فانوس دریایی پورت سعید 53 متر بلندی دارد و نور آن از فاصله 32 کیلومتری دریای مدیترانه برای کشتیها قابل رویت است. فانوسی برپا شده روی موج شکن غربی برپا شده در این دومین بندر مصر پس از اسکندریه. روی موج شکنی که در انتهایش مجسمه بزرگی از دولسپس در 1899پرده برداری شد. مجسمه ای برای به رخ کشیدن تاریخ کهن مصر. تاریخ یکی از گهوارههای تمدن. تمدنی با زمان حدود چهار هزار سال پیش از میلاد. با تکیه بر پیامبرانی مانند یوسف و موسی که از آن سرزمین برخواستند...
با این وصف ساعت پنج و نیم بعد از ظهر چهارشنبه اول فوریه 2012 که فرا رسید نشانی از آن قدمت در استادیوم هجده هزار نفری پورت سعید برجان نمانده بود. از آن تمدن نشانی به چشم نمی خورد. آن چه گوشه و کنار چمن سبز جلب نظر می کرد 74 کشته بود. 74 تن له شده. با بیش از هزار مجروح و زخمی. آمیخته به صدای ناله و درد. برابر آنهایی که برای تماشای دیدار ال مصری برابر ال اهلی راهی سکوها شده بودند. برای تماشای نبرد ال مصری مقابل برابر بزرگترین تیم مصر، موفقترین باشگاه تاریخ سرزمین فراعنه. برای تماشای رویارویی ال مصری به رهبری حسام حسن، مربی قدیمی مصر برابر مانوئل خوزه پرتغالی. ال اهلی با گل زود هنگام جونیور برزیلی جلو می افتاد. همه چیز ظاهرا عادی پیش می رفت. مثل همیشه. آمیخته به شعارهای متداول. ولی ال اهلی در هفده دقیقه به صورت غیر منتظرهای پایانی فرو می پاشید. خرد می شد. سر فرود می آورد. با دریافت سه گل پی در پی از ال مصری. گل سوم که در دقیقه 94 وارد دروازه می شد همه به مرز جنون می رسیدند. به ورطهای خوفناک.
شعارهای تند طرفداران ال اهلی به مردمان پورت سعید. هجوم به میدان. حمله طرفداران ال مصری به بازیکنان ال اهلی. فرار قرمز پوشان. واکنش نشان ندادن ماموران کنار میدان (تصاویر تلویزیونی نشان می داد یکی از مقامات ارشد پلیس حین هجوم با موبایل حرف می زد). تیرهای هوایی. ملتهب تر شدن شرایط. خشن تر شدن شرایط. می گفتند پلیس زیر پای هجوم آورندگان فرش پهن کرده. فرش قرمز. فرش خون. می گفتند بسیاری از هواداران با اسلحه سرد پا به استادیوم گذاشته بودند. با چاقو و تبر و شمشیر. با سنگ و بطری و چوب... فریاد درد و جیغ مرگ. له شدن زیر دست و پا. زیر گامهای مردمان هراسان و خشمگین. محمد ابو طریقا بازیکن قدیمی ال اهلی حرف می زد. هراسان و وحشتزده " ... این فوتبال نیست. این جنگ است. جنگ. مردم برابر چشمان ما جان میدادند. می مردند".
جان بدر بردن بازیکنان. جان بدر بردن مانوئل خوزه. ولی 74 کشته. ولی بیش از هزار مجروح و زخمی. سه روز عزای عمومی. ردیف تابوتها. کنار پرچم سرخ و سیاه مصر. درون پرچم های قرمز رنگ باشگاه ال اهلی. آمیزه خون و عزاداری. کنار پرچم ال مصری. ترکیب نشانه روز استقلال مصر و نقاشی های عصر فراعنه. گریه و فغان زنان و بچه ها. اشک و نفرین مردمان. شعار "مرگ بر حاکمان نظامی". مرگ و مرگ. "ژنرال را اعدام کنید". اعدام و اعدام. حمله به حکومت نظامی. حمله به ژنرال محمد حسین طنطاوی. ژنرال هفتاد و شش ساله. ژنرال که در مصاحبه تلفنی با یکی از شبکه های تلویزیونی حاضر در استادیوم حرف زده بود. ژنرال که گفته بود "... مصر به آرامش خواهد رسید".
