به اعتقاد من اصلا این‌طور نیست و تنها تفاوت این دو مدیوم تفاوت‌های فنی است .  
درباره تفاوت مخاطبان این دو مدیوم صحبت کنیم. به هر حال همه ما اعتقاد داریم تلویزیون رسانه فراگیرتری است، ولی سینما را عموما قشری خاص انتخاب می‌کنند.
نعمت‌الله:
در سینما مخاطبان با تمرکز بیشتری برای دیدن فیلم دارند، چرا که سالن تاریک است و عناصری که توجه آن‌ها را جلب کند کمتر است و قرارشان این است با فیلم کاملا ارتباط برقرار کنند. به نظر من سینما و تلویزیون این تفاوت عمده را دارند، اما امروز که انواع فیلم‌های خارجی و ایرانی در خانه‌ها دیده می‌شود، این ارتباط را مردم یاد می‌گیرند.
 

حمید نعمت‌الله، کارگردان و فیلمنامه‌نویس
پس تمرکز بر کیفیت کار باعث می‌شود تفاوت مدیوم‌ها در اصل کاری که ارائه می‌شود تاثیری نداشته باشد؟
نعمت‌الله:
از  نظر من فرقی ندارد، موضوع این است که ما کارمان را انجام می‌دهیم و قرار است این کار را خوب انجام دهیم.
من هر چه فکر می‌کنم چه تفاوتی می‌تواند بین کار در سینما و تلویزیون وجود داشته باشد، به مسئله خاصی نمی‌رسم. در واقع، این موضوع برای من قابل درک نیست. همه چیز به تعهد آدم برمی‌گردد، نمی‌خواهم از این واژه با بار شعاری آن استفاده کنم. در واقع، می خواهم بگویم، اساسا تئوریزه کردن تنبلی کار خوبی نیست و به تئوریزه کردن «کار بد» می‌انجامد که آن هم خوب نیست.
من گاهی جملات خنده‌داری از برخی کارگردان‌ها می‌شنوم که برایم قابل هضم نیست. مثلا کسی می‌گوید: «من در تلویزیون به اندازه سینما انرژی نمی‌گذارم.» این را من واقعا نمی‌فهمم و نمی‌دانم مثلا اگر قرار است جای دوربین در یک نقطه مشخص باشد، چون داریم در تلویزیون کار می‌کنیم باید دوربین را در جای دیگری بگذاریم؟
به هر حال شما در یک فیلم یک حضور خلاقانه به عنوان بازیگر یا کارگردان، تدوینگر یا صدابردار و... دارید. من متوجه نمی‌شوم صداگذار اگر صدای خوبی به ذهنش می‌رسد، نگذارد و بگوید این کار را در سینما انجام می‌دهم.
این‌ها تماما سعی و تقلا برای توجیه تنبلی است. به هر حال به نظر من این موضوع نشان دادن متعهد نبودن برخی کارگردان‌ها به کارشان دارند. من معتقدم «از کوزه‌‌ همان برون تراود که در اوست.»
اصولا تفاوت‌های فنی وجود دارد و برآورد‌ها و محاسباتی را آدم سعی می‌کند در هنگام نوشتن قصه لحاظ کند، ولی این‌ها هیچ کدام به معنی انجام دادن کار بی‌کیفیت نیست و مجموعه برآورد توانایی و احساس مسئولیت‌مان هر لحظه جزو شخصیت ما است و جداشدنی نیست.
بعید می‌دانم آدم‌های درجه یک و هنرمند بتوانند این دو را از هم جدا کنند. مثلا آیا یک بازیگر تئا‌تر برایش فرقی می‌کند که در یک  سالن کوچک بازی کند یا در سالن اصلی تئا‌تر شهر؟ به عقیده من محال است که یک بازیگر برحسب کوچکی سالن بازی‌اش را تغییر دهد.
من تا به حال سه تله‌فیلم ساخته‌ام و برایم تفاوتی ندارد. از نظر من تلویزیون شوخی‌بردار نیست و همین که می‌دانید این رسانه چند میلیون تماشاگر دارد، اجازه اشتباه کردن را از شما می‌گیرد. به نظرم فقط جهل می‌تواند باعث شود به عنوان کارگردان این همه مخاطب را ندید و کار بد تولید کرد. باز هم تاکید می‌کنم با این تماشاگر میلیونی با تنبلی رفتار کردن و این تنبلی را تئوریزه کردن کار مضحک و دور از ادبی است و شرط مروت این است که به عنوان کارگردان کار خوب تحویل مخاطب بدهیم.
هنگام ساخت «وضعیت سفید» تا چه حد به مخاطب فکر می‌کردید؟
نعمت‌الله:
بحث اصلی برای من زمانی که مشغول نوشتن و یا ساخت یک اثر هستم، چه برای سینما و چه برای تلویزیون این است که کارم را برای مخاطب می‌سازم، اما مخاطب فرضی که در وجود خودم است که میزان سلیقه آن از خودم پایین‌تر و بالا‌تر نیست. به لحظات خنده‌دارش می‌خندم و به لحظات تاثیرگذارش اعتقاد دارم.
منظور من این است که من هم مثل بقیه آدم‌ها یک مخاطب هستم و برای مخاطبی با این سطح سلیقه فیلم می‌سازم. من معتقدم هر کس کاری را تولید می‌کند چه خوب و چه بد، همین را بلد است و معنی ندارد کار بهتری می‌توانسته انجام بدهد و نکرده است. این لجبازی حقیقت ندارد و فریبکارانه است. هر کس کارش را بد انجام دهد و یا لااقل سعی خود را نکند بی‌معرفتی کرده و عمل غیراخلاقی انجام داده است.
