به گزارش خبرآنلاین، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری در ادامه تدوین کتابهای «خاطرات» چهلمین جلد از این مجموعه را به خاطرات محمدرضا حافظ نیا از ارتش، دانشگاه، زندان و نهادهای انقلاب اختصاص داده که به کوشش حمید قزوینی منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی انقلابی استاد دانشگاهی که در 23 مرداد 57 دست به اسلحه برد و فرمانده تیپ 77 خراسان را به هنگام سان دیدن از سربازان ترور کرد، پرداخته است. حافظنیا در جریان انقلاب به زندان افتاد و با پیروزی انقلاب به مدت چهار سال مسئولیتهای سیاسی به عهده داشت و سپس در سال 1363 از سیاست کنارهگیری کرد و به فعالیتهای آموزشی و علمی رو آورد.
موضوع این کتاب بیان و تشریح یکی از رویدادهای تاریخی انقلاب اسلامی از زبان عامل و شاهد آن است. رویدادی که از یک سو به اوج گیری روند انقلاب اسلامی از طریق ایجاد دلگرمی، امید و روحیه بخشی به مردمی که در جریان مبارزه و انقلاب شرکت داشتند کمک کرد و از سوی دیگر به تخریب روحیه حکومت و تسریع در روند سقوط رژیم پهلوی منجر شد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: من با وضعیت روحی خاصی که داشتم یکه خوردم. مایه ننگ بود که بخواهند از ما علیه انقلاب و مردم استفاده کنند. مرتب خودم را سرزنش می کردم که «حافظنیا مگر تو مردهای که مردم کشته شوند و تو ابزار رژیم شاه علیه آنها بشوی؟»
نه میتوانستم مشورت کنم و نه میتوانستم بروم. مانده بودم که خدایا چه کنم؟ یک لحظه با خودم گفتم بهتر است همین جا تکلیفم را با دنیا و زندگی دنیایی روشن کنم. بالاخره که چی؟ این اول کار است. امروز ما را وارد شهر میکنند و علیه مردم به کار میگیرند و فردا ممکن است در صحنههایی دیگر و خشنتر ما را علیه مردم وارد صحنه کنند. تصمیم گرفتم در همین ابتدای کار ضربه شستی نشان بدهم و ...»
تدوین کننده کتاب در مقدمه عنوان کرده که بارها به درخواستهایی مبنی بر ساختن فیلم یا تدوین گزارشی از این واقعه پاسخ منفی داده است و حتی به ساخته شدن فیلمی در صدا سیما با این موضوع بدون مشورت با او اعتراض داشته است. اما گذر زمان و تغییر در دیدگاهها و نگرشها او را بر آن داشته تا دعوت واحد تاریخ شفاهی دفتر انقلاب اسلامی حوزه هنری را بپذیرد و به تدوین این کتاب بپردازد.
محمدرضا حافظ نیا پس از ذکر خاطرات خود از دوران زندان و چگونگی رهایی، در صفحات آخر کتاب خود به فعالیتهای خود در کادرهای اجرایی بعد از پیروزی انقلاب پرداخته است. با پیروز شدن انقلاب او در کمیتههای انقلاب، سپاه پاسداران، فرمانداری، بخشداری و مدارس به فعالیت پرداخت.
در صفحه 84 کتاب می خوانیم: «دو سه قدم به جایگاه مانده و در حالی که هنوز قدم رو شروع نشده بود از صف پریدم بیرون. فرمانده لشکر داشت سان می دید و انگشتان دستش به نشانه احترام نظامی به کلاهش چسبیده بود. هنوز همه داشتند کار خود را انجام می دادند که صدای تیرها یکی پس از دیگری وحشت زده شان کرد. تیر اول را زدم، دوم را هم...همچنان داشت سان می دید. سوم و چهارم را هم زدم و دیدم افتاد. افراد لشکر هم فرار می کردند...دو سه تا فشنگ دیگر مانده بود که حمله ور شدم به سمت تیمسارهای دیگر که کنار جایگاه بودند...پا به فرار گذاشتند، یکیشان خودش را پشت بشکه ای انداخت...گردوخاکی بلند شده بود و من شده بودم یکه تاز میدان صبحگاه...خشاب اول تمام شد و خشاب دوم را که لای پارچه ای توی جیب شلوارم گذاشته بودم در آوردم، دکمه خشاب کلت را فشار دادم و خشاب خالی رها شد، خواستم خشاب پر را جا بزنم که احساس کردم دستهایم از پشت قفل شد...مشت و لگد و قنداق تفنگ بود که به من می خورد...»
«خاطرات محمدرضا حافظ نیا» را انتشارات سوره مهر با قیمت 32هزار ریال منتشر کرده است.
ساکنان پایتخت برای تهیه این کتاب کافیست با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. هموطنان سایر شهرها نیز با پرداخت هزینه پستی ارسال، میتوانند تلفنی سفارش خرید بدهند.
6060
نظر شما