زینب اسماعیلی: محمد ایرانی دیپلمات نامآشنایی در حوزه مسائل منطقه است. او به خبرآنلاین میگوید برای کسی نامشخص نبود که دولت آقای اسد از محبوبیت مردمی برخوردار نیست اما او در مقابل اصلاحاتی که در روند آستانه تصمیمگیری میشد مقاومت جدی داشت .در اینگفتوگو به آنچه در سوریه رخداد به نقش روند آستانه و وضعیت جبهه معارضه سوریه و مواضع دولت اسد پرداختهشد. ایرانی معتقد است در مقابل آنچه رخ داده ایران باید درباره نقش خود در منطقه تجدیدنظر کند تا بیاعتمادی ایجاد شده ترمیم شود.در ادامه این گفتگو را از نظر میگذارنید:
تحلیل شما از اتفاقات رخداده در سوریه چیست؟ آنچه رخداده چقدر قابل پیشبینی بود؟
تحولات اخیر در سوریه، ماحصل یک تحولات ریشهای و بنیادی است که تقریبا بیش از یک دهه قبل شروع شده و به هر حال اتفاقاتی که در این مدت رخ داد و نیز صحنه میدانی به دلیل هم پیمانی هایی که بین سوریه و ایران و روسیه شکل گرفته بود در فاصله ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ توانست جلوی پیشروی مخالفان را بگیرد و آنها در منطقه ادلب محصور شوند و اوضاع به سمت یک آشتی رفت و روند آستانه شکل گرفت و ضمانتهایی بین روسیه و ترکیه برای آتش بس شکل گرفته بود.
در این فاصله زمانی که فاصله کمی هم نبود و اختلافی که در نگاه آقای بشار اسد و حاکمیت گذشته سوریه نسبت به مردم و معارضان وجود داشت و به عبارتی هر گونه مخالفتی در کشور را به عنوان اقدام تروریستی ترجمه میکردند و بیشتر اعتقادشان این بود که اینها به خارج کشور وابسته هستند و بدون توجه به عمق و ریشه یابی اختلافات که سالها بود در سوریه خود را نشان میداد. تصور من این است که این فاصله چهار ساله فرصت طلایی برای آقای بشار اسد و حاکمیت آنزمان بود که بتوانند با مردم سوریه به ویژه اهل سنت اختلافات موجود را ترمیم کنند. این اختلافات بسیار عمیق بود و ریشه در تاریخ حاکمیت حزب بعث و نگاه ها و رفتارهای تندی داشت که از طرف حاکمیت نسبت به مردم اعمال میشد.
به دلیل مقاومتهایی که از سوی دولت بشار اسد شکل گرفت حاضر نبودند تغییری انجام شود و با همان روشهای خشونت بار رفتار میشد. بارها هم به انواع مختلف به ایشان گفته شده بود منتهی او قبول نداشت. و وضعیت رسید به جایی که در هشتم آذرماه شاهد فروریختن مقاومت حلب در چند ساعت بودیم و بعد حرکت مخالفین کاملا سازمان یافتهشده و آموزشدیده و با تجهیزات پیشرفته به سمت دمشق. از طرف جنوب هم استان درعا و سویدا همینطور چون فاصلهاش کمتر است زودتر به دمشق رسیدند و ما شاهد مقاومت جدی هم نبودیم.
این عدم مقاومت به نظر من یکی از محاسن این جابه جایی قدرت در سوریه بود در غیر اینصورت میتوانست منجر به کشتار وحشتناکی در منطقه شود که خوشبختانه چنین اتفاقی رخنداد و نیروهای نظام گذشته به سرعت تسلیم شدند و در طی سالهای گذشته و در مقایسه با اتفاقات مشابه در کشورهای عربی، تحول سوریه کمترین خسارت را داشت و روشی تا حدودی دموکراتیک مخالفین به پیروزی رسیدند. این نشاندهنده این است که اختلافات در زمینههای اجتماعی و سیاسی بسیار بسیار عمیق و جدی بوده و امروز خود را نشانداده که از فاصله هشتم تا ۱۸ آذر همه چیز در سوریه تغییر کرد.
نقطه عطف این است که در چنین نظام و حاکمیتی که بعث سوریه و آقای بشار اسد و اطرافیانش به آن اعتقاد داشتند که با برخورد فیزیکی و سرکوب و خشونت میتوانند مخالفان خود را از بین ببرند یا سرکوب کنند نقض شد و حتی منطق مقاومت مقابل اسرائیل هم نتوانست مخالفین را قانعکند که دست به چنین اقدامی نزنند.