آقای مقدم دوست، شما هم با چنین ذهنیتی موافق هستید؟
هادی مقدم‌دوست، فیلمنامه‌نویس:
در ادامه حرف‌های حمید باید بگویم اولا این پیش‌فرض وجود ندارد که توده‌های مردم عوام هستند و باید برای عوام کار نازل انجام داد. مثل اینکه بگوییم اگر بخواهیم برای اکثریت مردم غذا درست کنیم پس باید غذایی سبک و بی‌مزه و بی‌ظرافت تهیه کنیم، اما اگر بخواهیم برای یک جمعیت محدود غذا درست کنیم باید برایشان یک غذای حسابی بپزیم...
گاهی وقت‌ها طوری رفتار می‌شود که انگار این پیش‌فرض ثابت شده و به همین خاطر کار مردمی یعنی عوامانه و کار نازل کردن. شاید طبق همین تعریف کسانی که عادت به کارهای نازل دارند نام خودشان را هنرمند مردمی می‌گذارند و بعد کسی که کار جدی‌تری انجام می‌دهد یا سعی بیشتری می‌کند از آن به عنوان هنرمند مخاطب خاص یاد می‌کنند.
به نظر من این‌‌ همان تئوریزه کردن تنبلی است که همه سعی خود را نگذاریم. به عبارت بهتر، تئوریزه کردن بی‌هنری است یا می‌تواند ترکیب هر دو باشد. من نمی‌توانم باور کنم کسی باهنر باشد و تنبلی کند و آن شور و ذوقی که در فرد تبدیل به هنر می‌شود تبدیل به انرژی نشود. باز تاکید می‌کنم، این پیش‌فرض ثابت نشده که برای عامه مردم باید کارهای بی‌کیفیت انجام داد، یعنی کارهای نازل انجام داد.
 

هادی مقدم‌دوست، فیلمنامه‌نویس
عزت‌الله مهرآوران، بازیگر: آقای نعمت‌الله از دو کلمه استفاده کردند که به قول خودشان بار شعاری دارد به اسم «تعهد». من از‌‌ همان دورانی که شروع به بازی در تئا‌تر کردم اعتقاد داشتم هنر هیچ وقت نمی‌تواند شغلی باشد که من انتخابش کنم و آن را دنبال کنم، بلکه هنر، من را انتخاب می‌کند و چون من را انتخاب می‌کند، خیلی چیز‌ها را در من به وجود می‌آورد، مثل خود کلمه تعهد و دیگر نمی‌شود با کاری که قصد انجامش را دارید بی‌تفاوت مواجه شوید.
هنرمندی که انتخاب می‌شود زندگی هنری خود را شروع کند، این بار عظیم را دارد. بنابر این می‌خواهم بگویم بازیگر، کارگردان، نویسنده و... با این بار عظیم مواجه هست و نمی‌تواند کم‌کاری کند. پس به همین راحتی می‌توان گفت وقتی سینما کار می‌کنی یا تلویزیون و یا حتی تئا‌تر‌‌ همان تعهد وجود دارد و هیچ فرقی ندارد.
یکی از نکات قابل توجه مخاطبان در مواجهه با مجموعه «وضعیت سفید» این است که حتی برخی از مخاطبان مخالف کار باز هم از ارزش‌های فنی آن صحبت می‌کنند و اذعان دارند این سریال توانسته بسیاری را به خاطرات دورشان پیوند بزند و به نوعی حس نوستالژی بسیاری را برانگیخته است. به نظر شما این احساسی که سریال در مخاطب ایجاد کرده از کجا نشات گرفته است و چرا این مقطع زمانی خاص را انتخاب کردید و به سراغ آن رفتید؟
نعمت‌الله:
مقطع جنگ در تاریخ معاصر ما بسیار مهم و قابل اعتنا است. به هیچ وجه نمی‌شود از این دوران و جلوه‌های مختلف آن چشم‌پوشی کرد. به نظر من سینما و تلویزیون در این زمینه خیلی بد کار کردند. ماجرا این طور پیش رفته که چیزی مثل جنگ که در ذاتش جذابیت‌های دراماتیک دارد تبدیل به ژانری شده که برای مردم جذاب نیست.
شاید پاسخ من به سئوال ارتباط چندانی نداشته باشد، اما مطرح کردن این موضوع خالی از لطف نیست که فیلمسازان سینمای جنگ مدام از حمایت‌های دولتی حرف می‌زنند، در صورتی که این ژانر در نوع خود جذاب است. در همه جای دنیا روی توفیق گیشه فیلم‌های جنگی حساب می‌کنند و دلیلی نمی‌تواند داشته باشد غیر از اینکه مواجه فرهنگی بدی در این مورد اتفاق افتاده و مردم این ژانر را پس زده‌اند.
در مورد سئوال شما باید بگویم امروز چیزی بیش از همیشه باعث حسرت خوردن است، چیزی که دوستان به عنوان نوستالژی از آن یاد می‌کنند. البته احساسات نوستالژی گذشته را می‌توان در اسباب، کارتون‌ها و تلویزیون، خاطرات، دیالوگ‌ها و حتی رفتار جستجو کرد، اما نوستالژی رفاقت و محبت هم هست.
