۰ نفر
۱۱ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۶:۳۲

طی هفته های اخیر رابطه بین ایران و آذربایجان متعاقب برخی ازفضا سازی رسانه ای و تصمیمات دولتمردان باکو کمی به سردی گراییده است. اما واقعیت آنست در تحلیل روابط میان دو کشور باید به مولفه ها و متغیرهای زیادی توجه داشت.

موضع گیری اخیر کشور آذربایجان و تنش در روابط باکو-تهران بهانه ای شد تا خبرآنلاین نقطه نظر صاحب نظران این حوزه را جویا شود. دکتر بهرام امیراحمدیان هفته گذشته یادداشتی را با عنوان [بین ایران و آذربایجان چه می گذرد؟] ارائه کند. اینک فرهاد کلینی سفیر اسبق ایران در ارمنستان و کارشناس ارشد مسائل استراتژیک یادداشت دیگری را در همین زمینه ارائه کرده است که از نظر می گذرد.

 

فرهاد کلینی:

طی هفته های اخیر رابطه بین ایران و آذربایجان متعاقب برخی ازفضا سازی رسانه ای و تصمیمات دولتمردان باکو کمی به سردی گراییده است. اما واقعیت آنست در تحلیل روابط میان دو کشور باید به مولفه ها و متغیرهای زیادی توجه داشت.
رابطۀ ایران و جمهوری آذربایجان رابطه ای نیست که اسیر تحولات جاری باشد و الزاماً براساس نسبت ها، رویدادها و سناریوهایی شکل گیرد . در این میان جریان ثالث نیز تلاش می کند با فضا سازی و شتاب دادن به ابهامات اثرگذاری کند. روابط ایران و آذربایجان پیرو متغیرها و مولفه های بزرگ تاریخی، ژئوپولیتیک، فرهنگی و اقتصادی است. لذا نیروهای زیادی تلاش دارند تا به شکلی بحث پیوستگی ایران و آذربایجان را تحت تأثیر قرار داده و آن را به صورت کدر معرفی کنند. جریانی که سعی دارد با القاء سیاه نمایی اصل ابهام در روابط ایران و آذربایجان حفظ شود.
البته ذکر این مسئله ضروری است که روابط ایران و جمهوری آذربایجان در ابعاد دولتی و ملی کاملاً متفاوت است. در ابعاد دولتی دولت آذربایجان معمولاً سعی دارد باانتخاب های تاکتیکی و جهت گیری های خود، دیگر طرف های منطقه ای و بین المللی را تحت تأثیر قرار بدهد و آنها را به سمت نوعی کنترل رفتاری سوق دهد. البته این موضوع جدیدی نیست و اکثر جمهوری های تازه به استقلال رسیده و جوان از همین تاکتیک استفاده می کنند و تلاش دارند با توجه به دوران انتقالی که در آن به سر می برند بدین وسیله برای خود فرصت سازی کنند و ارزش خود را در بازیهای سیاسی افزایش بدهند. در این چهارچوب طبیعتاً در محیط رسانه ای هم تلاش می شود تا با فضاسازی و تولید ادبیات مختلف به نحوی بر نگرش تصمیم گیران دو کشور تأثیر وارد کنند و آنها را دچار خطای محاسباتی در تنظیم روابط کنند.
جهت گیری های اخیر دولت آذربایجان خصوصاً در حوزۀ عدم در نظرگرفتن ملاحظات همسایگی سبب افزایش هزینۀ خود در محیط سیاست خارجی می شود. اگر کمی به گذسته برگردیم و تحولات را در حوزه قفقاز تحلیل نمائیم ، بعد از شکست نفوذ امنیتی اسراییل در گرجستان، روسیه برخوردی کاملاً پنهان و خشنی را علیه اسراییل در گرجستان در جنگ اوستیا از خود به نمایش گذاشت و هدفهای نظامی مشخصی را در گرجستان بمباران کرد که بخشی از آن شامل تأسیساتی بود که رژیم تل آویو در گرجستان دنبال می کرد.
