وقتی نام خولیو ایگلسیاس شنیده میشود، چیزی جز موسیقی به ذهن انسان نمیرسد اما کمتر کسی است که بداند این استاد آواز اسپانیایی، روزگاری دروازهبان رئالمادرید بوده است. او را همگان یک رئالی سفت و سخت میشناسد و گاه و بیگاه به سبب نوع علاقه وی. نظراتی در رابطه با سپیدپوشان از وی میشنویم. او که سابقه فوتبالی داشته و چهاردهه در عرصه موسیقی فعالیت دارد در جواب این سؤال که کدام یک را ترجیح میدهید میگوید: «راستش را بخواهید من نه از فوتبال چیزی میدانم و نه از موسیقی (!)
ورزش
دوستان پدر وی غالباً از افسران عالیرتبه بود و حس علاقه به ورزش بر اثر تماس با آنها در خولیو بیدار شده بود. هر چند پدر رابطهای با اینگونه مسائل نداشت، ولی پسر علیرغم میل باطنی دکتر که او را در مسیر علم (چونان خودش) میخواست به دنبال ورزش رفت. سالهای دهه 60 میلادی سال اوج اختناق ژنرال بود و نماد دیکتاتوری وی در باشگاه محبوب وی رئال مادرید خلاصه میشد به همین سبب هم تمام فاشیستهای علاقهمند و یا وابسته به وی به نوعی خود را واله سپیدهای پایتخت نشان میدادند. خولیوی جوان و مادریدی هم به علت علاقهای که به فوتبال داشت راهی سانتیا گوبرنابئو شد و به عضویت تیم جوانان باشگاه درآمد.
قدبلند و استیل خودش رفلکس او سبب شد مربی، راه دروازه را نشان او دهد تا خولیو دروازهبان جوانان رئال شود. او استعدادی بینظیر داشت و خیلی زود توانست نظر کادرفنی را جلب کند و کمکم مورد توجه مربیان تیماصلی قرار گرفت. تعدادی از هم دورهای وی بعدها توانستند به تیمملی راهیافته و بعضی هم امروز مربیان بزرگی هستند. مانوئل و اسکس، رامون مورنو، لوئیس کوستا، هرناندز و...
حادثه
خولیو ایگلسیاس در عرض تنها دو سال میرفت که بدل به ستاره جوان و جدید رئال و تیمملی شود اما یک حادثه تمام مسیر زندگی او را متحول کرد. صبح روز یکشنبه، 22 سپتامیر 1963 ، پس از یک شب تفریح همراه با دوستانش در تفرجگاهی در اطراف مادرید با نام «ماخادوندا» در برگشت به علت سرعت زیاد از مسیر منحرف و به ته دره سقوط کردند... هیچ کدام از آنها به خاطر نمیآورد که از داخل اتومبیل چگونه سر از بیمارستان درآوردند. سایر بچههای تیم خیلی زود خوب شدند و به باشگاه برگشتند اما خولیو وضعیت دیگری داشت. پاهای او قدرت حرکتی خود را از دست داده و دچار فلج موقتی شده بودند.
موسیقی
تمرینات فیزیوتراپی خیلی کند عمل میکردند و جوان پرشور ما ساعتها میبایست روی تخت مینشست و از پنجره به بیرون نگاه میکرد. به تدریج افسوس و حسرت او برای روزهای خوبش در رئال میرفت تا وی را دچار افسردگی کند که یک دوست به دادش رسید.
الادیو ماگدالنو، جوانی اهل شعر و موسیقی در روزهای حضور خولیو در بیمارستان، مدت کوتاهی با وی هماتاق شده بود. همان آشنایی کوچک بعد از مرخصی وی، سرآغاز آرامآرام نسبت به موسیقی علاقهمند شده و نواختن گیتار را یاد گرفت. دو سال حضور الادیو (تا زمان روی پا ایستادن مجدد خولیو) از وی یک هوادار موسیقی سفت و سخت ساخته و او را آماده حضور در این عرصه کرد. او نخستین اشعارش را در رئای روزهای خوب خود در رئال مادرید و به عشق چیزی که از دست داده بود سرود.
خولیو با گیتار خود سدت به سفر زد و در سواحل جنوب کشور، برای مردم با صدای صاف خود خواند و به نوعی هوادارانی هم برای خویش دستوپا کرده بود. پدر که از وضعیت بهبودی پسر راضی بود، وی را به انگلستان و دانشگاه کمبریج جهت تحصیل فرستاد. حضور در محیط جدید علاوهبر آشنایی کامل او با زبان انگلیسی و دانشگاه کمبریج جهت تحصیل فرستاد. حضور در محیط جدیدی علاوه برآشنایی کامل او با زبان انگلیسی، سببساز آشناییاش با ترانههای روز و بزرگان موسیقی که (غالباً انگلیسی زبان بودند) و او را گامبهگام به سمت تعلق خاطر جدید پیش برد. در سال 1968 وی در فستیوالی با نام بنیدورم شرکت و با ترانه «زندگی ادامه دارد» به مفام نخست رسید. ترانهای که بازگو کننده تغییر مسیر زندگی وی از فوتبال به موسیقی بود.
زندگی
سالهای دهه 70، سالهای شروع شهرت وی بود و او خیلی زود با کسب شهرت،با دختری فیلیپینی آشنا و و در 1971 با وی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه فرزند با نامهای چابلی، خولیو جونیور و انریکه بود. هرچند که دوران این زندگی مشترک کوتاه بود و 8 سال بعد از یکدیگر جدا شدند. طی دهه 70 وی بدل به بهترین خواننده اسپانیا شد و سبک آرام و کلاسیک وی هواداران بیشماری داشت. آوازه شهرت وی مرزها را درنوردید و سر از آمریکا جنوبی درآورد. کمپانی CBS ایالات متحده که از بازار فروش آثار وی در این کشور (به سبب حضور اسپانیایی زبان بیشمار) آگاه بود به هر دری میزد تا با وی قرارداد ببندد. او خیلی زود شروع به خواندن آوازهایی به زبان انگلیسی، ایتالیایی، پرتغالی و فرانسه کرد و تا به امروز بنا به گفته منابع معتبر، بیش از 300 میلیون نسخه خویش را به فروش رسانده است. چهاردهه فعالیت پربار او نه تنها از شهرت وی نکاسته که امروز لقب «افسانه زنده» را به خود اختصاص داده است. او در تمام دنیا علاقهمندان خویش را دارد و و جزو آخرین بزرگان سبگ خاص خود است. او آخرین آلبوم خود با نام «شماره یک» را در سال 2011 و در سن 68 سالگی روانه بازار کرد.
علاقه ماندگار
امروز نزدیک به 50 سال از آخرین باری که وی به طور رسمی به فوتبال پرداخت میگذرد اما ذرهای از علاقه وی به رشته مورد علاقهاش کم نشده است. او امروز همچنان یک رئالی واقعیت باقیمانده است. به گفته خودش هرشب به سایت مارکا (روزنامه مادریدی و هوادار رئال) سرمیزند و از آخرین اخبار روز این تیم باخبر میشود. او همچنین دوستی نزدیکی با فلورنتینو پرس دارد. مدیرعامل باشگاه رئال، همواره تلاش دارد تا با جلب حمایت وی (بهخصوص در مواقع ایجاد مشکل) از او به عنوان ابزار محبوبیت استفاده کند و خولیو هم وی را یک رئیس باهوش و مقتدر میداند.
301 43
نظر شما