خاطرم هست در سال‌های انقلاب من در راهپیمایی بودم و با چشمان خود روزی را دیدم که دو نفر با ماشین با هم تصادف کردند و بعد از ماشین پیاده شدند و همدیگر را بغل کردند. آن دوران به زعم من اوج تجلی دوستی و احساس‌ خوشایند بود، گرچه دورانی سرشار از محرومیت بود. یعنی در اوج محرومیت، احساسات انسانی وجود داشت و هیچ وقت جامعه به اندازه الان مادی نبود. موضوع این است که به همه این‌ها می‌توان با احساس نگاه کرد. این احساس دریغ نسبت به گذشته موضوع جالبی برای ما بود.
مقدم‌دوست: نگرانی و تلاش برای جذب مخاطب در حین نگارش این کار وجود داشت. می‌خواستیم موقعیت داستان و مضمون کار تاثیراش را بگذارد. مدت زمانی که در اختیار داشتیم حدود دو هزار دقیقه بود. این ظرف و محتوا و شرایط نمایشی همه ما را ملزم کرد نوع بخصوصی از داستان‌گویی را انتخاب کنیم. یعنی نحوه نگارش داستان نیز در قصه کوتاه خیلی فرق می‌کند تا نگارش رمانی 10 جلدی. نوع داستان‌گویی براساس وسعت ظرفی که در اختیار دارید متفاوت است.
«وضعیت سفید» داستان خطی ندارد و این نوع نگارش جسارت نویسنده را در بیان چنین مضمونی می‌طلبد. مقدم‌دوست: به نظر من خود کار به آدم تکلیف می‌کند چگونه باید باشی. قصه‌هایی با زمان‌های طولانی می‌تواند مخاطب را به زمان‌هایی خاص نزدیک کند، مثلا یک دوران چند ساله و این ممکن است شکل کلاسیک نداشته باشد. همانطور که در اشکال کلاسیک قصه‌هایی هست که ماجرا در آن بسیار مهم است و هم قصه‌هایی هست که شخصیت در آن اهمیت پیدا می‌کند.
در «وضعیت سفید» براساس محتوا، تاثیری که از آن انتظار می‌رفت و یکپارچه کردن آدم‌ها ‌باید شخصیت‌های متعدد طراحی می‌کردیم و این آدم‌ها باید در زمان مناسب به هم نزدیک می‌شدند. این با طبیعت دو هزار دقیقه‌ای کار همخوانی داشت. وقتی شکل داستان ایجاب می‌کند چنین روایتی را انتخاب کنید طبیعتا به همین گزینه فکر می‌کنید. البته طبیعتا جذابیت تضمینی داستان‌گویی‌های پرهیجان را در اختیار ندارید و باید به مدل دیگری از جذابیت فکر کنید. واقعیت این است که مدل‌های دیگری غیر از داستان خطی هم برای ایجاد جذابیت وجود دارد...
زمان نگارش شخصیت‌ها برای شما اهمیت بیشتری داشت یا داستان؟
مقدم‌دوست:
دغدغه این کار یک مسئله انسانی است، یعنی آشتی. برای همین شما بیشتر باید روی آدم‌ها کار کنید... اما واقعیت این است که چند نکته مد نظر ما بود، اینکه هم مواظب شخصیت‌ها باشیم و هم مواظب جذابیت و هم تنوع بصری، ریتم، جریان داستانی، روند تغییر خلقی شخصیت‌ها و در ‌‌نهایت بزنگاه‌های تقویمی و تاریخی. من خاطرم نیست لحظه‌ای با یک نگرانی این کار را نوشته باشیم و خب البته در ‌‌نهایت این کار بیشتر شخصیت‌محور است.
برسیم به افرادی که سهم بزرگی در شکل گرفتن این مجموعه داشتند؛ بازیگران. ابتدا از نقش مادربزرگ شروع کنیم که در این داستان به نوعی شخصیت محوری آن محسوب می‌شود. خانم مدنی از نحوه حضورتان در این کار بگویید.
رابعه مدنی، بازیگر:
من خواستم در این کار به معنی واقعی مادر باشم و نه هنرپیشه. البته با همکاری آقای نعمت‌الله که در خدمتشان بودم و کسب تجربه کردم چیزهایی به نقش اضافه شد که برای مخاطبان دلنشین شد، چون من بازیگر حرفه‌ای نبودم و هر چه بود زحمت آقای نعمت‌الله بود و خواستم از کارم نزنم و امیدوارم مردم نقش را دوست داشته باشند.
مهرآوران: چیزی که لازم می‌دانم اشاره کنم این است که همه ما به نوعی در تعهدی که آقای نعمت‌الله فرمودند سهیم شدیم. بعد از 45 سال تئا‌تر کار کردن به جرات می‌گویم این کار برای من یک دانشگاه بود، چرا که همه ما خیلی از چیز‌ها را در کارهای قبلی خودمان نداشتیم که در این کار فراوان داشتیم و این خیلی مهم است.
نعمت‌الله: خانم مدنی از جمله کسانی بودند که به شدت از نه گفتنشان برای حضور در کار می‌ترسیدم. هیچ جایگزینی برای ایشان نداشتیم و بعد از صحبت کردن با کسانی مثل سامان مقدم و امیرشهاب رضویان عزیز که فکر می‌کردم بتوانند ایشان را راضی کنند، در ‌‌نهایت راضی شدند در این کار با ما باشند.