پر واضح است که رژیم تل آویو در حال اسباب کشی بزرگی در منطقۀ قفقاز است و در حال حاضر تمرکز خود را بیشتر در تقویت مناسبات امنیتی ونظامی با آذربایجان دنبال می کند. در حالیکه در گذشته این اولویت در گرجستان متمرکز بود . از این منظر می توان دریافت که رژیم تل آویو تلاش می کند تا بتواند براساس اصل بازدارندگی ژئوپولیتیک در مقابل نقش و جایگاه ایران در معادلات خاورمیانه، خود را به شکلی به مرزهای ایران نزدیک کند تا در محیط پیرامونی ایران فرصت هایی را برای خود خلق کند و بر مبنای تاکیتیک ضربه به دست دیگران منافع خود را تعمیق بخشد و همزمان فرصت ها، مناسبات و پیوستگی ژئوپولیتیک ایران را تحت تأثیر قرار دهد.
در این میان باکو نباید اسیر بازیهای تاکتیکی دیگران شود، ایران و جمهوری آذربایجان دارای امتدادی بارز وبا ارزش های بزرگی هستند که صرفاً متعلق به دولت های وقت نیست، بلکه به میراثی کهن، تاریخی و تمدنی باز می گردد و همواره نقش و جایگاه خود را حفظ خواهد کرد.
از این منظر بحث چگونگی تنظیم روابط با جمهوری آذربایجان نیاز به توجه و تمرکز و همچنین پایش دائمی دارد. اگر این پارامترها مدنظر قرار نگیرد، طبیعتاً این وضعیت سبب دست اندازی دیگران خواهد شد و در نهایت جایگاه روابط دو کشور از وضعیت شایسته دور خواهد شد.
لازم است تا به پتانسیل ویژه ای که از زمان کمونیسم و بلشویسم در آذربایجان به صورت خیلی حساب شده ای علیه ایران شکل گرفته بود اشاره شود که در ان دوره از زمان برخی از رهبران شوروی از جمله استالین آذربایجان به گونه ای تعریف شود که هیچگونه شیب استراتژیک به سمت ایران نداشته باشد و در این میان به گونه ای برنامه ریزی کردند تا پتانسیل ایران شناسی به سمت بدبینی و ضد ایرانی سوق پیدا نماید.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جریان ایران شناسی در آذربایجان اسیر دستان سیاه شد که منجر به سوء استفاده برخی از نیروهای خارجی از قبیل کشورهای غربی و خصوصاً رژیم تل آویو قرار گرفت. متعاقباً ان سناریو سازی خاصی میان دو کشور کلید خورد که براساس آن آذربایجان با یک سری اوهام به روابط خود با جمهوری اسلامی ایران نگریست و به گونه ای حرکت کرد که غلظت ناسیونالیسم بر غلظت دوستی و همسایگی و همکاری دو کشور غلبه نماید و در نهایت یک نوع سیاست تهاجمی مصنوعی به باکو تزریق شود که کم وبیش در رسانه های ان کشور مشاهده می شود.
از این رو با نگاهی به رابطۀ ایران و آذربایجان، می بینیم که رابطۀ میان دو کشور به دلیل کم توجهی و نگاه غیرحرفه ای به همکاریهای دو کشور عملاً باعث شده که این روابط تحت تأثیر قرار گیرد و رژیم تل اویو بخود اجازه می دهد که از از اذربایجان بعنوان پل و سنگر امنیتی بهره کیری نماید.
در طی ماه های گذشته برخی از کارشناسان قفقازی نسبت به این روند هشدار دادند وطی مصاحبه های بر ضرورت بروز کردن سیاست ها ی قفقازی تاکید نمودند بنظرم اگر توجه می شد اسیب کمتری داشتیم.
ضرورت دارد جمهوری اسلامی ایران نسبت به این موضوع با درک کاملی از تهدیدها و فرصت های جدید و در نظر گرفتن مولفه های اصلی در حوزۀ استراتژیک به قضاوت دقیق تر برسد تا بتواند شرایط را براساس نقاط روشن به سمت آینده پیش ببرد.

کارشناس ارشد مسائل استراتژیک

4949

کد خبر 201498

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین