نشستی تحت عنوان بررسی دینداری بین من (دکتر میر سندسی )و دکتر سرا ج زاده و دکتر شجاعی زند برگزار شد که به دلیل اهمیت مساله بی کم و کاست نقل می شود :دکتر سراج زاده به عنوان مقدمه اشاره کردند که از نظر ایشان دین مجموعه نهادینه شده ای از باورها درباره وجود مقدس ، ماوراء مادی و عملکرد آن وجود است و همچنین ارزشها ، هنجارها ، نمادها و اعمال و مناسکی که درباره آن باورها شکل میگیرد . این تعریف ، دین را از ایدئولوژیهای بشری متمایز میکند . این باورها ، کارکردها و پیامدهایی دارد که در تعریف میشود به آن اشاره کرد یا نکرد . حال اگر تعریف دین این باشد ، دینداری یعنی پایبندی به دین. و دینداری با این ترتیب اگر بخواهد سنجیده شود ، قاعدتاً باید دارای ابعادی باشد. برای شناخت این ابعاد میتوان هم از روش قیاسی استفاده کرد و هم استقرایی.
در دینداری عام باورهایی را میپذیریم ، در مناسکی شرکت میکنیم ، به ارزشهایی پایبند میشویم . اشکالی ندارد که در تعریف دینداری هم باورهایی ایجاد کننده آن حالات ، ارزشها و ... را بیاوریمّ، و هم پیامدهای حاصل از آن باورها، حالات و ... . به این ترتیب هیچ اشکالی ندارد که پیامدها را هم در ابعاد بیاوریم .
دکتر شجاعی زند در بحث شان به این اشاره داشتند که در مدلی برای سنجش دینداری اسلام، بعد تجربی نداریم. دکتر سراج زاده در اینباره گفتند که من تعجب میکنم دکتر شجاعی زند میگویند ما در اسلام ، بعد تجربی نداریم ، بعد تجربی همان عواطف و احساسات هستند و هیچ دینی نیست که در آن عواطف و احساسات نباشد . مثلاً در اسلام آن احساس شرمندگی و پشیمانی که در توبه هست، یک بحث عاطفی است و یا آن احساسات ویژه ای که با حضور در اماکن مقدس به ما دست میدهد، نیز از این مقوله است. سنجش احساسات امر دشواری است . در مورد بحث دانش دینی این مقوله ممکن است برای سنجه مناسب نباشد، اما خیلی هم بی ربط نیست. چرا که از پیروان همه ادیان انتظار میرود مجموعه ای از اطلاعات مثلاً روزهای خاص و ... تحت عنوان دانش نسبت به آن دین داشته باشند . در نتیجه دانش هم میتواند نشانه دینداری باشد . بعد پیامدی مربوط به پیامدهای باور به آن وجود متعالی و باور به آن ارزشهاست که بنظر من در مدل دکتر شجاعی زند متناظر است با اخلاقیات و شرعیات. دکتر سراج زاده در ادامه گفتند که معتقدند همه ادیان دارای اخلاقیات و شرعیات خاص خود هستند اما با محتواهای متفاوت و تاکیدات متفاوت . در مورد ایمان هم که بنظر دکتر شجاعی زند در مدل گلاک و استارک نیست، از نظر من متناظر همان بعد تجربه دینی است . در نتیجه ابعاد بکار رفته در مدل گلاک و استارک مناسب سنجش دینداری هستند .
در بخش بعد نشست، دکتر میر سندسی در این زمینه گفتند که مدل، پیوند دهنده بین نظر و عمل است و منطقی بودن مدل گلاک و استارک از نظر پوشش دهی ابعاد ، بازگو کننده مفهوم کلی دینداری بوده و مفهوم جامانده ای از دینداری در این مدل نیست . از نظر ایشان این مدل دارای کفایت ابعاد است، اما در بکارگیری و حذف و اضافه کردن گویه ها می توان آن را کاملتر کرد.
دکت میر سندسی در ادامه گفتند که در یک تقسیم بندی میتوان دینداری را به دو نوع متعادل و غیر متعادل تقسیم کرد که در نوع متعادل همه ابعاد به تناسب رعایت میشوند اما در دینداری غیر متعادل ، یک یا چند بعد حذف و یک یا چند بعد دیگر پر رنگ میشوند .
در ادامه شجاعی زند گفتند که من تعریف دکتر سراج زاده از دین و دینداری را پسندیدم . از این لحاظ که دین یک بسته مشخص با اقتضائات مشخص است نه یک پدیده صامت.
از نظر من میان سه مفهوم religiosity[1] , religiousness[2] , spirituality[3] باید تفکیک قائل شد . از نظر من اجمال مناسب دینی بودن است نه دینداری . اگر میگوییم بعد تجربه دینی همان ایمان است ،و بعد پیامدی همان شرعیات و اخلاقیات است، چه لزومی دارد که مدل را با همان نامها حفظ کنیم، بجای آن از همین مفاهیم تفصیل و تخصیص و تفکیک یافته استفاده کنیم . به لحاظ پیچیدگی مفهوم دینداری به چنین تفصیل و تخصیص و تفکیکی نیاز داریم تا بتوانیم دقیقتر مطالعه کنیم .
نظر دکتر سراج زاده در اینباره این بود که جوهر دینداری ، باور به یک وجود متعالی، ماورایی و فوق بشری است . اما وقتی دین اجتماعی میشود، مناسک ، نهاد و ... دارد . همه اینها پیامد آن باور هستند .