آقای مهرآوران تفاوت هدایت آقای نعمت‌الله با سایرینی که تا به امروز با آن‌ها کار کردید در چیست؟
مهرآوران:
تفاوت ایشان در تدبیر بود. خیلی از کارگردان‌ها که قابل احترام هم هستند مدیریت دارند، ولی در این کار تدبیر خیلی پیش‌برنده بود. من به عنوان بازیگر در این کار یاد گرفتم همه چیز را در نظر داشته باشم. همه ابزاری که در آنجا حیات تازه‌ای پیدا کرده بودند این حیات را به من منتقل می‌کرد. من با این‌ها در این کار کامل شدم. این هدایت و تدبیر در مدیریت کار خیلی مهم بود و نمی‌توان آن را انکار کرد.
هیچ لحظه‌ای بدون آقای نعمت‌الله نمی‌توانستید باشید، حتی اگر چیزی نمی‌گفتند. حضور دلی ایشان ما را تقویت می‌کرد. 18 ماه کار کردن در یک لوکیشن هیچ چیزی جز سهیم شدن در این تعهد و اطاعت از این تدبیر نمی‌تواند باشد.
مدنی: مهم این است که بازیگر خودش را متعلق به این فیلم می‌داند و احساس بیگانگی نمی‌کند. من احساس می‌کردم حقیقتا باغ خانه من است و تمام این بازیگران بچه‌های من هستند. برخورد من مادرانه بود و این موضوع باز هم نتیجه احساس آقای نعمت‌الله بود.
علی سلیمانی، بازیگر: نا‌گفته نماند خانم مدنی در پشت صحنه کار هم با همه ما مادرانه برخورد می‌کردند.
آقای سلیمانی شما هم در این کار ایفاگر نقشی بودید که تاکنون شبیه آن را از شما ندیده بودیم. این نقش را چطور دیدید و با آن ارتباط برقرار کردید؟
سلیمانی:
ترجیح می‌دهم این موضوع را از بحث‌های کمی قبل‌تر آغاز کنم. یکی از ویژگی‌های این سریال موقعیت‌محور بودن آن است که خیلی به بازیگر کمک می‌کند. ما چیزی که در طول پلان‌ها از آقای مقدم‌دوست و نعمت‌الله می‌پرسیدیم این بود که حالا کجا هستیم و...
یکی از ویژگی‌های آقای نعمت‌الله دموکرات بودنشان است، اینکه به عنوان بازیگر با کارگردانی مواجه می‌شوی که آزادی و می‌توانی پیشنهاد بدهی و حتی اجرا کنی. بودن در آن فیلم به خودی خود لذت‌بخش می‌شود.
من فکر می‌کردم بهزاد واقعا فقط زن‌ذلیل است، اما بعد دیدم فقط این نیست. واقعیت این است که من در زمان جنگ هم‌سن امیر قصه بودم و خودم هم فکر می‌کنم اگر در موقیعت بهزاد بودم و می‌دیدم همسرم قهر کرده و بچه را برده و من تنها ماندم،‌ طبیعتا عکس‌العمل طبیعی نمی‌توانستم داشته باشم.
در این جزئیات، ادبیات شفاهی و جزئیات موقیعت پلان کمک‌های آقای نعمت‌الله و مقدم‌دوست راه‌گشا بود. حضور آقای مقدم‌دوست در کل سریال برای ما موثر بود. او و جزئیات را بهتر واکاوی می‌کرد، چرا که طبق عادت در بسیاری از سریال‌ها نویسنده حضور ندارد و آمدنش هم صرفا سمبلیک است، ولی این حضور اتفاق مبارکی برای ما بود و در نوع بازی ما تاثیر داشت.
در طول کار به ابعاد تازه‌ای از نقشم پی بردم و دوستش داشتم. متاسفانه تا قبل از «وضعیت سفید» من تجربه کار با کارگردان دموکرات را نداشتم و پشنهادات من اغلب پس زده می‌شد، اما در مورد نعمت‌الله این‌طور نبود. او خوب گوش می‌داد و بعد قانع می‌شد پیشنهاد برای نقش مناسب است یا خیر.
مهرآوران: یکی از کارهایی که کارگردان «وضعیت سفید» انجام می‌داد این بود که نقشی را به ما سپرد که تاکنون بازی نکرده بودیم. مثلا در تئا‌تر وقتی یک نقش را بازی می‌کنیم هر شب این نقش به تعالی می‌رسد، آن‌قدر که شب آخر شب سوگواری یک هنرپیشه است.
می‌خواهم بگویم در کشوری که رمان ندارد، وقتی یک سریال مثل «وضعیت سفید» آدم‌ها را به قصه‌ای که ندارند پیوند می‌دهد، اتفاق مهمی است. یعنی کارگردان اجزایی را در نظر گرفته که ربط زیادی به قصه ندارد. یک عده در جنگ در یک موقعیت بسیار خشن و نابرابر با اسم جنگ، یک جنگ کوچک را بین خودشان راه انداخته‌اند که نمی‌دانند دلیلش چیست. یعنی اگر از خانواده گلکار بپرسید چرا با هم قهر هستید درست نمی‌دانند.

از این طرف بمباران شهر است و از طرف دیگر قهر کردن این آدم‌ها است، ولی مرغابی داستان کار خودش را می‌کند. یک آتش بود که همه را گرم می‌کرد، حتی کسانی را که با هم قهر بودند. من در این مدت فکر می‌کردم چگونه یک رمان کامل می‌شود و فهمیدم دقیقا همین عوامل است. «وضعیت سفید» به همه چیز حیات داد.