ولی نشانی از آرامش به چشم نمی خورد . سیاست پیشگان دامنه رقابتشان را راهی میادین می کردند. سیاست هایشان را روانه سکوها. محمد ابراهیم وزیر کشور می گفت "چهل و هفت نفر بازداشت شدهاند" و همه پوزخند می زدند. محمد ال برادعی فریاد می زد "..اهمال در بازسازی سیستم امنیتی جنایتی علیه مصر بشمار می رود" و خیلی ها آن را مقدمه قصابی قلمداد می کردند . حمله و خطابه. اعلانیه و هشدار. هشدار و نیش. جمله دیگری هم زبان به زبان می چرخید "... دولت نظامی می خواهد نشان دهد مصر به سوی هرج و مرج می رود و چاره ای جز نظامی گری وجود ندارد. آنها آدمهای مبارک هستند. آنهایی که پس از سقوط مبارک همه شاهرگهای اقتصادی مصر را در چنگ گرفته اند". دروغ یا راست تقارن زمانی فاجعه حیرت انگیز بود. یک سال پیش، درست یک سال پیش در دوم فوریه 2011 بود که طرفداران حسنی مبارک با شتر و اسلحه در میدان تحریر به مردم حمله کردند. مردمی که میانشان صدها طرفدار ال اهلی جلب نظر می کرد. طرفدارانی که در سقوط مبارک نقش اساسی بازی کرده بودند.
در چنین قاب کشتهها و مردههای میادین فوتبال را می شمردیم. سیاهه از دست رفتهها و قربانیان را. له شدهها و جان باختهها را. از عصری به عصر دیگر. روی سکوها. درون میدان. پشت دروازهها. در مسیر دالان های ورود و خروج. اطراف جایگاه ها. کنار ورزشگاه. با بیاد آوردن 261 کشته در پایتخت غنا سال 2001. با بیاد آوردن 340 کشته در مسکو پس از بازی اسپارتاک مسکو و هارلم از هلند در استادیوم لوژنیک سال 1982. با بیاد آوردن 66 نفر کشته سال 1971 پس از پایان دیدار سلتیک و رنجرز در استادیوم ایبراکس. با بیاد آوردن 318 کشته در لیما پرو سال 1964 پس از پذیرفته نشدن گل مردان ملی پوش پرو برابر آرژانتین در مسابقات مقدماتی المپیک...
با دوره کردن تاریخ سیاسی / ورزشی تکان دهنده یوگسلاوی. در اروپا . جایی که فوتبال پیشدرآمد کینهورزیها شد. عیان کننده تضاد قومی. طرفداران روی سکوها چنان انضباط آهنینی داشتند که فرماندهان ارتش آرزویش را میان جوخه هایشان می کشیدند. صربها و کرواتهای اهل فوتبال با تکیه به آن نظم جوخههای نظامی شان را به سرعت برپا ساختند. جایی که طرفداران روی سکوها سربازان بیرحمی شدند و توپ جایش را به تفنگ و مسلسل داد. پیش از آنکه ارتش و ژنرالها اعلان نبرد کنند، طرفداران ستاره سرخ بلگراد (صرب ها) برابر دینامو زاگرب (کروات ها) اعلان جنگ کردند. با پوشیدن پیراهن متحد الشکل، بالا بردن پرچمها و سردادن سرودها استادیوم ها. با دشمنی های قومی. عوض کردن پیراهنها و شال گردنهای با جامههای نظامی. عوض کردن شیپور با تفنگ و تپانچه. صدای رگبار گلولهجای شعار و سرود. وقتی نیروهای سازمان ملل در ژانویه 1992 اعلام آتشبس کردند حداقل بیست و پنج هزار نفر کشته شده بودند. تا فوریه 1994 حداقل دویست هزار بوسنیایی قتل عام شدند که هشتاد و پنج درصد آنها افراد غیرنظامی بودند. عجیب نبود اولین بناهای یادبود ازدسترفتگان جنگ، در استادیومهای فوتبال کرواسی بنا شدند. بیاد مردمانی که به بهانه "بازی زیبا" جان باختند. بازی که سیاست پیشگان اجازه نمی دادند زیبا بماند. نه اجازه نمی دادند. مسیر یوگسلاوی فروپاشیده و پورت سعید چه کوتاه شده بود.
4141
نظر شما