به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مرحوم روح الله حسینیان در مصاحبه ای به روشن سازی برخی از ابعاد اختلافنظرهای شهید بهشتی با آیت الله مصباح متکی بر مشاهدات و تجربه زیسته خود میپردازد.
بنا بر روایت پایگاه سازمان اسناد انقلاب اسلامی، این اختلافنظرها به دوره فعالیت شهید بهشتی در مدرسه حقانی بر میگردد و برخوردهایی که با شهید قدوسی و مهمتر از آن با آیت الله مصباح داشت محل بحث است. بنا بر روایت روح الله حسینیان، تأثیرپذیری و ارادت شهید قدوسی به شهید بهشتی بسیار زیاد و علیرغم وجود رویکرد مختلف نزدیکی بسیاری وجود داشت. در خصوص آقای مصباح اما کمی جریان متفاوت بود و گفتوگوهایی میان ایشان و شهید بهشتی بر سر مسائلی مانند محتوای کتب درسی طلاب، رویکردهای متجدد و روشنفکرانه نسبت به دین و نظرات درباره دکتر شریعتی شکل گرفت. مطابق با نظر روح الله حسینیان به عنوان شاهدی از این ماجرا، اختلافنظرها میان شهید بهشتی و آیتالله مصباح موضوعی بدیع و یا عمیق و خاص نیست. چنین اختلافنظرهایی از دوره مشروطه تا کنون در میان متفکران روحانی مسلمان وجود داشته است. برای مثال می توان به رویکردهای مختلف شیخ فضل الله نوری با آیت الله نائینی، آخوند خراسانی و سید محمد طباطبایی دید. تمامی این شخصیتها نیز باوجود تفاوت در رویکرد برای ترقی جنبش های معاصر بسیار کوشیده اند. اختلاف شهید بهشتی و آیت الله مصباح را نیز می توان در همین متن و روند پردازش کرد.
ماهنامه فرهنگی تاریخی یاران شاهد با این مقدمه، به سراغ جزئیاتی از اختلافنظرهای این دو شخصیت از زبان روح الله حسینیان رفته است که در ادامه می خوانید:
نگاه مسلط در مدرسه حقانی از لحاظ گرایشها فرهنگی، سیاسی و دینی تا چه حد تحتتأثیر نگرش شهید بهشتی بود؟
مدرسه حقانی زیر نظر و مدیریت شهید قدوسی اداره میشد و تمام روز، ایشان با بچه ها ارتباط و سروکار داشت و طبیعتاً تأثیر اخلاقی و سیاسی او بیشتر بود. آقای بهشتی هفته ای یکبار می آمد و بر مدیریت عالی مدرسه نظارت داشت و یک درس فلسفه هگل را هم به زبان آلمانی برای دوستان مدرسه حقانی داشت. آن عده از طلاب که رادیکالتر و انقلابیتر فکر میکردند، بیشتر تحتتأثیر شهید بهشتی بودند.
این رادیکال بودن در چه زمینههایی مطرح میشدند. آیا مصداقی از این نگرش را به یاد دارید؟
بله. در سالهای ۵۰، طیف وسیعی از طلاب مدرسه حقانی، تحت تأثیر شهید قدوسی و آقای مصباح، با دکتر شریعتی مخالف بودند. اقلیتی هم تحت تأثیر آقای بهشتی بودند که به رغم انتقادات علمی بسیار بر آرای دکتر شریعتی، در مجموع او را قبول داشت و از او حمایت میکرد.