وقتی امیر را در این نقش می‌بینید نمی‌توانید رد کنید و بگویید خوب نیست. من نمی‌گویم این سریال نقص ندارد، ولی می‌خواهم بگویم در این مدت که با مردم صحبت کردم حتی کسانی که از سریال بد می‌گویند و نقد بد می‌کنند، از خوبیش است. این شخصیت‌ها کسانی نیستند که شما می‌بینید و خود شما هم به عنوان تماشاگر چیزی به آن اضافه می‌کنید.
این نوع سریال که سریال بی‌قصه، اما پر از قصه است این جذابیت‌ها را برای هنرپیشه دارد.
 

عزت‌الله مهرآوران، بازیگر
خشایار موحدیان، تدوینگر: سال‌های زیادی است سریال‌های مختلف پر مخاطب را تدوین کرده‌ام. به نظر من خیلی تدبیر می‌خواهد فیلمنامه‌نویس با داشتن 26 شخصیت همچنان مسلط به کار خود ادامه دهد و این‌قدر کنترل شده عمل کند.
ساختن آدم‌های معمولی در یک موقیعت کاملا معمولی و تماشاگر داشتن و قشنگ نشان دادن آن بسیار کار مشکلی است. این به نظر من کار سختی بود که آقایان مقدم‌دوست و نعمت‌الله از پس آن بر آمدند. این نشان می‌دهد روی ریز ریز موضوع جذابیت فکر شده و فقط به جذابیت اتکا نشده است. مثلا ما در تدوین با همکارم خانم سودابه سعیدنیا و آقای نعمت‌الله ساعت‌ها درباره ایجاد جذابیت در فرصت‌های تدوینی صحبت کردیم.
خب، این خودش یک فرصت دیگر برای ایجاد جذابیت است. ما در تدوین این کار انواع ریتم‌ها و شکل‌های مونتاژی را کار کردیم. جالب اینکه این تنوع لحن تدوین لحن جامع‌تر و مرتبط‌ با کلیت ساختار سریال دارد. خود سریال هم همین گونه بود... بچه‌قصه‌های گوناگون با لحن‌های گوناگون به هم تبدیل ‌شدند و یک کل را شکل ‌دادند... ما کلکسیونی از انواع تدوین را در این کار تجربه کردیم.
آقای کاظمی، شما دوره زمانی را بازی کردید که هنوز متولد نشده بودید و هیچ ذهنیتی نسبت به آن دوران نداشتید. فضای کار را چطور دیدید؟
امیر کاظمی، بازیگر:
من سال 69 به دنیا آمدم، در حالی که داستان این سریال سال‌های 66 و 67 اتفاق می‌افتد. حمید نعمت‌الله عزیز و هادی مقدم‌دوست و تمام بازیگران در شرایط سخت، اما با صفا به ما کوچک‌تر‌ها کمک کردند و اجازه دادند کار کنیم.

همین‌قدر که حمید نعمت‌الله به من اجازه داد کار کنم احساس می‌کنم 10 سال جلو رفتم، چرا که چیز‌هایی از این آدم‌ها یاد گرفتم که بدون تعارف تا آخر عمر مدیونشان هستم، بخاطر اینکه خیلی از زوایای بازیگری را به من یاد دادند.
به جرات می‌توانم بگویم خیلی از سکانس‌هایی که در این کار دوست دارم، سکانس‌های خودم نیست و برای بازیگران دیگر است که عمیق‌ترین تاثیرات را بر من می‌گذارد. بار‌ها بغض کردم.

این فضاسازی زیبا من را به آن زمان برد. فکر می‌کنم هر چقدر نقش شهروز خوب پرداخت شده بخاطر قلم و نگاه هادی مقدم‌دوست و حمید نعمت‌الله عزیز است و گرنه خود من بازی بد هم دارم. اگر این کار خوب شده به حساب اتفاقی می‌گذارم به نام حمید نعمت‌الله و هادی مقدم‌دوست که همه چیز این نقش را می‌دانستند.
وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم نه تنها اسکلت شخصیت در آن هست بلکه پلان را هم می‌دیدم، اما وقتی سر صحنه حاضر می‌شدم می‌دیدم اگر 20 جور اتود برای نقش می‌زدم نوعی دیگری را از من می‌خواستند، اینکه زوایای دیگر را در نقش و بازیگری دیدم برای من اتفاق خوشایندی بود.
آقای شریفی حضور شما نسبت به سایر بازیگران در سریال کمتر بود، اما نقش بسیار جذابی را ایفا کردید. با توجه به اینکه تا پیش از این نیز تجربه کار با حمید نعمت‌الله را داشتید. تجربه بازی در این سریال را چگونه دیدید؟
فرهاد شریفی، بازیگر:
مقوله قبول کردن یک نقش برای یک بازیگر چند مرحله دارد یکی از مراحل آن این است که بازیگر چه چیزی را می‌خواهد ارائه دهد. تجربه قبلی من با آقای نعمت‌الله در فیلم «بی‌پولی» خیلی تجربه مفید‌تر از این سریال بود، به این دلیل که سر فیلم «بی‌پولی» درمورد نتیجه حضورم کنار سایر دوستان بازیگرم تردید داشتم. برای من مهم بود چرا که سال‌ها است دغدغه چندانی برای بازی زیاد مقابل دوربین ندارم.
آقای نعمت‌الله گوش خوبی برای شنیدن دارد. سینما را خوب می‌شناسد. کاش ایشان اینجا نبود تا بهتر بتوانم از توانایی‌هایش صحبت کنم. می‌بینیم او در سریال «وضعیت سفید» هم مثل سینما کار کرده و انگار با یک سریال روبرو نیستیم.