>>>بیشتر بخوانید:
نگاهی به حکمرانی علویان در سوریه؛ اقلیت ۱۳ درصدی که نیم قرن حکومت کرد
سوریه همیشه به دنبال متحد؛ پسلرزههایی که دمشق را لرزاند
بشار اسد از بهار دمشق تا سقوط پاییزی؛ پسری که راه پدر را نرفت
شما گفتید به آقای اسد این موضوع به روشهای مختلف گفته شده بود . مثلا چه کسانی در این مورد به ایشون توضیحمیداد؟ آیا یک تذکر جدی بود یا یک نکته حاشیهای بود؟
یک حاکمیت قدرتمند نظامی و امنیتی در سوریه سالها بر سر کار بود. این از دید هیچ ناظری در منطقه پنهان نبود و همه اینرا میدانستند. و اینهم یک تجربه تاریخی است که در همه انقلابهای دنیا وجود دارد، هر حرکتی اگر پشتوانه مردمی داشته باشد یک روز پیروز میشود؛ دیرتر یا زودتر. متاسافنه حتی با بررسیهای نمایندگان جمهوری اسلامی انجامداده بودند برای همه واضح بود که آقای بشار اسد زمینه و پشتوانه مردمی ندارد به ویژه در نزد اکثریت اهل سنت. این هشدار را بهتر از همه خود استادان علوم اجتماعی و جامعه شناسی سوریه به این جمع بندی رسیده بود و نمیتوانیم بگوییم آقای بشار از این موضوع مطلع نبود.
نکته دیگر اینکه در دیدارهای متعددی که با اسد انجام میشد به ویژه بعد از نزدیک شدن به توافقات روند آستانه که منجر به توقف جنگ بین دو طرف و اعمال آتش بس شد، یکی از بندهای توافق بین دو طرف این بود که آقای اسد بخشی از حاکمیت و مخالفین را در بخشهایی از حکومت دخالت بدهد و به مخالفین اجازه ورود به صحنه قدرت را بدهد. اما ما شاهد بودیم که هم آقای اسد و هم همراهانشان خیلی با این روند موافق نبودند. و معتقد به اجرای این توافق نبودند. هربار هم با یک دلیلی با آن مخالفت میکردند. برخی افراد که زمینه مردمی هم نداشتند به عنوان معارض مطرح میکنند که مثلا وارد مجلس شوند یا ... ولی در عمل به دور از مشارکت مخالفین واقعی بود.
البته لازم است بگوییم مخالفین در سوریه به دلیل کثرت و تنوع نگاهشان اینطور نبود که همه از یک جریان فکری و مکتب واحدی پیروی میکنند. در بین مخالفان سوریه بین ۱۵۰ تا ۱۶۰ گروه وجود دارد که برخی در ائتلاف با هم هستند و بخشی در تضاد با هم. بخشی جریانات اسلامی هستند، بخشی تندرو و حتی داعش در آن حضور داشت و جبههالنصره قبلی که با ایمن الظواهری ارتباط مستقیم داشت و بعد به تحریر الشام تبدیل شد و روشهای خود را عوض کردند. همچنین بخش عمدهای از ارتش سوریه که سکولار بودند و خیلی اعتقادی به دیدگاههای مذهبی و دینی نداشتند نیز حضور داشتند.این خیلی اصطلاح دقیقی نبود که همه آنها را تروریست بدانیم اما آقای اسد به هیچ وجه حاضر نبود حتی طیفی از اینها را وارد مناصب دولتی و حکومتی کند.
در بخشهایی از حاکمیت گذشته غیرعلویها هم حضور داشتند مثلا فرماندهان ارتش، در بدنه ارتش یا حتی وزرای مختلف، نخست وزیر و وزیر دفاع از طیف علوی نبود اما دستگاه امنیتی و کنترل کامل کشور در اختیار طایفه علوی بودند.
یعنی آقای اسد تمایل داشت همه ارکان حاکمیت در دست علویان باقی بماند؟
نه، در بخشهایی از حاکمیت گذشته غیرعلویها هم حضور داشتند مثلا فرماندهان ارتش، در بدنه ارتش یا حتی وزرای مختلف، نخست وزیر و وزیر دفاع از طیف علوی نبود اما دستگاه امنیتی و کنترلکننده کامل کشور در اختیار طایفه علوی بودند.
از دوره آقای حافظ اسد به این سمت چهرههایی از بین مسیحیها و سنیها مانند مصطفی طلاس، حکمت شهابی و دیگر شخصیتهای اهل سنی مانند عبدالحلیم خدام، فاروقالشرع سنی بودند و مسیحیها هم کم و بیش بودند اما دستگاه ناظر بر امنیت کشور که موجب نارضایتی بسیار زیاد مردم هم میشد عمدتا از طایفه علوی بودند.