در ادامه آقای دکتر سراج زاده به صورت اشاره ای کوتاه به این نکته پرداختند که غایت دین اخلاق است و مناسک و سایر امور میخواهند ما را به آن هدف برسانند ، و گفتند اما در اینجا بحث ما این نیست . به عقیده ایشانreligiosity , religiousness تفاوتی ندارند و هر دو به معنای پایبندی به دین هستند . پایبندی به دین یعنی باورهای آن دین خاص را قبول داشتن ، در مناسک آن شرکت کردن، و در نتیجه اینها عواطفی در مومن شکل گرفتن، دانشی در مومن ایجاد شدن. همچنین در زندگی فردی هم بایدها و نبایدهایی که از آنجا برگرفته میشود را رعایت کردن. پایبندی بیش از اینها چیزی نیست . اینکه اسم هرکدام را چه بگذاریم از نظر من مهم نیست . همه ادیان این ابعاد را دارند. آنچه که خاص است قالب نیست بلکه محتواهای متفاوت است . مدلها یکسری قالب هستند که البته من سر هیچ مدلی اصرار و تعصب ندارم . باید به مقتضای دین یا حتی جمعیت مورد مطالعه سراغ تفصیل مدل یا اجمال آن برویم و به تبع آن محتوای مناسب را تنظیم کنیم . ایشان در ادامه گفتند که بنده با شما در خاص بودن تعریف دینداری موافقم اما این خاص بودن تعریف در محتواست . با این ایده که بسمت یک مدل معیار ِ برگرفته از کسانی که مراجع رسمی دین هستند، حرکت کنیم و مثلاً به یک مدل عام شیعی در ایران برسیم که معیار باشد ، بشدت مخالفم. با این مساله به دو دلیل مخالف هستم: 1) این امر ممکن نیست، زیرا در میان خود علما و مجتهدین در معنای دینداری اختلاف وجود دارد . 2) این کار مفید نیست . بنده به تکثر مدلها قایلم و مدل بنظر من تاثیری در کار ما نمیگذارد. هیچ اشکالی هم ندارد که هر کس مدل خودش را داشته باشد و تاکیدات خوش را . با این ایده هم که گفته شود چون مدل در غرب بوجود آمده است، بایداز آن اجتناب کنیم، مخالفم . زیرا به وحدت روحی بشر قایلم و معتقدم این وحدت روحی باعث میشود آنچه که در تمدن ویژه ای شکل گرفته مورد قبول عام و مشترک با ما باشد.
در ادامه بحث آقا دکتر میرسندسی محتوا ی جلسه را اینچنین خلاصه کردند که ما واقعیتی در جامعه داریم بنام دیندرای و میخواهیم آنرا بسنجیم. حال مساله اینست که آیا مدل گلاک و استارک این واقعیت را می سنجد یا آنرا دگرگون نشان میدهد ؟ یا اگر مدلهای بومی بکار رود واقعیت دیگری رخ مینماید؟ جواب براساس کاری که آقای سراج زاده و پویافرانجام دادند ، منفی است . کار دیگری هم در دانشگاه شاهد با استفاده از سه مدل متفاوت ( مدلی از مالزی ، مدل دکتر شجاعی زند و مدلی دیگر ) دینداری را در ایران سنجیده اند و نتایج یکسانی بدست آوردند. از نظر من اصرار بر جایگزین کردن مدلها باید بر مبنای ناقص بودن تصویر ارائه شده توسط مدل قبلی یا متفاوت بودن مبنایی مدلها انجام شود . تا وقتی که مدلهای جدید توضیح دهنده تر نیستند ، جایگزین کردن آنها جالب نیست . اگر ما بدنبال مدل علمی خاص برای خودمان باشیم، آنگاه زبان مشترک ومعرفت علمی عام را از دست میدهیم و نمیتوانیم آنها را بعنوان دستاوردعلمی به دیگران انتقال دهیم.
در ادامه آقای دکتر سراج زاده با ارائه گزارش نتایج عددی حاصل از بکارگیری سه سنجه و تفاوت آنها نتیجه گرفتند که مدلها تاثیری بر کار ندارد، بشرط آنکه محتواها متناسب و دقیق باشند . ایشان اینگونه جمع بندی کردند که بحث درباره خود سنجه دینداری هم در ایران وهم در غرب تا حدی به کفایت رسیده است، از نظر من بهتر است آنرا از اولویت خارج کنیم، به سمت مطالعه انواع دینداری برویم .در آنجا میتوانیم با استفاده از تاکیداتی که هر نوع از دینداری روی ابعاد ویژه ای دارد، از مدل یا مدلهای متناسب استفاده کنیم. آقای دکتر میرسندسی هم ضمن تایید سخنان آقای دکتر سراج زاده گفتند که پروژه اصلی جامعه شناسی دین بایستی انواع دینداری و موضوعاتی از قبیل تظاهرات دینی (که امروزه انواع متکثری پیدا کرده ) و یا رابطه دین و سیاست باشد. در نتیجه نوعی اظهار نظر ضمنی بوجود امد که امروز اولویت نه سنجش دینداری، بلکه انواع دینداری است.
*استادیار جامعه شناسی دانشگاه امام حسین(ع)
نظر شما