«وضعیت سفید» فرا‌تر از سریال‌هایی است که در این مملکت ساخته می‌شود، سریال‌هایی که نمی‌دانیم اصلا برای چه ساخته می‌شوند. «وضعیت سفید» توقع مردم را بالا برد. این اعتماد به آقای نعمت‌الله را من از فیلم «بی‌پولی» دارم.

برای پذیرش نقش در «وضعیت سفید» دلهره نداشتم، با اینکه در شرایط بد روحی بودم و مادرم به رحمت خدا رفته بود. اصلا حوصله خواندن متن را نداشتم، اما به این یقین رسیدم که این نقش در این سریال جای مناسبی برای من است. صرفا به نقش اول یا اصلی فکر نمی‌کنم و بلندی و کوتاهی نقش چندان اهمیتی برای من ندارد.
خوشبختانه تجربه کار با حمید نعمت‌الله در «بی‌پولی» را به «وضعیت سفید» آوردم. در این تجربه حداقل پلان‌های سینمایی خیلی پری می‌بینم. ما تئاتری‌ها معمولا شعار نمی‌دهیم، ولی واقعیت این است که همه بازیگران در جای مناسب خود در این سریال قرار گرفتند.

آقای نعمت‌الله از نظر من فردی است که انتخاب درستی دارد و چون متن‌های او و مقدم‌دوست به جامعه نزدیک است از خواندنش احساس خوبی پیدا می‌کنید.
مثلا در فیلم «بی‌پولی» برای من سئوال بود که چرا آقای نعمت‌الله من و آقایان سلیمانی، رضایی، انصاری و امیر جعفری را کنار هم قرار داد، ولی در ‌‌نهایت نتیجه صد در صد خوب بود. ایشان از بازیگران شناخت درستی دارند. مسئله این است که نگاه کارگردان در موفقیت یک کار سهیم است. دوستان و همکاران من که امیدوارم در آینده تجربه کار با حمید نعمت‌الله را داشته باشند به او شک نکنند و با اعتماد کامل سر فیلم ایشان حاضر شوند.
ادبیات آقای نعمت‌الله طوری است که انگار آدم‌ها را ساخته و بعد کمی بازیگر را برای تجربه‌های بعدی‌اش نگران می‌کند که آیا بهتر از این هم در کاری حاضر خواهم شد؟ این توفیقی است که برای اغلب ما سر این سریال به وجود آمد.
سلیمانی: وقتی پخش سریال «وضعیت سفید» اتفاق افتاد من تازه متوجه شدم ضرورت ساخت یک سریال چیست. سریال‌هایی می‌بینیم که تولید آن‌ها حقیقتا هیچ ضرورتی ندارد. ساخت این مجموعه علاوه بر هوشمندی سازندگانش ذکاوت مدیران تلویزیون را نشان می‌دهد.
کاظمی: یک ویژگی مهم آقای نعمت‌الله نگاه‌شان است، چرا که آن‌قدر دقیق یک نفر را آنالیز می‌کنند که در لحظه‌ای که با ایشان حرف می‌زنید، دقیقا همه شخصیت وجودی تو را به کاغذ منتقل می‌کند.
آقای نعمت‌الله تجربه همکاری با این گروه از بازیگران در «وضعیت سفید» چگونه بود؟
نعمت‌الله:
بدون تعارف، فیلم ساختن کار باریاضت است. وقتی این پروسه طولانی شود و با سرمای سخت و نبود امکانات مالی همراه باشد بالاخره به عوامل سخت می‌گذرد، اما انصافا فضای با صفایی را در این کار تجربه کردیم. جالب است که این احساس در مرحله تدوین و صدا گذاری و موسیقی کار هم ادامه داشت.
البته درگذشت خانم شهابی برای همه ما تلخ بود. آن چیزی که مربوط به مشقت‌های کار می‌شود سختی بود، اما تلخی نبود. علاوه بر تحمل فضای سخت، کار مهم و بی‌سابقه‌ای که بازیگران این مجموعه انجام دادند این بود که وقتی سر تصویربرداری اعلام شد دو ماه آخر کار را پول نمی‌دهند، همه این دوستان با وجود چنین شرایطی باز به کارشان ادامه دادند.
مدنی: همه ما می‌خواستیم با تمام این شرایط بار به منزل برسد.
آقای ملکوتی درباره صداگذاری این کار صحبت می‌کنید؟
مهرشاد ملکوتی، صداگذار: طبیعتا صداگذاری فیلم‌های جنگی سخت است، اما صداگذاری فیلم‌های رئال از آن سخت‌تر است. «وضعیت سفید» اجازه استفاده از المان‌های صدایی را بیشتر به من داد و برای شروع هر سکانس چیزی از المان صدایی وجود داشت.
نعمت‌الله: مهرشاد ملکوتی کارش را فشرده انجام داد و برای چنین کاری منصفانه‌تر بود که از قبل فرصت بیشتری در اختیار داشت. با این وجود در این فرصت فشرده هر روز حرکات غافلگیرکننده‌ از کار او می‌بینیم. او انصافا کارشان را خوب انجام داد و باند صوتی این فیلم را غنی کرد.