از جایی ایران و رسیه و ترکیه با روند آستانه تلاش میکنند آرامش را به سوریه بازگردانند. در این مسیر با معارضانی مواجهیم که با عنوان تروریست عملا در این مذاکرات نیستند. در این شراط با استقرار آنها در ادلب عملا یک امتیاز به آنها داده میشد تا امروز که میبینیم کل سوریه را در دست گرفتند. خب این روند خیلی پر ایراد به نظر نمیرسد؟
البته در مذاکرات آستانه چون به نمایندگی از گروههای مخالف همیشه هیات ترکیه حضور داشت و به نمایندگی از دولت آقای بشار اسد هم روسها و ایران بود. حتما موضع ترکها حمایت از مواضع معارضانی بود که با آنها هماهنگ بودند وتحت سیطره خودشان عمل میکردند اما احتمالا ترکها در آن دوره از توانایی لازم برای جابهجایی قدرت در سوریه برخوردار نبودند و دولت آقای اسد هنوز قدرت داشت و روسیه در کنارش بود و صحنه زمینی در اختیار نیروهای ایران و جبهه مقاومت بود و آنها تلاش میکردند برای مخالفان وهم پیمانان خودشان بیشترین امتیاز را بگیرند. به عنوان مثال شهر ادلب در دست شان بود و اگر کل استان ادلب را میتوانستند بگیرند برایشان امتیاز بود، ولی تصرف دمشق دور از انتظار آنها بود. واقعیت صحنه هم در آن روز بین ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ و هم امروز شاهد یک تقسیمبندی جغرافیایی کاملا روشن و واضحی هستیم که در عین حال بسیار پیچیده است. بهعنوان نمونه در بخشهای شمالی و شمال شرقی این کشور. اینطور نیست که همه امور یکپارچه در اختیار یک جریان باشد و بتواند در مذاکرات شرکت کند و امتیاز لازم را بگیرد.
همین الان بخشهایی از شمال کشور در دست کردها است، کردها سه دسته هستند یک دسته هماهنگ با امریکاییها هستند و از آنها آموزش دیدهاند و در صحنه حضور دارند. بیشترین بخش را آن طرف فرات از رقه و ابوکمال و حسکه در اختیار این گروه هستند. بخشها دیگری هم در دست گروههایی است که با حزب دموکرات عراق و مسعود بارزانی نزدیک هستند و گروه دیگری هم با پ. ک. ک ارتباط دارند و ترکیه با آنها میجنگد. بخشی از نیروهای ترکیه از یک طرف با نظام حاکم در سوریه میجنگد و در طرف دیگر با پ.ک.ک. بخش دیگری هم پایینتر از فرات که داعش در آنجا مستقر است که هم با کردها، هم با حاکمیت و هم اسلامگرایان معتدلتر مانند تحریرالشام میجنگیدند. یک وضعیت پیچیدهای در آنجا حاکم بود. اینطور نبود که معارضه یک گروه یکپارچهای باشد که بتوان آنها را به راحتی دور یک میز جمع کرد. من به خاطر دارم در یکی از نشستهای آستانه که در ریاض تشکیل شده بود بخشی از معارضه که حامی و کمک کننده آنها عربستان سعودی بود در نشست نقش و امتیاز در آینده سوریه میخواستند و این وضعیت پیچیده وجود داشت.
میتوانم به صراحت بگویم که آقای اسد از شرایط پیچیده و اختلافاتی که بین معارضین وجود داشت، استفاده کرد و آنها با توجه به اختلافاتی که بین خودشان بود نمیتوانستند مبارزه جدی با اقای بشار اسد داشتهباشند.
لذا در جریان آستانه توافق بر این بود که حداکثر مشارکت لازم از سوی ترکیه برای مخالفین و معارضین سوریه شکل گیرد. عربستان هم به همین شکل به دنبال همین بود. امریکاییها هم به همین شکل به دنبال این بود که حکومتی معتدل در سوریه شکل بگیرد که همه طیفها در آن حضور داشهباشند.
این تحولات که رخ داد قرار بود حتی بندهایی از قانون اساسی تغییر کند جاهایی که اختیارات زیادی در دست آقای بشار بود تلطیف شود که در آن جا هم مقاومت جدی از سوی آقای بشار و حکومت سوریه شکل گرفت . بنابراین اجازه ندادند وضعیت به سمت توافق برود.