شهید بهشتی بهطورکلی در بحثها چقدر با شهید قدوسی و آقای مصباح موافق بودند؟
در اصول و کلان قضایا توافق داشتند و میان آنها اختلافی وجود نداشت. آقای بهشتی از لحاظ فکری از سوی همه پذیرفته شده بود؛ یعنی مثلاً شهید قدوسی با این که شهید بهشتی در بسیاری از مبانی با ایشان قابلقیاس نبود اما در مجموع چنان تحتتأثیر او بود و قبولش داشت که به یاد ندارم کسی به این شدت از آقای بهشتی تأثیر گرفته باشد حتی یادم هست که پس از شهادت شهید بهشتی آقای قدوسی به مصداق روایتی که از امام سجاد (ع) نقل میشود که «الدنیا سجن المؤمن واقعاً ادامه حیاتش را مثل زندان میدید و هر لحظه منتظر شهادت بود و دعا میکرد که زودتر شهید شود. وضعیت آقای مصباح اندکی فرق میکرد یکبار بحثی مطرح شده بود که بعضی از کتابهای درسی و یا بخشهایی از آنها چندان فایدهای ندارند و خلاصه نه به درد دنیا میخورند و نه به کار آخرت میآیند. در خانه شهید قدوسی جلسهای تشکیل شد و آقای مصباح و شهید بهشتی هم آمدند من به نمایندگی مخالفها مسئله را طرح کردم شهید بهشتی فرمودند؛ مثلاً کدام کتاب یا کدام مبحث؟ من گفتم؛ مثلاً در مبحث الصلاه، سعه نصف صفحه بحث میکند که ضمیر «ها» به صلاه بر میگردد یا به کتاب و در واقع به هرکدام هم که برگردد فرقی نمیکند و طلبهای که دچار کمبود وقت است نیازی نیست اینهمه وقت صرف چنین چیزی کند شهید بهشتی مطلب را برداشت و خواند و در آخر هم نتیجه گرفت که من درست میگویم آقای مصباح، گفت ملاک شما برای مفید و غیرمفید چیست؟ من گفتم ما در جامعه مشکلات زیادی داریم بهتر است به آنها بپردازیم.» آقای مصباح، گفت در درسهای شما مسائل زنانه هم هست. پس بهتر است به آنها هم نپردازید آقای بهشتی گفت ایشان نگفت مرد یا زن گفت جامعه درهرحال در رفتارهای شهید بهشتی همیشه طرفداری از حق جلوهگری میکرد و به همین دلیل هر دو طیف، حتی آن طیفی که با تفکرات روشنفکرانه او کاملاً موافق نبودند تحتتأثیرش قرار داشتند محبوبیت شهید بهشتی عام بود هر چند طرز تفکرش خاص بود
آیا اختلافنظر شهید بهشتی و آقای مصباح در مورد دکتر شریعتی و شیوه برخورد آن دو در این مورد را میتوان به مسائل امروز هم تعمیم داد و از آن بهره گرفت؟
مسلماً از آن جریان نمیتوان در مورد مقولات مطرح شده در این مقطع استفاده کرد و طبعاً اگر این کار شود، غلط و غیراخلاقی است علاوه بر این اختلافات آن دو به حساسیتهایی مطرح میشد که در طول تاریخ جوامع شیعی بوده و تازگی هم ندارد و همیشه هم خواهد بود در تاریخ مشروطه هم این اختلافات در دو طیف کاملاً مجزا نمود داشت یک طیف متفکرانی چون شیخ فضلالله نوری بودند و یک طیف هم سید محمد طباطبایی مرحوم آخوند خراسانی و آیتالله نائینی حرف هر دو طیف هم یکی بود و هر دو هم احکام اسلام را در نظر داشتند منتهی طیف اول حساسیتش روی فرنگیمآب بودن مبارزین مشروطه بود و اعتقاد داشت که اینها در دین بدعتگذاری خواهند کرد و طیف دوم معتقد بود؛ چون مشروطه، موجد آزادی خواهد بود با تصویب آن اجرای احکام اسلامی تسهیل خواهد شد. اختلافنظر آقای مصباح و شهید بهشتی هم از همین سنخ بود. آقای مصباح روی مبانی فکری دینی حساسیت به خرج میداد و میگفت این مبانی باید به شکل حقیقی خود مطرح شوند و تفسیر روشنفکرانه و مارکسیستی از مبانی اسلامی حتی در قالب دفاع از اسلام، صحیح نیست. مرحوم بهشتی کلیت را نگاه میکرد و میگفت بهخاطر تأثیر دکتر شریعتی، عده زیادی از جوانان ما جذب اسلام شدهاند و از ترویج مارکسیسم کاسته شده و بنابراین باید از دکتر شریعتی حمایت کرد این سخن بدین معنا نیست که شهید بهشتی در مقابل تفکرات انحرافی حساسیت نداشت بلکه به اعتقاد من نوعی اعتدال در رفتار او بود.
۲۹۲۹