آقای نعمت الله دلیل اینکه در این سریال به وفور از المان‌های تصویری حیوانات استفاده کردید چه بود؟
نعمت‌الله:
بدیهی‌ترین جوابی که می‌شود به این سئوال داد این است که آنجا روستا بود و طبیعتا تمام حیوانات اهلی در آنجا حضور داشتند. حیوانات حضورشان فضا را با صفا‌تر می‌کند و چیز‌هایی که کمتر تماشاگر در سریال‌ها می‌بیند در این کار به آن پرداخته شده است.
الاغ یا طوطی حیوانات افسانه‌ای ایرانی هستند و در مثنوی مولوی و منابع کهن قدیمی فراوان به آن اشاره شده است. داستان‌هایی در مورد این دو حیوان خاص وجود دارد و به انسان امکان جناس‌های تصویری و ادبی می‌دهد. مثلا طوطی که نشان پر‌حرفی و تقلید است بر دوش بهروزی است که آدمی است اهل تقلید و پر حرف.
اما اصولا رمزگشایی کردن از این استعاره‌ها حقیقتا کار لذت‌بخشی نیست. در طراحی صحنه با احترام به همه کسانی که شغلشان این است همیشه می‌دانیم که خلوتی زیبا است، اما پیچیدگی هم در جای خود زیبا است. اصولا موضوع سادگی زیبا است. مثلا هایکو زیبا است و غزل هم با تمام پیچیدگی‌هایی که دارد زیبا است. دوست داشتیم احوالات ایرانی و زیبایی‌شناسی ایرانی در این کار تاثیر بگذارد، چه در کادر یا موسیقی و یا جلوه‌های مختلف بصری.
یکی از نقاط قوت این سریال استفاده درست از موسیقی است تا چه حد استفاده از این ابزار برای شما مهم است؟
نعمت‌الله:
گاهی یک فیلم می‌سازید که احساس می‌کنید موسیقی زیادی لازم ندارد و با احتیاط با موسیقی برخورد می‌کنید، اما در این کار خوب بود موسیقی شنیده شود.
و این روحیه دموکرات بودن را هم با آهنگساز کارتان نیز دارید؟
نعمت‌الله:
به هر حال ما با آدم‌های متخصصی روبرو هستیم و هر کدام در کار خودشان تجربه‌های زیادی دارند. کم‌هوشی است اگر آدم این تجربیات را نخواهد بشنود و استفاده نکند. مثلا حضور سهراب‌ پورناظری در این کار با سابقه موسیقیایی زیاد حقیقتا اتفاق خوشایندی بود. قبل از ساخت مجموعه فکر می‌کردم این سریال یک موسیقی پر شور لازم دارد و براساس همین ذهنیت از چنین آدمی دعوت به همکاری کردم و می‌خواستیم موسیقی شنیده شود.
دورانی که ما در «وضعیت سفید» روایت می‌کنیم پر از چیز‌های تلخ و بد هم بود. مگر چیزی از خود جنگ تلخ‌تر هم داریم؟ اما موضوع این است که ما به آن دوران نگاه مهربانی داشتیم. من در بسیاری از مصاحبه‌هایم به مرحوم علی حاتمی اشاره کرده‌ام. خاطرم هست در مصاحبه‌ای که خود من با ایشان داشتم با توجه به حال و هوای یکی از فیلم‌هایشان پرسیدم، «آقای حاتمی، آن زمان جز محرومیت‌های اجتماعی و بیماری چیز دیگری نبود پس چرا آن زمان را از زاویه دیگری تصویر کردید؟»
حقیقتا مهم این بود که آن نگاه را از زاویه دیگری دنبال کرده است. نگاه ما در مجموعه «وضعیت سفید» نگاه با صفایی به آن دوران است. معتقدم هیچ وقت هیچ نگاهی کامل نیست. ما سعی کردیم کادر‌ها پاکیزه و شکیل باشد تا جایی که زمان و بودجه به ما اجازه می‌داد.
بامداد، کار کردن با پدر چطور بود و اصلا پدر در خانه یا پدر فیلمساز تفاوت زیادی برای تو داشت؟
بامداد نعمت‌الله:
تجربه خوبی بود و فرقی چندانی نداشت.
نعمت‌الله: احساس بامداد به سریال برای من جالب است. او سریال را دوست دارد. زمانی که من دی‌وی‌دی‌های ضبط شده را به خانه می‌بردم تا قبل از تدوین و موسیقی ببینم، او هم به دقت آن‌ها را می‌دید، اما اصرار دارد جلو من بگوید سریال تو خوب نیست و من این را نمی‌فهمم. باید فکر کنم که موضوع از چه قرار است. ولی می‌دانم که روی سریال تعصب دارد.
 
آقای نعمت‌الله باز هم به ساخت سریال فکر می‌کنید یا خیر؟
نعمت‌الله:
در حال حاضر ترجیح می‌دهم فیلم سینمایی بسازم، اما اگر موقیعتی پیش بیاید حتما، چرا که نه. من از تجربه این کار کاملاراضی هستم.
آیا تمامی دیالوگ‌هایی که در سریال استفاده می‌شود از قبل نوشته شده بود و یا بداهه گویی توسط بازیگران هم انجام شد؟
نعمت‌الله:
جالب است که سال‌ها پیش سر فیلم «بوتیک» می‌گفتند بسیاری از دیالوگ‌ها بداهه بود با اینکه منظور بدی نداشتند، اما من سر در نمی‌آوردم چون اصلا بداهه نبود. می‌خواهم بگویم مگر بازیگر باید دیالوگ بداهه بگوید؟ بداهه‌گویی اصلا جزو وظایف یک بازیگر نیست و باید تمام حواس خود را به بازی‌اش معطوف کند.