قرار بود حتی بندهایی از قانون اساسی تغییر کند جاهایی که اختیارات زیادی در دست آقای بشار بود تلطیف شود که در آن جا هم مقاومت جدی از سوی آقای بشار و حکومت سوریه شکل گرفت
شما میفرمایید که معلوم بود که نظام سوریه مورد اعتراض مردم بوده و .. مردم ایران میپرسند ما چرا برای حفظ نظام آقای اسد اینقدر هزینه کردیم. آیا دلایلقبلیمان برای حمایت از اسد الان هم قابل توجیه است؟
ما هم حتما در راهبردمان در منطقه یک سری مشکلاتی داشتیم، این طور نیست که هر کاری کردیم بدون هیچ خطایی بوده است. حتما صحنه خوانی در خیلی موارد دقیق نبوده است و بخشی هم به ما مربوط نیست و آن صحنهخوانی دشمن و طرف مقابل است که بهتر از شما صحنه را برآورد میکند و تحلیل میکند و عمل میکند و مسایل مختلفی البته وجود دارد از مسایل بینالمللی گرفته تا بحث تحریمها چه برای ایران و چه برای سوریه که استمرار این وضعیت برای ما فرسایشی شده بود و خسارتهایی به دنبال داشت.
حتما اشتباهاتی بوده و نتیجه هم همین بود که همان زمان خیلی از دست اندرکاران هشدارهای لازم را می دادند ولی در بحث مقامت و برقراری ارتباط بین سوریه و لبنان طبق بررسیهای آنزمان نظر اقایون این بود که حفظ نظام اقای بشار اسد میتواند این روند را تسهیل کند و اولویت ما که حفظ مقاومت در جنوب لبنان بود از طریق سوریه جاری باشد. تحولات که جلو رفت نشان داد که در برخی مواقع نیاز به بازخوانی و بازبینی سیاستهای ما هم باید وجود داشتهباشد.
در بخشهای از منطقه نسبت به فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران تا حدودی بی اعتمادی شکل گرفته است این بی اعتمادی را باید با رفتار خودمان و تغییر مدل رتباطیمان با کشورهای منطقه تغییر دهیم و این شدنی است.
اتفاقاتی که در یکسال و اندی گذشته رخداده نشان میدهد که صحنه فعلی منطقه و نقش جمهوری اسلامی نیاز به بازطراحی دارد. شما به عنوان یک دیپلمات که سالها در حوزه منطقه کار کردهاید، چه گزینهای برای این بازطراحی را در اولویت میدانید؟
باید حتما در سیاست خودمان در منطقه تجدیدنظر کنیم و در این تردیدی نیست که جبهه مقاومت ضربه خورده است و اینکه چگونه میتوان ترمیم شود باید گفت که باید در سیاستهای خودمن تجدید نظر کنیم.
جمهوری اسلامی توانمندیهای دیگری هم در اختیار دارد که لازم نیست تنها بر تقویت شرایط نظامی و امنیتی در منطقه بپردازیم. حتی فعال کردن جبهههای دیگر سیاسی و اقتصادی میتواند به ما کمک کند و روی این موضوع سرمایهگذاری کنیم که با دیگر کشورهای منطقه به شکلی ارتباط برقرار کنیم که از جمله تقویت روابط اقتصادی و سیاسی فعالیت کنیم.
در بخشهای از منطقه نسبت به فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران تا حدودی بی اعتمادی شکل گرفته است این بی اعتمادی را باید با رفتار خودمان و تغییر مدل رتباطیمان با کشورهای منطقه تغییر دهیم و این شدنی است.
جمهوری اسلامی ایران توانمندیهای زیادی دارد و میتوانیم تغییرات اساسی ایجاد کنیم منتها در درجه اول باید اعتماد برگردد. به فرض اگر بخواهیم با دولت سوریه جدید ارتباط برقرار کنیم که اجتناب ناپذیر هم هست بالاخره عضو حوزه این منطقه است و در همسایگی دوم ما است و هر تحولی در آنجا میتواند در عراق و سوریه تاثیرگذار باشد و در ایران هم تاثیرگذار باشد. ما میتوانیم روابطمان را بر اصول تعریفشده بینالمللی استوار کنیم. به شدت باید بر این نکات تاکید شود از جمله «حفظ حاکمیت سرزمینی سوریه و عدم دخالت در امور سوریه احترام به رای و تصمیم مردم و منافع ملی، احترام به اماکن مذهبی»
راه های همکاری زیادی وجود دارد و خوشبختانه دولت جدید موضع مبتنی بر انتقام گیری اتخاذ نکرده است. هر چه فاصله بگیریم از برخوردهای نظامی و امنیتی با این دست کشورها به نفع ماست و باید بپذیریم شرایط تغییر کرده و این میتواند روی طراحی برنامهها و دستورالعملهای جدید ما برای ارتباط با همسایگان و منطقه تاثیرگذار باشد.
۳۱۱۳۱۴
نظر شما