فکرش را بکنید. بازیگر بیاید کار خودش را ول کند و بنشیند و برای کار دیالوگ‌نویسی کند. در لحظاتی گه‌گاه طبق توافقاتی ممکن است این اتفاق بین کارگردان و بازیگر رخ دهد، اما تنها موردی که به طور خاص در این سریال دیالوگ بداهه گفته شد برای خانم مدنی بود، چرا که با آن پشتوانه فرهنگی و اینکه سال‌ها معلم ادبیات بودند، چنین مدل صحبت کردن به کاراکتر می‌خورد. از دیالوگ‌های اینچنینی استفاده کردیم شعر‌ها هم بیشتراز اشعار فولکلور استفاده شد.
شریفی: متاسفانه وضعیت سینمای ما خوب نیست، وضعیت تلویزیون و رادیوی ما خوب نیست. اگر کسی مثل نعمت‌الله پیدا شده که می‌تواند کارهای خوبی برای سینما و تلویزیون تولید کند باید حمایت شود. فکر می‌کنم او از افرادی است که می‌توان روی توانش حساب کرد.
آقای مقدم‌دوست در حین تصویربرداری تا چه حد فیلمنامه تغییر کرد؟
مقدم‌دوست:
تغییر به معنی تکمیل فیلمنامه بود، چرا که ما همه داستان را تا اندازه که تولید را دچار سردرگمی نکند داشتیم و در طول کار سعی کردیم آن را ارتقا بدهیم. براساس توانایی‌هایی که وجود داشت توانستیم فیلمنامه را تکمیل کرده و ارتقا بدهیم و وقت زیادی را صرف این کار کردیم.
ما در تمام مدت 18 ماه فیلمبرداری فیلمنامه را برای این ارتقا باز گذاشتیم. وقتی زمان فیلمبرداری 18 ماه است آدم چطور دلش می‌آید ایده‌ای را که به ذهنش می‌رسد که نه وقت می‌برد و نه هزینه‌ها را بیشتر می‌کند به فیلمنامه اضافه نکند؟ کارگردان خوب هست، بازیگر خوب هست، لوکیشن و وسایل و امکانات هست... خب اگر یک سکانس را که دو سال پیش نوشته شده و نسبت به حالا کم جان به نظر می‌آید، می‌شود بدون هیچ هزینه‌ عوض کرد و ارتقا داد، چرا این کار را نکنیم؟
نعمت‌الله: ما در زمان صداگذاری هم باز به خاطر صداهای خارج از قاب دیالوگ‌نویسی کردیم. مدت یک ماه بازیگران می‌آمدند و می‌رفتند و دیالوگ در استودیو ضبط می‌کردیم که باند صوتی قوی شود. روی این موضوع که آن زمان چه تعبیر‌ها و چه دیالوگ‌هایی باب بود زیاد کار کردیم.
چند بار امیر از کلمه پیچاندن استفاده می‌کند که چند جا دیدم انتقاد کرده بودند که این کلمه برای زمان حال است. می‌خواهم بگویم به تعبیری امیر مخترع این واژه در آن زمان است که ما در حال حاضر از آن استفاده می‌کنیم. یا مثلا منیره مشخصا ادبیات متاثر از رسانه‌های آن روز صحبت می‌کند.
مقدم‌دوست: مسئله زبان در کار یک مسئله مهم بود که مشخصات زبانی آن دوران و ادبیات آن زمان را رعایت کنیم. استفاده از زبان آن دهه انس تماشاگر را با گذشته و باورپذیری آن را تشکیل می‌دهد.
58243
کد خبر 186184

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۰:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۲
    3 59
    فکرکنم بدترین سریال ایرانی درتاریخ وضعیت سفیده
    • بدون نام IR ۱۳:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۴
      21 3
      شما فکر نکنی سنگین تره!!!!!!!1
    • بدون نام IR ۱۴:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۴
      2 4
      دیدت رو بگیر بالا
  • سپیده IR ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۲
    65 5
    تاالان هیچ سریالی به زیبایی سریال وضعیت سفید ندیده بودم عالی بود!!!!
    • بدون نام IR ۱۴:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۲
      2 40
      کجاش خوب بود
  • میلاد IR ۱۹:۳۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۲
    33 2
    واقعاً سریال زیبایی بود
  • محمد IR ۰۹:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    25 2
    تنها سریال ایرانی بود که براش وقت گذاشتم و دیدم . ارزششو داشت.
  • بدون نام IR ۱۳:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 22
    اگر سریال های دیدنی" ارتش سری" و "ناوارو "و "پوارو " و ده ها سریال قدیمی دیگر را که اولین بار از تلوزیون پخش شدن را بخواهیم با این یک ریال و نیم ریال افتضاح کامل رعنا!! و فروشگاه!! و اپارتمان و شاهکارهای دیگر صدا و سیما!! مقایسه کنیم باید هم به سپیده خانم حق بدهیم که امثال این نیم ریال ها و ان صفر ریال ها واقعا بسیار عالی و درحد اسکار و فرار از زندان و 24 و لاست و غیره هستند و شاید اکثریت مردم بی سواد و اکادمیک نیستند و تحصیلات دانشگاهی مربوط به سینما و کارگردانی و تاتر و هنر گریم و غیره را ندارند و همینطور از روی باد هوا نظر می دهند!! و ربطی به بی کیفیتی و تکراری و ملال اور و مشکلات فنی و ساختاری و جهت دار و غیره ندارد!!!